eitaa logo
رادار انقلاب
31.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
55.8هزار ویدیو
160 فایل
گلچین مطالب انقلابی ویراستی رادار انقلاب: https://virasty.com/Radar_enghelab ارتباط ، ارسال سوژه و پیشنهادات : @Radarenghelab_ad تبلیغات: @Afsaran_ads
مشاهده در ایتا
دانلود
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بحران سلامت روانی جوانان و نقش شبکه‌های اجتماعی آیا شبکه‌های اجتماعی به سلامت روانی جوانان آسیب می‌زنند؟ با افزایش استفاده از این پلتفرم‌ها، نگرانی‌ها درباره تأثیرات منفی آن‌ها بر نوجوانان بیشتر شده است در این ویدیو، به بررسی این موضوع و اقدامات لازم برای بهبود وضعیت می‌پردازیم @Radar_enghelabe
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 فیلمی که توسط یک صهیونیست ضبط شده و ویرانی‌های رخ داده در شهرک‌ های شمال اراضی اشغالی و چگونگی تبدیل شدن آنها به شهر ارواح را پس از حملات راکتی حزب الله نشان ‌می‌دهد. 📡 @sepah_quds
4.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجم ویرانی منطقه بسطا در بیروت پس از حمله رژیم اسرائیل @Radar_enghelabe
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا آمریکایی‌ها بی‌خانمان میشن؟ @Radar_enghelabe
زنان سرپرست خانوار بیمه می‌شوند @Radar_enghelabe
30.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیریابی خلبان رئیس جمهور با آیپد؟! علی رهجو کارشناس مسائل استراتژیک: تازه شما متوجه می‌شوید که اتفاقی که برای آقای رئیسی افتاد، ممکن است در سازوکارهای اطلاعاتی و امنیتی جنگ جهانی پنجم رخ داده باشد، چون در اطلاعیه‌ی سوم ستاد کل نیروهای مسلح آمده است که خلبان هلیکوپتر رئیس‌جمهور آیپد داشته است. @Radar_enghelabe
دستگیری ۳ شرور مسلح در ایرانشهر @Radar_enghelabe
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بانک آینده ۹۱ درصد تسهیلاتشو به شرکت‌های خودی داده فقط ۴۴ درصد تسهیلاتش رو به داده؛ ایران مال برای مردم ساخته شده واقعا؟ کمکی به بخش مولد اقتصاد کرده؟ @Radar_enghelabe
فرماندار انزلی برکنار شد @Radar_enghelabe
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت بازی دخترها با پسرها در حرم 😁 @Radar_enghelabe
🔴 حسن روحانی دوباره خواب دید ؛خواب می‌دیدم دو بال داشتم آمادهٔ پرواز بودم سایت حسن روحانی داستان نامزدی او تا ریاست‌جمهوری را در چند بخش منتشر کرده که شروع آن روایت خوابی است که او دیده: گرم خواب بودم. هنوز به سحر ساعتی مانده بود. خواب می‌دیدم: دو بال داشتم. آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم؛ سیدمحمد خاتمی… محزون بود و در خود فرو رفته. خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان! با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان! به باغی از گل‌های رنگارنگ و بسیار در افق. سید از حزن بیرون آمد. او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم؛ سپس به سمت مسجدی روانه شدم. در ورودی مسجد ملخ‌های زیادی را دیدم؛ با بالم آن‌ها را راندم. پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخ‌ها استفاده می‌کنی! رهایشان کن! از خواب پریدم. سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود. دقیق به یاد ندارم اما دی‌ماه ۱۳۹۱ بود. @Radar_enghelabe