eitaa logo
رصدنما
2.4هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
255 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
【• 😅 •】 +🌵 صبح: الان بخوابم که عصر بتونم درس بخونم. . 🤪 . عصر: الان بخوابم که شب بتونم درس بخونم . 🥴 . شب: الان بخوابم که صبح بتونم درس بخونم.😂 +🌵 😜 . . 😬 ) Eitaa.com/Rasad_Nama •🌀• ‌در دوران ڪرونایـے لبخند نشه فراموش😌☝️•
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] دراوج باران تیروترکش بعضی از این نیروها سعی شان براین بود تا بگویند قضیه اینقدرها هم سخت نیست و شبها دور هم جمع می شدند و روی برانکاردها عبارت نویسی می کردند.یکبار که بایکی از امدادگرها برانکارد لوله شده ای را برای حمل مجروح بازکردیم، چشممان به عبارت "حمل بار بیش از ۵۰ کیلو ممنوع"😕 افتاد. ازقضا مجروح نیز خوش هیکل بود.🤭 یک نگاه به او می کردیم یک نگاه به عبارت داخل برانکارد😁 نه می توانستیم بخندیم، نه می توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم🤤 بنده خداهاج و واج مانده بود که چه بگوید.🤨 بالاخره حرکت کردیم و در راه مرتب می خندیدیم 😂😅🤪 خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] مراسم صبحگاهی بود . روحانی گردان راجع به واجبات و محرمات صحبت می کرد . با بچه ها خیلی صمیمی بود . برای همین هم در کلاس درس و یا مراسم تنها خودش صحبت نمی کرد تا بقیه مخاطب باشند ، مثل معلم کلاس های اول و دوم دبستان غالباً مطلب را نا تمام می گذاشت و بچه ها آن را خودشان تمام می کردند . مثلاً وقتی می خواست عبارت "الغیبة اشد من الزنا " را قرائت کند ، می گفت :"دوستان می دانند که الغیبة‌ اشد.........؟"🧐 بعد بچه ها با هم با صدای بلند می گفتند :"من الکارهای بدبد ."🤣😁😂😅😄 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
【• #خندیشه 😅 •】 +🌵 👆دنبال بچش میگرده🤣 . . واقعا بعضی پدرا مهربونهای خطرناکی هستن🤦🏻‍♂😂 +🌵 #شاد_باشید😜 . . 😬 ) Eitaa.com/Rasad_Nama •🌀• ‌در دوران ڪرونایـے لبخند نشه فراموش😌☝️•
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] آن شب یکی از آن شب ها بود که بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند. اولی گفت :"الهی حرامتان باشد....."🤨بچه ها مانده بودند که شوخی است جدی است ؟ بقیه دارد ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند ؟🤔 که اضافه کرد :" آتش جهنم "😅 وبعد همه با خنده گفتند :" آمین " 😂 نوبت دومی بود ، همه هم سعی می کردند مطالبشان بکر و نو باشد ، تأملی کرد وبعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی جدی گفت :" خدایا مار و بکش......." 😒 دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه کرد :" پدرو مادر مار و هم بکش !!"😳 بچه ها بیشتربه فکر فرورفتند ، خصوصاً که این بار بیشتر صبر کرد ، بعد که احساس کرد خوب توانسته بچه ها را بدون حقوق سرکار بگذارد ، گفت :" تا ما را نیش نزند !"😊😊 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
【• 😅 •】 +🌵 * ‏توی خونه‌ی ما اینطوریه . وقتی موبایل کسی زنگ میخوره همه گوشاشون تیز میشه . . وقتی تلفن خونه زنگ میخوره همه کر میشن . . . وقتی زنگ دَرو میزنن همه فلج مادرزاد میشن حتی خود من یبار تشنج کردم، افتادم کف پذیرایی!!!😂🤣 +🌵 😜 . . 😬 ) Eitaa.com/Rasad_Nama •🌀• ‌در دوران ڪرونایـے لبخند نشه فراموش😌☝️•
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] هوس کردم با بی سیم عراقی ها را اذیت کنیم.گوشی بی سیم را گرفتم روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم.چندبار صدا زدم :"صفر من واحد . اسمعونی اجب " بعداز چند بار تکرار صدایی جواب داد :"الموت لصدام " تعجب کردم وخنده بچه ها بالا رفت .😂😂 از رو نرفتم و گفتم :" بچه ها انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم" به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم :"انت جیش الخمینی " طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت :"الموت برتو وهمه اقوامت "🤨همین که دیدم هوا پس است ،🙈عقب نشینی کرده، گفتم :"بابا ما ایرانی هستیم و شمارا سرکار گذاشته بودیم" ولی عکس العمل جدی نشون داد واینبار گفت:"مرگ بر منافق ! بالاخره شمارا هم نابود می کنیم ، نوکران صدام ،خود فروخته ها....."😳 دیدم اوضاع قمر درعقرب شد ،بی سیم را خاموش کرده ودیگر هوس سربه سر گذاشتن عراقی ها نکردیم.😅😅 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] دوتا از بچه های گرزان غولی رو همراه خودشان آورده بودند وهای های می خندیدند.🤣🤣 گفتم :"این کیه ؟" گفتند :"عراقی " گفتم :"چطوری اسیرش کردید ؟" می خندیدند.😊😊 گفتند :"از شب عملیات پنهان شده بود . تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود ، پول داده بود !"😅😓 اینطوری لو رفته بود.بچه ها هنوز می خندیدند😂😂 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] بعد از ظهر بود . گردان آماده می شد که شب عملیات کند . فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت . می گفت :"خوب دیشب نگذاشتی بخوابیم . پسر مُردن که دیگر این همه گریه و زاری ندارد . به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه کارِت را درست کرده بودم. چیزی که اینجا فراوان است شهادت " بعد دستش را زد پشتش و گفت :"بیا بیا برویم ببینم چه کار می توانم برایت بکنم .😊 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] بچه ها با صدای بلند صلوات می فرستادند و او می گفت :"نشد این صلوات به درد خودتون می خوره "😡 نفرات جلوتر اصل حرف های او را می شنیدند و می خندیدند 😅. چون او می گفت :"برای سماورای خودتون و خانواده هاتون یه قوری چایی دَم کنید"😋 بچه های ردیف های آخر فکر می کردند که او برای سلامتی آنها صلوات می گوید 😌، و او هم پشت سر هم می گفت :"نشد مگه روزه هستید"🤨 و بچه ها بلندتو صلوات می فرستادند . بعد از کلی صلوات فرستادن تازه به همه گفت که چه چیزی می گفته😜 و آنها چه چیزی می شنیدند🧐 و بعد همه با یک صلوات به استقبال خنده رفتند.😂😂 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] گاهی حسودیمان می شد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند،سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده اند وتا دلت بخواهد خواب سنگین بودند. ما هم اذیتشان می کردیم.😜 دست خودمان نبود، کافی بود مثلا لنگه دمپایی یا پوتین هایمان سر جایش نباشد،دیگر معطّل نمی کردیم صاف می رفتیم بالا سر این جوانان خوشخواب 😏:"برادر،برادر!" دیگر خودشان از حفظ بودند.هنوز نپرسیده ایم :"پوتین ما را ندیدی؟" با عصبانیت می گفتند :"به پسر پیغمبر ندیدم."😡 ودوباره خُروپُفشان بلند می شد. اما این همه ماجرا نبود، چند دقیقه بعد دوباره :"برادر برادر !"😜 بلند می شد این دفعه می نشست :"برادر و زهرمار دیگر چه شده ؟"😤 جواب می شنیدند :"هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!!"🤣🤣🤣 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama
[°• ‌‌ | طنزجبهه😅 •°] نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد ، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده ، بعضی از بچه های نا آشنا را دست به سر می کرد ، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد . وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت :"نمی آیی برویم نماز ؟" پاسخ می دهد :"نه ، همینجا می خوانم " آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت . اما او هم جواب داد ، خود خدا هم در قرآن گفته :"إن الصلوة تنهاء ..." تنها ، حتی نگفته دوتایی ، سه تایی 🤭 و او فکر نمی کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد 🧐به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید ، گفت :"گفته تن ها" یعنی چند نفری ، نه تنها و یک نفری .... 😳 وبعد هر دو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند .😌😌 . خنده های پشت سنگرے 😉👇 °•💣•° Eitaa.com/Rasad_Nama