eitaa logo
🏡 خانه اهالی روایت انسان
25.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
377 ویدیو
31 فایل
🏡خانه اهالی روایت انسان روایتی بدون سانسور از هویت تاریخی انسان!✨ جایی برای تجربه‌ی ناب زندگی مؤمنانه... ادمین پاسخگو @revayate_ensan ⚠️تبلیغ و تبادل انجام نمی‌شود. هماهنگی برای دعوت‌ها و جلسات حضوری : @nakhaei_davat
مشاهده در ایتا
دانلود
22.ضمیمه حسین کوچکی برای بنی‌اسرائیل در راه است - حجت‌الاسلام نخعی.mp3
زمان: حجم: 7.14M
جبرئیل که روضه خواند، زکریا زرنگ بود، رزق یحیی گرفت... ما پای روضه‌ها منتظر یک اشاره‌ایم، به مسیحا دمی زنده کن دل ما را! ضمیمه جلسه بیست‌ و دوم فصل شش روایت انسان، بعد از روایت ماجرای کهیعص... ◼️@Revayate_ensan_home
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« به مراسم عزای اباعبدالله الحسین(ع) مشرف شوید. » در حسینیه مبنا✨ به دلیل کسالت حاج آقا دعاوی، امروز در خدمت ایشان نخواهیم بود. بعد از سخنرانی استاد نخعی، مراسم روضه و ذکر مصیبت رو در خدمت حاج آقا خادمی خواهیم بود. 🏴 امروز روز گریه و روضه است... حتما مراسم رو تشریف بیارید. 🕰 ساعت: ۱۱:۳۰ صبح 📌 آدرس برپایی خیمه مجازی: https://skyroom.online/ch/mrarasteh/hosseiniehmabna 🆔 @Revayate_ensan_home
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 ، در ساعت شهادت سیدالشهدا؛ 📹 قُتل الحسین علیه‌السلام... 👆 مرثیه‌ی آذری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای 🖥 Farsi.Khamenei.ir
🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل پنجم_ قسمت اول 🟠 وقتی ۱۸ هزار بیعت، به ۱۰ نمازگزار رسید مسلم بن عقیل قیام نکرد، فقط برای پا
📍 فصل پنجم _ قسمت دوم 🟠 وقتی ترس بر شهر غلبه کرد و وجدان خاموش شد مسلم بن عقیل، شبانه در کوچه‌های کوفه می‌چرخید. همان کوفه‌ای که چند روز پیش، برایش صف بیعت بسته بود. حالا هیچ‌کس در را باز نمی‌کرد… نه اینکه صدایش را نشنوند، بلکه جرئت شنیدن نداشتند. 📌 فقط یک زن، «طوعه»، دلش لرزید و در را گشود. خانه‌اش شد مأوای شبانه نماینده امام. اما همان‌ شب، پسرش خبر را به عبیدالله رساند. صبح، سربازان ریختند در کوچه‌ها. مسلم تنها بود، زخمی، اما شمشیرش هنوز در دست. با ده‌ها سرباز جنگید. تا نفس آخر، ایستاد. اما سرانجام، خسته و مجروح، دستگیر شد. 🔻 او را به کاخ آوردند… به اتاقی پر از غرور و فریب. 📌 ابن زیاد گفت: «چرا شورش کردی؟» مسلم گفت: «شورش نبود. دعوتی بود از مردمی که از ظلم خسته بودند… من برای حق آمدم، نه قدرت.» ابن زیاد، که منطق را باخته بود، به ناسزا متوسل شد. نه فقط به مسلم، که به امام حسین، به پیامبر، به تمام خاندان نبوت فحاشی کرد. ❗️در آن لحظه، حقیقت یک حکومت روشن شد: وقتی منطق تمام می‌شود، دهان قدرت، به توهین باز می‌شود. 📌 اما این پایان کار نبود. حکم اعدام صادر شد. مسلم را به بام کاخ بردند. نگهبانی که مأمور قتلش بود، دستش لرزید. گفت: «من گمان نمی‌کردم فرزند پیامبر، این‌قدر آرام، این‌قدر مظلوم باشد…» ولی مأمور، فرمان را اجرا کرد. مسلم به زمین افتاد… نه فقط جسمش، که وجدان یک شهر. 🔻 و هانی بن عروه هم، مرد وفاداری که زیر شکنجه ایستاد، در همان ساعت، با فریادهای بی‌پاسخ، کشته شد: «ای قبیله‌ام! من را تنها نگذارید…» 📌 اما هیچ‌کس پاسخ نداد. درها بسته بود، دل‌ها هم. ❗️و این‌جا، حجت تمام شد. مسلم و هانی، فقط با شمشیر کشته نشدند… آن‌ها را سکوت کشت، ترس کشت، بی‌تحلیلی کشت، بی‌غیرتی کشت.و ما امروز… وقتی صدای فریاد نماینده‌ی ولیّ خدا در کوچه‌های رسانه، مدرسه، دانشگاه، خانواده یا جامعه پیچیده، آیا دل‌مان را باز می‌کنیم؟ یا سکوت می‌کنیم تا "امن" بمانیم؟ ❓وقتی دشمن، با بی‌منطقی فریاد می‌زند، ما هم عقب می‌رویم؟ یا صدای مسلم می‌شویم که با عقل و ایمان ایستاد؟ ❓وقتی فریاد مظلومان به ما می‌رسد، تا چه وقتی منتظریم دیگران کاری کنند؟ شاید همین امروز، یک نفر در انتظار طوعه‌ای باشد که فقط در را باز کند… 🆔️ @Revayate_ensan_home
حاج محمود کریمیenc_16452913640907645492801.mp3
زمان: حجم: 5.09M
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِباءِ سلام بر كسى كه در خونش غلتيد، سلام بر كسى كه خيمه‏ گاهش هتك حرمت شد
📍 فصل ششم _ قسمت اول 🟠 خروج از مکه؛ وقتی مرگ، زینت عاشق می‌شود امام حسین در آستانه‌ی ترک مکه، خطبه‌ای خواند که مسیر قیام را از امید دنیوی، به هدفی آسمانی تغییر داد. 📌 «مرگ، برای فرزندان آدم، همچون گردنبند بر گردن دختران است… و من گویا می‌بینم که گرگ‌های بیابان، بدنم را در کربلا پاره‌پاره می‌کنند…» 🔻 امام از مرگ نترسید. او با آغوش باز، به استقبال شهادتی رفت که مأمور آن بود. چرا؟ چون دین خدا در حال دفن شدن بود، و او، آخرین فریاد بیداری بود. 📌 محمد بن حنفیه، با دلسوزی گفت: «در مکه بمان، یا به یمن برو!» اما امام پاسخ داد: «اگر بمانم، در همین حرم کشته می‌شوم… و خون من حرمت کعبه را می‌شکند.» 🔻 اینجا دیگر سیاست نبود؛ مأموریت بود. امامی که در رؤیای صادقه‌اش با پیامبر ملاقات کرده و شنیده بود: «خدا می‌خواهد تو کشته شوی…» ❗️او راه را انتخاب نکرد؛ راه، برای او انتخاب شده بود. ❓و ما امروز… وقتی برای حفظ دین، باید از آسایش‌مان بگذریم، آیا می‌گوییم «نرو!» یا می‌فهمیم که گاهی رفتن، زنده‌ماندن حقیقت است؟ 🆔️ @Revayate_ensan_home
🔻تقابل حق باطل، همان که ۸۵۰۰ سال است جریان دارد . . . 🆔️ @Revayate_ensan_home
🏡 خانه اهالی روایت انسان
📍 فصل ششم _ قسمت اول 🟠 خروج از مکه؛ وقتی مرگ، زینت عاشق می‌شود امام حسین در آستانه‌ی ترک مکه، خطبه
📍 فصل ششم _ قسمت دوم 🟣 فرشتگان آماده بودند، اما حسین(ع) نپذیرفت در لحظه‌های آخر خروج از مکه، لشکری از فرشتگان نازل شد. امام صادق فرمود: «فرشتگان با سلاح، منتظر بودند فرمان دهد تا دشمنان را نابود کنند…» 📌 حتی فرمانده اجنه مؤمن هم آمد. گفت: «اگر اجازه دهی، با تو می‌جنگیم و پیروز می‌شویم.» 🔻 اما حسین، ایستاد. با صدایی آرام گفت: «اگر می‌خواستم، همین‌جا آن‌ها را نابود می‌کردم… اما خدا می‌خواهد من کشته شوم، تا حجت تمام شود…» 📌 حسین نیامده بود معجزه کند؛ آمده بود که مردم، خودشان انتخاب کنند. با عقل، با ایمان، نه با جبر، نه با ترس، نه با هیجان. 🔻 حتی به بنی‌هاشم هم نوشت: «هر که بیاید، شهید می‌شود؛ و هر که نماند، خیال پیروزی نکند.» ❗️او راه روشنی را آغاز کرد، تا خاک، آسمان را نشان دهد… تا همراهی، فقط با بصیرت باشد، نه با وعده‌ی برد. ❓ما امروز، در مسیر حسین، آیا فقط وقتی می‌رویم که فرشته‌ای پشت‌مان باشد؟ یا جرئت همراهی داریم، حتی وقتی که معلوم است پایان راه شهادت است؟
🔴 سلام به همه اهالی عزیز از اول محرم با محتوای همراهتون بودیم، بهمون بگید که این محتوا تا اینجا : 🔻چقدر به تفکر عمیق تر شما نسبت به ماجرای کربلا کمک کرده؟ 🔻چقدر نگاهتون رو به مسائل روز به مساله عاشورا گره زده؟ اینجا منتظر نظراتتون هستم: @revayate_ensan