🕊شهیدانه...🕊
🌸 زندگی کردن با راه و روش شما معنا پیدا میکند...❣️
🌼 وقتی زندگی خود را به شهدا گره بزنی...👌
🌿گویی در آغوش امن خدا زندگی میکنی...😍💫
ســلامـ_بر _شهـدا✋❤️
•●❥❥ @MohammadHossein_MohammadKhani
┄
•|⏳🕝|•
.•°🖇️خطرناڪ تر از عـقرب🦂
عقربه هاے ساعـتے است ڪھ بـےیاد "خـدا" بگذرد.
#شهید محمد حسین محمد خانی🌹
🌸یازهرا🌸
@MohammadHossein_MohammadKhani
✨✫⇠شهید ❣
یعنے
نیمی از اسمت ..
✦⇠از امر ولی فقیهت باشد ..
✦⇠و نیمی از دوست شهیدت باشد ...
✨✫⇠شهادٺـــــ❣
یعنے
مٺفاوٺـــــ بہ آخر رسیدن
✦⇠وگرنہ #مرگ
پایان همہ قصہ هاسٺـــــ ...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌹
🌺یازهرا🌺
@MohammadHossein_MohammadKhani
3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃می دانی رفیق، من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم .
خودم کم آورده ام .دست به زانو گرفته ، با نفس های بریده در جاده انتظار ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از گناه ، له شده با حسرت می نگرم .😥
.
🍃مدتی است نماز صبح هایم با طلوع خورشید ، قضا می شود و روزگار و تلخی هایش را در این قضا مقصر می دانم .تو را قسم به نماز_شب_هایت ، دعا کن بیدار شوم از این خواب غفلت که در آن اسیر شده ام...😔
.
🍃#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
° اسـتـوري °
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
صداي دلنشین حاج عمار (:💚
🌺یازهرا🌺
@MohammadHossein_MohammadKhani
تعریف کرد که:
باعمار و اسماعیل رفتیم به مرصدها سربزنیم عمار خیلی خاکی و بزرگ منش بود. فرمانده بود و من مهمون چند روزش، ولی احترام میذاشت و دائم ازم نظر میگرفت...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
#حرفِڪاربردۍ(:"
میگفت:
[قݪبتو♡]اصلاحکن !
قبݪ،ازاینڪہخاڪوغبار
روشبشینہ ...
وقبݪازاینڪہتارِعنکـبوتببنده ...
کہاونوقت،خوبشدنسختمیشہ(:
#یاعلےبگورفیق🌱
@MohammadHossein_MohammadKhani
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
عالم محضر خـداست جـزء هایی کہ خــوانده شــده👇🏻 🌼🍂❖با توکلـ به اسمـ اعظمتـ یااَللّه❖🍂🌼 🌼🍂اٍّ๛
رفــقا ۱۱ تا جــزء دیــگر باقی مانده بیایــن با مـدد
.
الــهے تــموم کــنیم ثوابـش به روح پاڪ شهید♥️ و
ظهور امام زمان ان شالله
لطفا به دوسـتــاݩ خـود هـم بـگویید
معرفی_کتاب 🔔
کتاب⬅️ #جاده_یوتیوب
و به قلم⬅️ #محمد_علی_جعفری
انتشارات⬅️ #دفتر_نشر_معارف
برشی از کتاب👇👇👇
«به خالدیه که رسیدیم، شهر خالی بود. همه خوش حال بودن که تموم شد. اونها چیزی به نام [تک تیراندازِ انتحاری] دارن. انتحاري نه به اين معنا كه به خودش مواد منفجره بسته كه خودشو بتركونه. اونها دو تا تکتیرانداز میذارن و کل شهررو خالی میکنن. به اونها میگن: شما تا آخر بمون، حتی اگه کشته شدی! تو بعضی مواقع، همین دو تا تک تیرانداز باعث می شن ما برگردیم. دقیقا همین اتفاق برای ما افتاد. یه تکتیرانداز و یه تیربارچی گذاشته بودن که همینها تونستن نصف خالدیه رو بگیرن.
با خیال راحت وسط خیابون ایستاده بودیم. به لحظه دیدم صدایی میاد و آسفالت زیر پام کنده میشه. نگو که تیر و تیرتراش رو به آسفالت بستن! در اونجا (امیر سیاوشی) و (اسماعیل کریمی) شهید شدن.»
_محمدعلی جعفری برای نوشتن از شهید محمدحسین محمدخانی (قصهی دلبری، و عمار حلب) نیاز دارد به خاطراتی که دست اول باشند. به خاطراتی که از همرزمان نزدیک شهید روایت شوند. و این نیاز سرآغازی میشود تا ایشان به سوریه برود.تا بتواند اطلاعات دقیق و صحیحتری از شهید محمدحسین محمدخانی به دست بیاورد.
جادهی یوتوب از این سفر و اتفاقهایش میگوید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهید
#حاجی
#فرمانده
❤️یازهرا ❤️
🆔 @MohammadHossein_MohammadKhani