وداع با پیکر شهید ربانی و همسرش در اصفهان 🔹‌مراسم‌ وداع با پیکر سردار شهید مهدی ربانی و همسرش با حضور خانواده و جمعی از همکاران این شهید در اصفهان برگزار شد.‌ 🔹شهید ربانی‌، متولد اصفهان و پرورش یافته در دامان خانواده‌ای مومن و مذهبی بود و در تمام عمر با برکتش دوست داشت که در گمنامی به کشور خدمت کند. 🔹معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح در حمله اسرائیل به تهران ترور و به جمع همرزمان شهیدشان پیوستند. @Modafeaneharaam

اعتراف جدید اسرائیل: ۴ نفر از کشته‌ شده‌های امروز نظامی بودند 🔹رسانه‌های اسرائیلی (از جمله کانال میوزاکی غَعَم بتلگرام) اذعان کردند، ۴ کشته از کشته‌های امروز حمله موشکی ایران نظامی بودند. 🔹این منبع خبری نوشت: چهار کشته شده در بئر السبع در داخل یک اردوگاه آموزش نظامی بودند. @Modafeaneharaam

استاندار تهران: امروز صبح ۱۲ نقطه از استان تهران مورد هجوم دشمن قرار گرفت 🔹استاندار تهران: بخشی از شهدای ما زنان و کودکان بی‌گناه هستند که مورد تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی قرار گرفتند‌. @Modafeaneharaam

سند وحشیگری اسرائیل در کرمانشاه ‌حمله به پایگاه اورژانس میانراهان!‌ 🔹پایگاه اورژانس میانراهان واقع در شهرستان صحنه به دور از تمام قوانین بین‌المللی مورد حمله قرار گرفت و پایگاه، آمبولانس مرکز بهداشتی و درمانی کاملا تخریب شد. 🔹در این حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی دو نفر از تکنسین‌های اورژانس، پزشک درمانگاه و تعدادی از مراجعه کنندگان آسیب دیده و راهی مراکز درمانی شدند. 🔹رژیم صهیونیستی در حملات تجاوزکارانه خود به استان کرمانشاه جنایات متعددی به ثبت رسانده است؛ از حمله به بیمارستان فارابی که یک مرکز آموزشی و درمانی است تا مراکز جهاد کشاورزی که وظیفه توزیع کود و نهاده‌های دامی را بین کشاورزان بر عهده دارند. @Modafeaneharaam

🎥 پدر موشکی ایران شهید تهرانی مقدم در سال ۱۳۸۵: مرزی برای برد موشک‌هایمان وجود ندارد! @Modafeaneharaam

🌷 آخرین باری که دکتر را دیدم، چند هفته مانده بود به شهادتش... بعدازظهر یک روز پاییزی که گرم و سرد هوا خبر نمی‌کرد، رفته بودم به اتاق دکتر. طبق معمول زبان درددلم باز شده بود. از اوضاعِ بدِ محیط کار و عدم دلسوزی و بی‌کفایتی برخی مسئولین و ... خلاصه حسابی حرص و جوش می‌خوردم. عصبانیت و غم، هر دو دست به دست هم داده بودند. ایشان هم مثل همیشه، با صبر و حوصله گوش می‌داد. 🔹حرف‌هایم که تمام شد، سکوت کردم. منتظر شدم تا حرفی بزند و راه‌حلی جلوی پایم بگذارد. و ایشان، با آن لبخند همیشگی حرف خیلی قشنگی زد. با دست، به پای راستش اشاره کرد و گفت: «می‌فهمم چی می‌گی، اما بدون ماجرا، ماجرای یک پای لَنگه... اگر با انقلاب هستی، باید این پای لنگ رو بکِشی... بشین با خودت حساب و کتاب کن، دو دوتا چهارتاهات رو بکن. اگر می‌خوای برای این انقلاب کار کنی، باید این پای لنگ رو به هر سختی شده، بکشی...» 📢 در چشم‌های دکتر، برق خاصی دیده می‌شد؛ یک جور امید که شاید ناشی از ایمان عمیقی بود که به یقین رسیده بود. چیزی که از ما هم آن را می‌خواست؛ یقینی که مشکلات، نتوانند متوقفش کنند. استاد| صفحه 215| فاطمه شایان‌پویا @Modafeaneharaam