#کنار_امام_زمان (عج)✨
بعد از شهادتش مادرش تعریف میکرد یک روز که خیلی برایش گریه کردم💔 به خوابم آمد. اما این بار با اجدادش آمد!
گفت ببین. این اجدادم هستند. ایشان هم #امام_زمان هستند😍 شما نمیدونی اینجا جای ما خوب است؟ ما درکنار امام زمان (عج)هستیم. ☺️
راوی پدر شهید مدافع حرم
احمد مکیان🌹
#برگرفته_ازکتاب_سندگمنامی📗
@Modafeaneharaam
تخــــــریب چــــــے مـــدافــــــــع حـــــــــــرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
اساس تخــــــــــــــــریب تخــــــــــــریب هـــــــــــواے نفـــــــــــــس اســـــــــــت.
#کانال
#مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_بشیری
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
http://eitaa.com/joinchat/1864826886Cf8a004dea9
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
خوش آمدید🌺
به میهمانی لاله ها دعوتید👆
📰 #خبر
🔴 بدون مدافعان حرم داعش حرمتی برای حرم حضرت زینب(س) باقی نمیگذاشت❗️
👤 سخنران حرم بانوی کرامت، حضرت معصومه(س) در یادواره شهید مهدی ایمانی و هفت خادم شهید مدافع حرم طی سخنانی اظهار کرد: در مظلومیت شهدای مدافع حرم همین بس است که در اوایل کار هزاران شبهه و طعنه علیه شهدای مدافع حرم بود اما وقتی پای چند داعشی به تهران باز شد همه متوجه شدند مدافعان حرم چه خدمتی به این مملکت و حرم اهلبیت(ع) کردهاند.
📎لینک خبر:
https://news.amfm.ir/?p=56753
@Modafeaneharaam
سرمای شدیدی خورده بود🤧
کلاهی به سر کرده بود ....
از آنطرف جلسه مهمی دراستانداری داشتند ❗️
همکاران گفته بودن با این کلاه می خواین به جلسه استانداری بروید ؟ 😳
گفته بود : بله ، اشکالی داره ؟ 😊
گفته بودن درجلسه با کلاه نباشید، بهتره .
آخه ، شما ! تو استانداری ...
با این کلاه ....🙄
گفته بود :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ☝️
همچنین گفته بود این کلاه یادگاری است ازآخرین سفر حج🌷
و با همان کلاه در جلسه حضور پیدا کرده بود.
سردار بی سر 😔جاویدالاثر💔 شهید حاج عبدالله اسکندری 🌹
@Modafeaneharaam
مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم☝️. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد.👌 او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود.😊 از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم»😔. میگفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».👌
شهید مدافع حرم
مهدی قره محمدی🌹
#ایام_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_بیست_ویکم 🚩 🇹🇿 رفته بود تانزانیا؛ یک کشور آفریقایی که بیشتر مردمش اهل
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_بیست_ودوم
💠 دعوت شده بود به یکی از روستاهای جاجرم.
به مسجدی که مثل خود روستا کوچک بود. تک و توکی از مردم روستا آمده بودند.
هیچ کدام محسن را خوب نمی شناختند.
برایشان یک قاری بود مثل همه قاری هایی که توی تلویزیون های چهارده اینچی شان دیده بودند.
سیستم صوتی خراب بود و دم به دم بوق می کشید.
اصلا این سفر بی برنامه اتفاق افتاد.
🌺 محسن و همراهانش خسته راه بودند. قبل از اینکه محسن از پله های منبر بالا برود، یکی از همراهان بازویش را گرفت و با صدای بی رمقی در گوشش گفت :
_ کوتاه بخون! باید زود بریم که استراحت کنیم.
🌟✨محسن چیزی نگفت.
روی پله دوم منبر نشست. نیم ساعت تلاوت کرد.
تلاوتی مثل بقیه تلاوت هایش در حرفه ای ترین محافل.
🔴 توی راه برگشت بهش گفتند :
_لازم نبود اینقدر مایه بذاری!
بندگان خدا روستایی اند. فرق بین تو رو با قاری های درجه بیستم و سی ام تشخیص نمی دن!
🔲🔻محسن گفت :
_فرقی نمی کنه. برای من همین که یک نفر نشسته باشه کافیه که سنگ تموم بذارم ....
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_بیست_وسوم
مدتی بود مامان نمی دید محسن برای نماز صبح وضو بگیرد.
عجیب بود. ‼️
محسن بچه کار درستی بود.
در وعده های دیگر صدای اذان که بلند می شد به پر و پای دیگران هم می پیچید.
🍁🍂 از کمر می گرفت و بلندشان می کرد می برد تا وضو بگیرند.
اما برای نماز صبح ...
مامان نگران شده بود.
صبح ها می رفت پشت در اتاق محسن. چند ضربه به در می زد و برای نماز صدایش می زد.📿
صدای خواب آلود محسن می آمد که می گفت :
_خوندم مامان!🌺
نمی توانست سر از کار این بچه در بیاورد.
ندیده بود محسن بیاید وضو بگیرد.
تا اینکه بابا، یک بار نصف شبی سرد، سر زده بود به اتاقش، دیده بود محسن کنج اتاق تاریک نشسته و نماز شب می خواند.☺️
از دیدن بابا هول کرده بود.
التماس کرده بود ماجرا را به مامان نگوید.🙏
می ترسید مامان از فرط دوست داشتن این را بردارد به همه بگوید.
بابا ماجرای نماز شب را توی دلش نگه داشتو بعد از #شهادت محسن آن را رو کرد.🕊💔
با شنیدن این خبر شادی و غم باهم توی دل مامان اوج گرفت.
تازه فهمید آن صبح هایی که محسن می گفت نمازش را خوانده، سحر ها پنهانی می رفته توی حیاط، وضو می گرفته و آهسته می رفته به اتاقش ... ✨🌿
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam