『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
🌻♥️. .
「🧡🌻」
•
.
مـےگیرد این دل هر صبح و شـٰام
برایِ دیدن لبخندت و شنیدن صدایۍ
اذان دلنشین خدایۍات :)💔.
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے '
AUD-20220414-WA0007.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
اللهمعجللولیڪالفرج🌱!
#محفل
بِسْمِربِالحسین💥🌤
سلامباباسیدمھدےجان✋🏻
𝟑 صلواتبهنیابتبرادرشهیدمون
تقدیمبهساحتمقدسامامعصرعج🌻
[إِنَّ رَبِّی لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ]
«یقیناً پروردگار من شنونده دعاست»ابراهیم³⁹🌿☕
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
ء . آهای رفیق رفیقتو دریاب !
•
.
پـروردگـارا واژهیِ شهـیـد چیست؟!
کھ رویِ هر جـوانی میگذاری این چنین
زیـبا میشود♥️. . !
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے '
#تیکهکتاب 🌟
بعد از رفتن صالح، زمین و زمان را هم به هم می دوختی نمیتوانستی جلوی رفتن صادق را بگیری. ناخوش احوالی پدرش به کنار، قانونی وجود داشت که اجازه نمیداد دو نفر از یک خانواده همزمان در منطقه جنگی باشند. دلم به این خوش بود که تا صالح آنجاست ،صادق هر کار و کلکی هم سوار کند نمی تواند برود. اما دو هفته هم طول نکشید که کار صادق هم راه افتاد و از طریق بچههای سپاه تهران توانست برگه اعزام بگیرد برای سوریه. باز یک جای کار می لنگید،صادق تا برگه اعزام دستش نرسیده بود نگذاشت دستش رو شود که با چه ترفندی توانسته کارش را درست کند. روزی که با ورقه اعزام و یک جعبه شیرینی آمد مشتلق بدهد که کارش حل شده، بالاخره مغر آمد که با اسم مستعار پدرش توانسته برگ را بگیرد .حاج رضا آن سالها که توی سپاه قدس بود و مدام در حال تردد به شمال عراق ،با اسم مستعار رضا اکبری میشناختند .صادق رفته بود تهران و دوستان قدیمی پدرش را در سپاه قدس پیدا کرده بود و به هر کلکی که بود با اسم صادق عدالت اکبری در برگه را گرفته بود .حاج رضا این را که شنید گفت: آخرش این اسم مستعار ما هم از دست تو در امان نماند.
داستان زندگی شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری
کتابِ"آخرشهیدمیشوی"
علیرضا پناهیان4_5791665847063808081.mp3
زمان:
حجم:
2.4M
زندگیهامونسختمیشه،اگر..
#استادپناهیان
#محفل
بترس از روزۍ کھ اللّٰھ متعال رخ
از تو بگیرد ،
و مجازۍ هایت بھ دادت نرسند . . !
#دلمونبھچۍخوشھخدایی؟!
بِسْمِربِالحسین💥🌤
سلامباباسیدمھدےجان✋🏻
𝟑 صلواتبهنیابتبرادرشهیدمون
تقدیمبهساحتمقدسامامعصرعج🌻
[وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ]
وافراد درمانده و فقیر را اطعام کنید🌸²⁸حج