#تیکهکتاب 🌟
تازه از سوریه برگشته بودند. هم موقع رفتن و هم برگشتن، عجیب هوای مجید در دلشان افتاده بود. ساعت سه و چهار نیمه شب بود. عطیه گوشی اش را روشن کرد. پیامی با این محتوا دریافت کرده بود.
«با سلام، بنده از پایگاه خبری مشرق نیوز هستم. می خواستم یک زندگی نامه کلی و چندتایی خاطره از مجید، که تا کنون گفته نشده، برای بنده بیان کنید.»
عطیه قربانخانی اخم آورد و شروع کرد به غرولند.
– خدایا حالا من چی برا این بگم. ما که این مدت، به این خبرگزاری و اون روزنامه، همه خاطرات را گفتیم. حرف نگفته ای نمونده که بخوام بگم. و خوابید. در خواب دید با مجید دارند شوخی می کنند. عطیه می خواست با کمربند، مجید را بزند که یکی از دوستان برادرش، از راه رسید و کمربند به مجید نخورد. عطیه افتاد و همه غش غش بهش خندیدند. دوست مجید گفت:
– می خواستی مجید را بزنی، خدا جوابت را داد و افتادی زمین.
مجید گفت:
– آبجی! اینم خاطره خوب، برو برا اون خبرنگار تعریف کن.
زندگی داستانی حر مدافعان حرم,
شهید مجید قربان خانی
کتابِ"مجیدبربری"
_اگر در نیمۀ شعبان بیایی
جهانم میشود نورٌ علی نور✨🤍
#نیمه_شعبان #جمکران
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
_اگر در نیمۀ شعبان بیایی جهانم میشود نورٌ علی نور✨🤍 #نیمه_شعبان #جمکران
.
•
ای عهده دارِ مردمِ بی دست و پا،
آغوشِ تو پناهِ دل خستهها،
مهدی جانم حنينی إليك يقتلنی
دلتنگیات مرا میکشد(:🚶🏻♀
نماز شب،
دعوتی به صمیمیت با خداوند است. در این لحظات، انسان میتواند با دل آرام و خالص، به او نزدیک شود.
بِسْمِربِالحسین💥🌤
سلامباباسیدمھدےجان✋🏻
𝟑 صلواتبهنیابتبرادرشهیدمون
تقدیمبهساحتمقدسامامعصرعج🌻
[كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ]
خداوند سخت به خشم مى آيد كه چيزى بگوييد و به جاى نياوريد 👀🌿³صف
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
✨♥️_
•
.
بھ دنبال معجزهام ،
در حالـے ڪھ معجزه تویۍ ایشھید !
معجزه خورشیدِ نگاھ توست . .
تنھا یڪ نگاهت کافـے است
تا سراسر وجود یخ زدهیِ زندگۍام را
گرم کند از نورِ خدا :))♥️
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے '
ــ ـ عیدتون مبارک رفقایِ عزیز جان؛ لبخند
رضایت آقا #امام_زمان عجلالله روزیتون
انشاءالله💚( :
#تیکهکتاب 🌸
عاشق امام حسین(ع)بود. شاهرخ ازدوران کودکی علاقه شدیدی به آقا داشت. این محبت قلبی را از مادرش به یادگار داشت. راه اندازی هیئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گریه برای سالار شهیدان در سطح محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه های محرم او بود. هر سال در روز عاشورا به هیئت جواد الائمه در میدان قیام میآمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت میکرد. پیرمرد عالمی به نام حاج سید علی نقی تهرانی، مسئول و سخنران هیئت بود. شاهرخ را هم خیلی دوست داشت.
داستان زندگی شهید شاهرخ ضرغام
کتابِ"حرِانقلاب"