چرا تا شکفتم،
چرا تا تو را داغ بودم، نگفتم؛
چرا بیهوا سرد شد باد!
چرا از دهن،
حرفهای من
افتاد.
- قیصر امین پور
اجازه بده کمی خودم را معنا کنم. من یک تماس بی پاسخم، یک پیام که دریافت کننده بدون اینکه بخواند حذفش کرده است، یک نخ سیگار که اشتباهی از سمت فیلتر روشن شده، یک پنجره که آن سویش دیوار کشیده اند، یک کارت عابر بانک گم شده که صاحبش مسدودش کرده، یک تقویم آکبند سلفن کشیده شده، برای دو سالِ پیش، یک فیلم در حال پخش برای بیننده ای که خوابش برده، یک آینه ته انبار رو به دیوار. یک نیمه تمام، یک به ثمر نرسیده، یک جمله ختم شده به سه نقطه.
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم. هربار که میپرسی چقدر؟ با خودم فکر میکنم دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد!
هیچوقت بابت عشقهایی که نثار دیگران کردهاید و بعدها به این نتیجه رسیدهاید ذرهای برای عشق شما ارزش قائل نبودهاند، افسوس نخورید. شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید؛ و چه چیز زیباتر از عشق.
- شل سیلور استاین