- وَ غُلَّتِى لَايُبَرِّدُها إِلّا وَصْلُكَ -
و سوز سینهام را جز وصل تو خنک نکند .
دستانت ذات شعرند .
در فرم و معنا .
بی دستانت نه شعر بود نه نثر ؛
نه چیزی که به آن
ادبیات میگویند .
هدایت شده از منِرُک
هرچیزی و که من و به یادت بندازه منفوره .
حتی بعضی از دوستام .