او ایستاد پای امام زمان خویش مراسم اربعین شهادت خادم الحسین(ع) بسیجی پاسدار دکتر شهید میثم معمر سخنران: حجت الاسلام سرلک مداح: کربلایی نداف پور زمان: پنجشنبه۳۰ مرداد ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ مکان: مسجدجامع حضرت ابوالفضل (ع) شهرک وحدت بیت‌‌ معظم‌شهید- پایگاه‌ حضرت سیدالشهدا(ع)حوزه۳۱۳ شهید دستواره ناحیه امام رضا (ع) شهرستان فردیس @Modafeaneharaam

🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🌹 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🌹 🍃🍂🍃🍂🍃🌹 🍂🍃🍂🍃🌹 🌹🌹🌹🌹 🍂🍃🍂🌹 🍃🍂🍃🍂🌹 🍂🍃🍂🍃🍂🌹 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🌹 #شهید_مدافع_حرم #ابوالفضل_راه_چمنی #اخلاص_شهید به عنوان مثال یکی از بچه محل ها ی شهید که وضع مالی خوبی نداشت و زیاد معتقد نبود بدون این که بفهمه با هزینه خودش این جوون رو میفرسته کربلا و با رفتار خداپسندانه با این جوون دوست میشه و تاثیرات زیادی روش می گذاره و این بچه الان نماز شب خون شده و هنوز نمیدونه که کی بردتش کربلا و پدر شهید فرمودند ابوالفضل با قرآن انس گرفته بود همیشه قرآن در دست داشت و مشغول خواندن قرآن بود . پدر شهید فرمودند اگر میخواین مثل ابوالفضل من بشین باید به پدرو مادر احترام بگذارین. ابوالفضل به ما احترام میکرد . اگر میخواین مثل ابوالفضل بشین نماز شبتون ترک نشه ابوالفضل نماز شب خون بود و ... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🍃🍂🍃🍂🍃🍂🌹 🌹🍂🍃 🌹 @Modafeaneharaam

زمانی که ناوشکن آمریکایی نیوجرسی در سال 1983 وارد سواحل لبنان شد... جوزف ابوخلیل در روزنامه فالانژیست "کار" نوشت: کجاست خدای مستضعفین در مقابل عظمت نیوجرسی؟ اندک زمانی بعد، #عماد_مغنیه «نابغه ی مقاومت اسلامی» با منفجر کردن مقر تفنگداران دریایی آمریکا و کشتن 241 کماندوهای آمریکایی پاسخ داد و روی بدن آنها امضا کرد: پروردگار مظلومان اینجاست، پس عظمت نیوجرسی کجاست؟ @Modafeaneharaam

🔹 بازمانده؛ روایت تنها عضو باقیمانده از خانواده چهار نفره زینلی در دفاع مقدس ۱۲ روزه @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

💟#زندگی_به_سبک_شهدا 🔵شهید مدافع‌حرم #کمیل_قربانی 🎙راوے: همسر شهید 💜کميل دائماً به من هدیه می‌داد. بدون هیچ مناسبتی برای من گل می‌خرید. یکی از بهترین هدیه‌هایی که از کمیل گرفتم، گل رزِ صورتی‌رنگی بود که خودش با کاغذرنگی تزئین کرده بود و خیلی هم باسلیقه این کار را انجام داده بود. بعضی اوقات هم به من دست‌نوشته‌هایش را هدیه می‌داد، با شعرهایی از حافظ که با خطّ خودش می‌نوشت. 💙اخلاق خوبی که کمیل داشت، این بود که در بین احادیث و روایات می‌گشت و آنهایی را که مربوط به «نوع برخورد با همسر» بود، انتخاب می‌کرد و سعی‌اش این بود که طبق همان‌ها هم رفتار کند. او همیشه به دنبال لذّت‌های حلال بود؛ همین کارهایش مرا بیشتر از همیشه عاشقش می‌کرد. @Modafeaneharaam

دختری که پیکرش هیچوقت پیدا نشد ... نتانیاهویی که وعده میده این طوری مردم رو میکشه @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

🌷 #شهید #مصطفی_چمران ما سه نفر بودیم، با دکتر چهار نفر. آن ها تقریبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بد و بیراه گفتن. چند نفر آمدند که دکتر را بزنند. مثلا آمده بودیم دانشگاه، سخنرانی. از در پشتی سالن آمدیم بیرون. دنبالمان می‌آمدند. به دکتر گفتیم اجازه بده ادبشان کنیم. گفت: عزیز! خدا این ها را زده. دکتر را که سوار ماشین کردیم، چند تا از پر سر و صدا هاشان را گرفتیم، آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود. آمد توی اتاق. حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه؛ با سلام و صلوات. به نقل از کتاب #یادگاران @Modafeaneharaam

وقتی که یک دعا به اجابت می‌رسد... خاطره‌ای شنیدنی از شهید اینانلو @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی مأموم باید آماده شود 🔹️قرآن می‌فرماید: «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ؛» یعنی ارتباط بین امام و مأموم دو‌طرفه است. امام، يازده مرتبه آماده بوده اما مأموم آماده نبوده است. این بار دیگر خبری نیست چون او (امام دوازدهم) آخرین ذخیرۀ الهی است و تا مأموم آماده نباشد خداوند او را نمی‌فرستد. منتها این مأموم باید فهیم شود و درک او افزایش پیدا کند. این مأموم باید آرام آرام بینش سیاسی پیدا کند. #مهدویت @Modafeaneharaam

🔹چیزی که #حاج_قاسم همیشه از آن فراری بود... 🎙حجت الاسلام راجی #بصیرت ╭♥️ ╰┈➤ @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 #قرار_بی‌قرار 🌹 خاطرات شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده قسمت 4⃣7⃣ هر بار هم که می رفت و برمی‌گشت یک مصطفای جدید از سوریه می آمد. اوایل اگر کسی چیزی می‌گفت با تندی جواب می‌داد. چون او می دید آنجاجه اتفاقات و جنایاتی در حال وقوع است برای همین نمی توانست سکوت کند. به او می‌گفتند: « به تو چه ربطی داره که میری سوریه می جنگی؟ » یکی از عموهایم که از پانزده سالگی در جنگ ایران و عراق بود در یکی از دورهمی های خانوادگی با مصطفی شروع به بحث درباره مباحث جنگی کرد و از مصطفی انتقاد کرد. مصطفی هم جواب عمو را داد و این قضیه کمی باعث دلخوری و ناراحتی شد. دیگر هر بار که برمی‌گشت جواب حرف‌های دیگران را نمی داد و سکوت می کرد. تازه بعد از شهادتش همۀ ما فهمیدم در سوریه چه خبر است و او آنجا چه می کرده. بیشتر وقت ها می رفت سوریه. گاهی به خاطر رفاقتی که باهم داشتیم زمان سفرش را به من می گفت. چون خیلی وقت‌ها پیش هم بودیم، دیگران مدام سراغش را از من می‌گرفتند. من هم چیزی به رویم نمی آوردم تا به موقع خودشان متوجه شوند. نوع محبت کردنش خاص بود. هر وقت خانه پدر بزرگ و مادر بزرگمان می آمد، عمه ها را بغل می‌کرد و می بوسید. مامان بزرگ را نوازش می‌کرد بعد هم پایین پای بابابزرگ می نشست و با روغن زیتون پایش را با آرامش ماساژ می داد. دائم الوضو بود. محمد حسین برادرش به شوخی می گفت: « داداش چه خبره؟ اون قدر وضو می گیری، رنگت عوض شده! » یکی از تکه کلام هایش این بود که « نماز رو ول کن خدا رو بچسب! » جمله اش برایم خیلی عجیب بود. وقتی از او پرسیدم که چرا این را می گوید، خندید و دستی به شانه ام زد و گفت: « داداش یعنی اینکه توی نمازت باید به دنبال خدا باشی و فقط خدا رو ببینی! » خیلی وقت‌ها فیلم‌هایی از جنایات داعش نشان مان می داد و به من یا خانواده اش می گفت: « اگر کسی حرفی زد یا نقدی داشت بگید بابت این چیز است که می‌جنگیم. اینا تصویری غلط و فاسد از اسلام رو به جهان نشون میدن! » وقتی حرف جنگ سوریه می‌شد، می گفت: « ما جنگ بزرگتری توی راه داریم و باید خودمون رو برای جنگ با اسرائیل آماده کنیم! » ⬅️ ادامه دارد.... @Modafeaneharaam

این اشک و این غصه برای ما ارزشمند است... سرمایه است... @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam