eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
فرشته‌هاروۍزمین‌ همیشه‌پیدا‌نمیشن فرشته‌ها‌تو‌خونه‌ۍ،زمینۍها‌جانمیشن💚🌸' https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
ترس ما از مرگـــ ، همان فاصله ے ما از ڪربلاستــــ ، و فاصله ے ما از ڪربلا ، همان دورے ما از استــ https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
جنازه یکی از شهدای فاطمیون رو می‌خواستیم بفرستیم افغانستان. یکی از بستگانش رو خبر کردیم. گفت: «طالبان فهمیده که توی سوریه می‌جنگه، کل خونوادشو به تیر بستن...» ... 📚 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
ياسَاكِن گَلبِي تِدرِي اِبحَالي...💚 اي ساكن در قلبم تو حال من را ميداني مَجروح و بَس اِنته اِتدَاوِينی...💔 كه من مجروحم و فقط تو ميتواني مرا مداوا كني 😞 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
یادم هست با شهید صدرزاده که صحبت می‌کردم، می‌گفت اوایل دنبال شهادت بودم و مدام فکر می‌کردم که شهید بشم. از حاج قاسم شنیده بود:«دنبال شهادت نرو که اگه دنبالش بری، بهش نمی‌رسی.» حاج قاسم توی جنگ گفته بود:«هرکس می‌خواد شهید بشه، دستشو بالا بگیره.» بعد اسم کسانی رو که دستشون رو بالا آورده بودن، خط زده بود. ما اومدیم اینجا خدمت کنیم. دعای حضرت آقا بعد از سال تحویل، خیلی زیبا بود... حضرت آقا تو مشهد دعا کردن: «برای این حقیر و همهٔ کسانی که آرزوی شهادت دارن، آخرین پلهٔ زندگی‌شون رو شهادت قرار بده!» 📚 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
دل گیر نباش دلت که گیر باشد رها نمی شوی یادت باشد خداوند بندگانش را با آنچه که بدان دل بسته اند می آزماید https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
این خونه‌ها دست داعش بود. اومدیم و درگیر شدیم. یه دونه شهید دادیم. پشت بی‌سیم به عمار توپیدم: نه چپ و راستمون رو بلدیم، نه می‌دونیم این‌جا کجاست؟ تو همون تیر اندازی اول راه‌بلدها فرار کردن. تک‌تیرانداز دشمن هم می‌زد. خیلی آروم و با صلابت گفت: الان میام بالا. فکر کردم الان با سی_چهل نفر نیروش میاد. چند دقیقه بعد دیدم تنهایی اسلحه رو انداخته رو دوشش و اومده بالا. پرسیدم: چرا تنها؟ گفت: می‌ریم می‌زنیم مثل مرد می‌گیریم. سرش رو انداخت پایین و از وسط همین باغ زیتون رفت سمت روستا. روستایی پر از داعشی! ... یه دفعه داد زد: اسماعیل بیا، فرار کردن! داعشی‌ها وحشت زده توی دره پایین روستا پناه گرفتن ... 📚 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
رضا کلاش به دست آمد دم در اتاق اسلحه. قفل بود. از باراک پرسید: «کلید دست کیه؟» دارت را پرت کرد و بدون این که برگردد، گفت:«نمی‌دونم. از کد خدا بپرسم!» دستگیره در آهنی را بالا پایین کرد. باز نشد. از شدت خستگی، حوصله شام خوردن نداشتم. رفتم خوابیدم. هر چند دقیقه یک بار، رضا با دستگیره بازی می‌کرد و داد می‌زد: «کسب نمی‌دونه کلید اسلحه خونه کجاست؟» 📚 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
برای عملیات دیرالعدس آماده می‌شدیم. خود من توی تمرینات، پونزده‌کیلو وزن کم کرده بودم. خیلی سخت بود ساعت سه، نماز شب بخونی تو شرایطی که ساعت چهار بیدار باش بود. ابوعلی بود و شهید نعمت الله نجفی آن چنان ضجه می‌زد که من به حالش غبطه خوردم!.. 📚 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
- حاج حسین یڪتا: بچہ ها..! یہ جوری تویِ جامعه راه برید..؛ که همه بگن این بویِ میده..! اگہ بگی چی شد کہ شھیدا شهید شدن؟ میگم یه روده راست تو شِکَمِشون بود راست میگفتن امام زمان دوسِت داریم. بیاید راست بگیم کہ امام زمان رو دوست داریم💚:) ‌‌ https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3