ایتا - آبـےعزیزمن ؛

برایم داستانی را بگو در مورد اینکه
خورشید چقدر ماه را دوست دارد 
ماهِ آسمان پر ستاره، هر شب می‌میرد تا بگذارد خورشیدش نفس بکشد،
عشق بی‌انداره‌اش را چگونه توصیف خواهی کرد؟

169 مشاهده08:39

آبـےعزیزمن ؛

من 
دریا را باور دارم 
و چشم های تو سر چشمه دریا هاست.

165 مشاهده08:41

آبـےعزیزمن ؛

;

173 مشاهده08:49

آبـےعزیزمن ؛

کار تمام است 
مثل نقشه لو رفته یک گنج 
دوستش دارم و میداند .

174 مشاهده18:14

آبـےعزیزمن ؛

طاقتش که تمام می‌شد ، کلمات را نا امن می‌دید و به سکوت پناه می‌برد .

183 مشاهده06:54

آبـےعزیزمن ؛

ماییم و آب دیده در‌ کنج ِ غم خزیده .

318 مشاهده08:31

آبـےعزیزمن ؛

;

!

192 مشاهده09:59

آبـےعزیزمن ؛

زمان مرده است ؛
و‌ ما در کنار گور گذشته ،
بی‌حال بر آینده اشک می‌ریزیم .

179 مشاهده20:25

آبـےعزیزمن ؛

رهایی در این است ؛
که شبیه ِ دیوانه ها باشی .

295 مشاهده06:10

آبـےعزیزمن ؛

آبی بود !
آبی ، آبی به مانند : دریا 
آنگونه که مرا غرق کند .

243 مشاهده08:35

آبـےعزیزمن ؛

شدی خیالی ترین مخاط‍‌‌بِ واقعی ترین حرفام؛

1 مشاهده10:16

آبـےعزیزمن ؛

.

1 مشاهده11:06

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی