پرندهای آبـے در قلب من است ؛
که میخواهد بزند بیرون . .
اما من به او سخت می گیرم !
دودِ سیگار به خوردش می دهم . .
- چارلز بوکوفسکی
حالا دیگر چنان از احساسهای متضاد و گوناگون سرشارم که اگر بپرسی هر صبح را چگونه به شب میرسانم به گفتوگو در جوابت در میمانم . .
- شاملو