شاهرخ مسکوب :
جانم خسته است .
خستگیای که نه جسمیست و نه روحی !
انگار بیشتر از این حرفهاست .
شبیه وقتهایی که از همهچیز بریدهای .
یکجور تهی شدن ، از همهچیز .
من چه میدانم
سرانگشتش چه کرد
در میان خرمنِ گیسویِ من ؟
آنقَدَر دانم که این آشفتگی
زان سبب افتاده اندر مویِ من .
- فروغ فرخزاد