روح الله خدمت حضرت آقا رفته بود😍
از قرار ، آقا به او فرموده بود چه قد رعنایی داری. 😊
بچه کجا هستی؟ 🍃
پسرم هم گفته بود بچه آمل هستم. ☺️
بعد حضرت آقا به سر پسر شهیدم دست میکشند
و به روح الله میگویند: «دانه بلند مازندران!» 😅☺️
خاطره ای از مادر شهید حاج روح الله سلطانی 🍃🌹
مدافعان حرم
🍃👇 join 👇🍃
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
فرزنـد شهید مدافـع حرم مهـدی حیدری که قبل از رفتن پدرش
از او سوغاتی میخواهد....😔
هدایت شده از جشنواره مردمی فیلم عمار
2.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽پخش مستند #سایهی_نابودی
کاری از مرکز رسانهای فاطمیون و مرکز مستند حقیقت
🌀تهیه کننده و کارگردان : ساسان فلاحفر
♦️به مناسبت سالروز تاسیس لشکر همیشه پیروز فاطمیون
🔹یکشنبه 23 اردیبهشت
🕢ساعت 19:30
📺شبکه 2 سیما
❇️ @AmmarFest
مدافعان حرم 🇮🇷
شهیـد مدافـع حــرم🍃 پزشک محمدحسـن قاسمی🌹
ده ماه بود که میرفت سوریه و دو ماه یکبار میآمد مرخصی. دفعه آخر در ماه مبارک رمضان یک زخمی را تحویل گرفته بود که بیاورد تهران تحویل بدهد. چون در تهران آمبولانسی🚑 که برای تحویل مجروح آمده بود امکانات لازم را همراه نداشت که زخمی را تحویل بگیرد. خودش هم پیاده میشود و با تجهیزاتی که از سوریه آورده بود او را به بیمارستان میرساند و نمیتواند با هواپیما برگردد.
چند روزی اینجا بود. مرتب زنگ میزد و سوال میکرد که پرواز چه شد✈️دل تو دلش نبود که برود... به او میگفتیم حالا که هواپیما آماده نیست چند روز بیشتر بمان پیش ما. همان موقعی بود که درگیریهای حلب شدید شده بود. 💣
میگفت بچههای ما الان دارند توی حلب لت و پار میشوند ما بیائیم اینجا دنبال خوش گذرانی؟!...
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
محمدحسن به یکی از دوستانش که از محصلهای پدرش بوده و حالا طلبه شده بود، سپرده بود که برایش همسری پیدا کند که با سوریه رفتنش هم مشکلی نداشته باشد. برایش از قم یک مورد پیدا شده بود. دفعه آخری که آمده بود بنا بود برای انجام مقدمات برویم قم. مقداری طلا💍هم گرفته بودیم.
گفت: "این طلاها را برای چه گرفتهاید؟" گفتیم برای رسم و رسومات ازدواج لازم است. لبخندی زد 😊 و گفت: "من میخواهم با یک عروسی ازدواج کنم که از این چیزها نخواهد."
آن موقع درست منظور حرفش را متوجه نشدیم.!!
اما بعدها فهمیدیم که او داشته خود را آماده میکرده تا به حجله شهادت برود...گفتیم حالا یک مرتبه برویم. همدیگر را ببینید اگر پسندیدید بقیه کارها را به مرور انجام میدهیم. گفت: "من فعلا وقت ندارم. یک سالی این قضیه را به تعویق بیندازید." و انتظار او برای رسیدن به معشوق حقیقیاش به یک سال نکشید و بالاخره به آرزوی دیرینهاش رسید...
@modafeaneharaam