ایتا - آبـےعزیزمن ؛

آبـےعزیزمن ؛

تنم بوی تُنگی رو میده که مال منه ،اما کنارم نیست.و من ماهی ای نیستم که تو هر تنگی زنده بمونم ،و تموم تلاشام بی نتیجه میشه وقتی بوی خونه ی اصلیم میپیچه زیر دماغم 💙!"

654 مشاهده05:27

آبـےعزیزمن ؛

.

208 مشاهده08:03

آبـےعزیزمن ؛

باشد که اشک‌های بعدی تو ، اشک شادی باشد :]

209 مشاهده12:01

آبـےعزیزمن ؛

گریه‌ ام
مثل ِ خودم
مثل ِ غمم
تکراری‌ ست .
- فاطمه اختصاری

212 مشاهده17:14

آبـےعزیزمن ؛

بس که دلتنگم 
نمی‌گنجد نفس در سینه‌ی من .

208 مشاهده08:58

آبـےعزیزمن ؛

- دَستم را به گلویم میزنم و میگویم :
[ اینجاست ، رَد نمیشود ]

224 مشاهده10:18

آبـےعزیزمن ؛

،

269 مشاهده12:04

آبـےعزیزمن ؛

- بیمار اتاق ِ شماره ۵۳ . فریاد زد : من گم شدم ؛ یکی کمک کنه !

- بیمار اتاق ۶۹ . 
با چشمان گشاد شده اش سکوت را میبلعید .

409 مشاهده12:09

آبـےعزیزمن ؛

گاهی می‌خندم
گاهی گریه می‌کنم
گریه اما بیشتر اتفاق می‌افتد
به‌هرحال آدم
یکی از لباس‌هایش را بیشتر دوست دارد .

275 مشاهده15:18

آبـےعزیزمن ؛

این شهر برای اتفاقی دیدنت زیادی بزرگه .

246 مشاهده20:16

آبـےعزیزمن ؛

!

1 مشاهده05:23

آبـےعزیزمن ؛

میگه :
گفت و خندید ولی شاد نبود ؛

1 مشاهده06:05

مطالب بعدی

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی