دستانت ذات شعرند .
در فرم و معنا .
بی دستانت نه شعر بود نه نثر ؛
نه چیزی که به آن
ادبیات میگویند .
هدایت شده از منِرُک
هرچیزی و که من و به یادت بندازه منفوره .
حتی بعضی از دوستام .
- كَيفَ اُرسلُ لَكَ دقاتِ قَلبي حَتّيٰ تصدقُ
اِنّي لا اَبرَعُ في نسیانِكْ ؟ -
چگونه ضربان قلبم را برای تو بفرستم تا باورکنی من فراموش کردنت را بلد نیستم .