★∞غزاݪ اݦاݥ ڔضا∞★:
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_Mohammadkhani
#سلام_مولاجـانم ❤️
السلاموعلیک یا بقیه الله فی ارضه✋
صـ🌞ـبح یعنی
تپش قلب زمـ⏰ــان
در هوس دیـ👀ـدن تو
که بیایی و زمـ🌍ـین و زمان
گلـ🌸ـشن اسرار شود
سلام آرزوی زمین و زمان 🥰
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
شهید بقایی🍀
آنقدر به فكر قیامت بود كه هرگاه در جلسات سخنرانی از عقوبت خدا سخن گفته میشد اشك میریخت.
شهید بقایی تاكید و اصرار خاصی بر خواندن دعای عهد در هر روز داشت، مستحبات و واجبات خود را به دقت انجام میداد.
با قرآن انس عجیبی داشت. همواره یك جلد قرآن كوچك با خود به همراه داشت و در هر فرصتی به تلاوت آیات آن میپرداخت و سعی داشت آن را حفظ كند.
#شهید بقایی
#شهیدمحمدحسین محمد خانی
#دعای عهد
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
بـیچاره اون کـہ حـرم رو نـدیده 😔💔
بـہ وقـت دلــتـنگے💟✨
یا زهرا🥀
#شهید محمد حسین محمد خانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
سـہ روز به اربعین 💔
ببخـش جا مانده ام 😔
🌹یـا زهـرا🌹
#شهید محمد حسین محمد خانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
ای شهید....
دلم را
برایت آماده کرده ام...
به کدامین
نشانی ارسالش کنم...؟😢💔
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
#شهیدابراهیم هادی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_Mohammadkhani
هر شهیدی که سر مزارش طلبیده بشی
یک پیام خصوصی داره برات🍀
فقط باید
خیلی حواست جمع باشه🍂
زندگی نامه هر کسی رو که ببینی خالی از
مشکل و امتحان نیست🍃 باید اینجا توکلت رو از دست
ندی وقوی باشی وصبور🍂
خدا که نمیخواد مارو
ناراحت کنه
این امتحان ها یا از کارای اشتباهیه که انجام میدیم و توبه نمیکنیم🍁
یا برای اینکه به خدا برسیم و رشد کنیم
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
#قصه_دلبری
#قسمت_سی ام
می خواست خانه را عوض کند ولی میگفت زیر بار قرض و وام نمیرم. به فکر افتاده بود پژو ای را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند. وقتی دید پولش نمی رسد بیخیال شد. محدودیت مالی نداشتم وقتی حقوق می گرفت مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزین برمیداشت و کارت را میداد به من. قبول نمیکردنم ولی میگفت تو منی من تو. البته من بیشتر دوست داشتم از جیب پدرم خرج کنم و دلم نمی آمد از پول او خرید کنم .از وضعیت حقوق سپاه خبر داشتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی ها ایراد میگرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شمّ اقتصادی ندارد. اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بر بخوریم. از وضعیت اقتصادیاش باخبر بودم ؛برای همین قیده بعضی از تقاضا ها را می زدم. برای جشن تولد و سالگرد ازدواج و اینها مراسم رسمی نمی گرفتیم اما بین خودمان شاد بودیم . سرمان میرفت هیئت مان نمی رفت. رایت العباس چیذر،دعای کمیل حاج منصور در شاه عبدالعظیم علیه السّلام ،غروب جمعه ها هم می رفتیم طرف خیابان پیروزی، هیئت گودال قتلگاه.
حتی تنظیم می کردیم شب های عید در هیئتی که برنامه دارد سالمان را تحویل کنیم. به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تور مان میخورد این سه تا هیئت را مقید بودیم .حاج منصور ارضی را خیلی دوست داشت تا اسمش میآمد میگفت: اعلی الله مقامه و عظم شأنه .ردخور نداشت شبهای جمعه نرویم شاه عبدالعظیم علیه السلام .برنامه ثابت و هفتگیمان بود. حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح دعای کمیل میخواند.
نماز صبح را میخواندیم و میرفتیم کله پاچه بخوریم،به قول خودش:« بریم کلپچ.»
ادامه دارد...