eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر سردردی ، مریضی یاهر مشکلی داشتیم🤕، معتقد بودیم برویم هیئت خوب می‌شویم.😌 می گفت:" میشه توشه تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی!" در محرم بعضی‌هایک هیئت که بروند می گویند بس است ، ولی او از این هیئت بیرون می آمد می رفت هیئت بعدی.😦 یک سال روز عاشورا از شدت عزاداری ، چند بار آمپول دگزازد . بهش می گفتم: این آمپولا ضرر داره! ولی او کار خودش را می کرد. آخرسر که دیدم حریف نیستم ، به پدر و مادرم گفتم: شمابهش بگین! ولی باز گوشش به این حرف ها بدهکار نبود.😕 خیلی به هم ریخته می‌شد ، ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه ، هم برای خودش بهتر بود ، هم برای بقیه. می‌دانستم دست خودش نیست ، بیشتر وقت ها با سروصورت زخم و زیلی می آمد بیرون.😥 هروقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین می‌شد، دلم هری میریخت. دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند. معمولا شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش را نبیند. مادرم می‌گفت: هروقت از هیئت برمیگرده ، مثل گلیه که شکفته! 📚 🌹 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
نوشته بود: "شهید است هر آنکه مُرد از عشـــق" و ناگهان به سرم زدکه عاشقت بشوم 💐 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
روزی موقع خرید جهیزیه خانم فروشنده به عکس صفحه گوشی ام اشاره کرد و پرسید: این عکس کدوم شهیده؟ خندیدم : این هنوز شهید نشده ، شوهرمه! 📚 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
چشم مست یار من میخانه می ریزد بهم محفل مستانه را رندانه می ریزد بهم ... 🌸 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
ای سبزترین 🌺🍃 خاطره در باغ وجودم دیشب به حضورت غـزلی ناب سـرودم گفتنـد: چه داری از این هستی دنیا؟ گفتـم : که رفیقیست همه بود و نبودم 🌸 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم، نیمه های راه بریده بودم یه دقیقه می نشستم شروع کرد مسخره کردن که «چه زود پیر شدی! یا تنبلی می کنی؟» بهش گفتم: من با پای خودم میام، هروقتم بخوان می شینم. بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون می خندیدن! بد بادلش بازی کردم. نشست سرش را زیر انداخت و روضه خوانی اش گل کرد. 📚 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
شوق ِما قاصد بی‌درد ڪجا می‌داند؟ آن‌قَدَر شوق تو دارم ڪه خدا می‌داند... 🌸 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بعد هیئت رأیة العباس با لیوان چای، روی سکوی وسط خیابان منتظرم می‌ایستاد. وقتی چای و قند را به من تعارف می‌کرد، حتی بچه مذهبی‌ها هم‌نگاه می‌کردن. 😍😍😍💚 📚 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
سالروز شهادت سردار نور علی شوشتری پرچم بچه های نیشابور بالاست💚 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
ٺو را ڪه تماشا میکنمـــ هوایمــــ، دل انگیز میشود... انگار کسی خوش عطرٺرین گل هاے باغ را چیده باشد، در گلدان دلمـ‌‌ــــ🌱ــــ 🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
گفت: «قبلش که نمی‌تونستم از تو دل بکنم، چه برسه به حالا که امیرحسینم هست، اصلاً نمی‌شه!» مطمئن بودم این آدم قرار نیست به مرگ طبیعی بمیرد. خیلی تکرار می‌کرد: «اگر شهید نشی می‌میری!» ولی نه به این زودی. 📚 🌷 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3