#قصه_دلبری
#قسمت_سی_و_یکم
تا قبل از ازدواج به کله پاچه لب نزده .بودم کل خانواده می نشستند و به به چه چه می کردند. فایده ای نداشت دیگه کله پاچه را که بارمی گذاشتند عق می زدم حالم بد میشد تا همه ظرف هایشان را نمی شستند به حالت طبیعی بر نمی گشتم. دو سه هفته میرفتیم و فقط تماشایش می کردم. چنان با ولع و با انگشتانش نان و آبگوشت را به دهان می کشید که انگار از قحطی برگشته. با اصرارش حاضر شدم فقط یک لقمه امتحان کنم .مزه اش که رفت زیر زبانم کله پاچه خور حرفهای شدم .به هرکس می گفتم که کله پاچه خوردم و خیلی خوشمزه بود و پشیمان هستم که چرا تا به حال نخوردهام باور نمیکردند .میگفتن:« تو؟ تو این همه ادا اطوار.» قبل از ازدواج خیلی پاستوریزه بودم . همه چیز باید تمیز می بود.سرم میرفت دهن کسی راه نمی خوردم. بعد از ازدواج به خاطر حشر و نشر با محمدحسین خیلی تغییر کردم .کله پاچه که به سبت غذایی اضافه شد هیچ، دهنی او را هم می خوردم. اگر سردرد ،مریض یا هر مشکلی داشتیم ،معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم. میگفت میشه توشه تموم عمر وتموم سال را در هیئت بست. در محرم بعضیها یک هیئت برود میگویند بس است ولی او ازهر هیأتی بیرون میآمد میرفت هیأت بعدی .یک سال حالش بد شد.محبور شد چند بار آمپول دگزا بزنه. بهش میگفتم این آمپولها ضرر دارد ولی خب کار خودش را میکرد .آخر سر که دیدم حریفش نیستم به پدر مادرم گفتم شما بهش بگید ولی باز گوشش به این حرفها بدهکار نبود. خیلی به هم ریخته میشد. ترجیح میدادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه؛ هم برای خودش بهتر بود هم بقیه. میدانستم دست خودش نیست. بیشتر وقتها با صورت زخمی بیرون میآمد.هر وقت روضهها سنگین می شد دلم هری میریخت که الان آن طرف خودش را میزند. معمولاً شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش را نبیند. مادرم میگفت:« هر وقت از هیئت برمیگرده مثل گلی که شکفته» داخل ماشین مداحی می گذاشت و با مداح همراهی میکرد. یک وقتهایی هم پشت فرمان سینه میزد. شیشهها را میداد بالا صدای ضبط را هم زیاد می کرد؛ آنقدر که صدای زنگ گوشیم را نمیشنیدیم.یکی از آرزوهایش این بود که در خانه روضه هفتگی بگیریم .اما نمیشد چون خانه ما کوچک بود و وسایل زیاد .میگفت «دو برابره خونه تیر و تخته داریم .»
ادامه دارد...
@MohammadHossein_MohammadKhani
سلام
لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را درباره رمان «قصه دلبری» به آیدی زیر بفرستید
@mohamadkhani_shahid
میانِ مـــزارشـــان
سرگردان که شـــدی ...
دلــــِ حیرانت را بردار
و کناری بـنـشــــین ...
دلت اگــــر گرفته
کمی اشــــکـ بریز
نه برای حال دلــــت ... نه!
برای جــامــانـدنـتــــ
آری!
سخت اســـــت جاماندن!
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
#شهید گمنام
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
#تلنگر🍁
🚦از اینڪهبہسمتخــــــــدا☝️🏻💞
آهستہحرکـــتمیــڪنے،نتـــــــــرس!🚶🏻♀
ازاینبتـــــــــرس➰
کہبراۍترڪگنـــــــاه
هیچکــارۍنڪردهباشے،🙇🏻♀🙌🏻
حتےتوبـــــــــــہ…🗣❌
پ.ن:اونی که میگه فردا توبه کن خوده خوده شیطونه
امروز و همین الان بهترین وقته ممکنه😌
🥀یازهرا🥀
#شهید محمد حسین محمد خانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
برادر شهیدم!
وقتی نگاه تو به مـن دوخته شده،
نباید دست از پا خطا کنـم
تـو
هم شهیدی
هم شـاهـدی
و هم سنگصبور بی قراریهای من..
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
🌸شهید محمد حسین محمدخانی🌸
در خصوص گریه صبح و شام برای امام حسین (ع) صحبت می کرد.
دغدغه اش شده بود. وقتی آب می خورد یاد امام حسین(ع) می افتاد. واقعا از سلامش احساس می کردم از روی عادت نمی گوید. یاد میکرد ...
#چله_نوکری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
🌷یازهرا🌷
@MohammadHossien_Mohammadkhani
شهید شدن اتفاقے نیست
اینطور نیست کہ بگویی؛
گلولهای خورد و مُرد.
شهید رضایت نامه دارد...
و رضایت نامهاش را اول
حسین و علمدارش
امضا میڪنند
و بعد مُهر زهرا میخورد...!
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
🍃🌹🍃🌹🍃❤🍃❤🍃❤🍃🌹🍃🌹🍃
آقا ابراهیم میگفت:😇
من از این دنیا هیچی نمیخوام حتی یک وجب خاڪ!🌹
دوست دارم انتقام سیلے حضرت زهرا سلامالله را بگیرم💪🏻
سے و چند ساݪ بعدش هم
🌹 آقامحمدهادے🌹 روبه روے دوربین ِ📸حشد الشعبے نشست،
اشڪ در چشمانش جمـع شد،🥺
سرش را پایین انداخت و باهمان صداے بغض آلود هدفش را از مبارزه،
مثل رفیقش آقا ابراهیم
انتقام سیلے مادر اعلام کرد.👊🏻😭
اوهم چندے بعد با همین نیت میهمان سفره حضرت مادر شد🍃🌹🍃
این است قصه ے فداییان ِخالص ِمادر
باید شبیهشان شویم،
حتےدر نیت کردن!
حتے در اخلاص!¡
#آقا_اِبراهیم ✨
#آقامحمدهادے 💓
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
🏴👇🏻🏴👇🏻🏴👇🏻🏴
@MohammadHossein_MohammadKhani
🏴👆🏻🏴👆🏻🏴👆🏻🏴
🔸بسم الله الرحمن الرحیم🔸
🕊السَّلامُ عَلَیٰ وَلِیِّ اللّٰهِ وَحَبِیبِهِ ،
سلام بر ولی خدا و حبیبش،
🕊السَّلامُ عَلَیٰ خَلِیلِ اللّٰهِ وَنَجِیبِهِ ،
سلام بر دوست خدا و نجیبش،
🕊السَّلامُ عَلَیٰ صَفِیِّ اللّٰهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ،
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش،
🕊السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ،
سلام بر حسین مظلوم شهید،
🕊السَّلامُ عَلَیٰ أَسِیرِ الْکُرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.
سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها...
◾️فرازهایی از زیارت اربعین