eitaa logo
Ronesha | رُنِشا
1.7هزار دنبال‌کننده
686 عکس
67 ویدیو
19 فایل
"یادَلیلَ‌الْمُتَحَیِّرینَ" 💡رُنِشا: روشنگری نسبت‌‌ به شبهاتِ وارده‌ به اسلام - اینجا دیگه خبری از جوابای سخت برای سوالای دینی تو ذهنت نیست! 🕶 - ارتباط با ما: @RoneshaAdmin - نشر مطالب با ذکر آیدی کانال مجازه‌
مشاهده در ایتا
دانلود
اینو از باب یه تجربه می‌گم، به امید اینکه شاید به درد یه نفر بخوره و کمکش کنه... من به دلیل یه سری مشکلات شخصی، برخلاف قبلاً، مدتی سراغ کتاب یا نمی‌رفتم یا نصفه می‌خوندم و رها می‌کردم، و چقدر بابت این مسئله عذاب کشیدم و خودخوری می‌کردم. چون لازم داشتم به خوندن، ولی نمی‌تونستم... هر کتابیم نمی‌خوندم، یعنی از کتابای داستان محور فراری بودم (و تا حدود زیادی هستم) و کتابایی واسم جذاب بود که سراسر آموزشی و مفهوم محور باشه، یعنی ۹۰ درصد داستان و ۱۰ درصد مفهوم دوست نداشتم (داستان خیلی خوبه، فقط سلیقه و اولویت من نیست) فقط و فقط آموزشی. حالا با وجود یه سری مشکلاتم، سخت بود که سراغ کتابایی که مدنظرمه برم، چون سنگین بودن، حجیم بودن، ازشون ترس داشتم، ترس شدید، باورم نمی‌شد که بتونم مثل سابق بخونم، تعجب می‌کردم که چجور قبل این برهه می‌تونستم کتابای زیادی بخونم... درد من چی بود؟ نمی‌دونستم و نمی‌شناختم ریشه‌ی مشکل ترس و نرفتن سراغ کتابو. نمی‌دونستم دلیل اصلی چیه. تو کتابخونه می‌تونستم بخونم و چند ساعت بمونم و حس خوبی داشته باشم، ولی اینکه یه کتابو تموم کنم، نه. فقط موضوعی می‌تونستم، کامل نه. اون برهه داشت برام طولانی می‌شد، ولی همچنان ترس شدیدی هم داشتم. گذشت و گذشت، تا یه جا، خیلی رندوم یه کتابی عنوانش چشممو گرفت، حجیم بود، اما خیلی به شخصیتم نزدیک بود، علاقه‌ی زیادی به خوندنش داشتم، برای همین گرفتمش. رفتم خونه و گفتم بذار بخونم ببینم چیه، شوق داشتم برای خوندنش، شروعش کردم و متن خیلی روون و ساده‌ای داشت، داستانی بود(!) ولی فقط داستان نبود، مفهوم هم زیاد پشتش بود، و برام جذاب بود، یکم خوندم، غرقش شدم و دنبال این نبودم که چند صفحه خوندم و چقدر مونده، فقط خوندم. به خودم اومدم دیدم یکمشو خوندم، با خودم گفتم عه! چطور شد؟؟؟ کلی خوشحال شدم و چون داستان برام جالب و جذاب بود ادامه دادم... بیشتر خوندم و هر دفعه تعجبم بیشتر می‌شد که چجوری دارم می‌خونم؟ چجوری کم نیاوردم؟ واقعا این‌ حجمو من خوندم؟ چجوری دارم تمرکز می‌کنم؟ بعد یادم اومد که بابا یادت نیست یه سری درسا رو شب امتحانی یه حجم زیادی می‌خوندی؟ پس می‌تونی بخونی... یکم به خودم امید دادم و چند روز بعد خود به خود سمتش کشیده می‌شدم و می‌خوندمش، و دل تو دلم نبود که تموم شه، و شد! چند بار کتابو ورق زدم و باورم نمی‌شد... اصلاً باورم نمی‌شد که بالاخره تونستم! به مرور رفتم سراغ کتابای دیگه‌ای که نصفه رهاشون کرده بودم، حجیم نبودن و اونام داستانی و سبک بودن، با اینکه برام سطحی بودن، یکیش کلاً عذاب آور بود از بس سطحی بود (پیشنهاد یه بنده خدایی بود که بخونمش) ولی از عمد خوندم تا تمام شن و یکم به خودم امیدوار شم، فقط به این نیت، که بتونم دوباره کتاب بخونم و نصفه رها نکنم و... و شد!🥲 همه‌ی جدیدای خونده شده رو چیدم یه طرف و هی نگاشون می‌کردم، و هی باورم نمی‌شد، تا اینکه بعد اون کتابای سبک و سطحی طور، رسیدم به کتابای مدنظر خودم که خیلی ازشون ترس داشتم و بالاخره تونستم بخونم و کیف کنم.💛 بعداً رفتم سراغ ریشه یابی مشکلم و به بدبختی فهمیدم عجیب کمال‌گرا یا کامل‌گرام، عجیب... و امان از این درد. این مسئله مثل اینکه تو اون برهه‌‌ای که یه سری مشکلات شخصی داشتم شدت گرفت و باعث شد یا چیزیو نخوام یا اگه بخوام باید صدمو براش بذارم و صدشو بخوام، و همین باعث ترس می‌شد و سمت انجام کار نمی‌رفتم و یه سری چیزای دیگه... و همه دست به دست هم دادن که یه برهه این‌مدلی شه وضعیتم.
حالا می‌خوام چی بگم؟ می‌خوام بگم اگه توام ترس داری از حجم زیاد یا کم، فکر می‌کنی نمی‌تونی بخونی و درجا می‌زنی، برو ریشه یابی کن مشکلت رو، یا شخصی یا با روانشناس خوب. ولی دنبال درمان خودت و ترمیم خودت برو، حیفه که از منبع اطلاعاتی دست اول (یعنی کتاب) فاصله بگیری، خصوصاً تو این زمانه که داشتن سواد و اطلاعات و عقاید به شدت مهمه، نمونه‌ش همون جنگ ۱۲ روزه که خیلیا موندن چیکار می‌تونن تو این وضعیت بکنن و شاکی بودن از نابلدیشون و کاسه چه کنم چه کنم دستشون گرفتن، ولی اونایی که از قبل بلد بودن و خودشونو ساخته بودن، می‌دونستن باید چه کنن و وظیفه‌شون چیه، حتی در قطعی نت و فعالای رسانه! اون فعال رسانه‌ای که با قطع شدن نت، دست و پاشم قطع شه برای انجام هر کاری، بنظرم باید یه فکری به حال خودش بکنه... که اقا مجازی یه وسیله‌ست، ولی پشتوانه‌ش اون سواد و اطلاعات توئه، پس اگه نت هم نبود، حضوری هر جایی دیدی می‌تونی، برو جلو. جایی که لازمه و تو می‌تونی و موثره.. یاد یه رفیقم تو جنگ افتادم که گفت من شاکیم از دست خودم، اینکه چرا مطالعه‌‌ام (با اینکه خیلی کتابخونه) کم بوده و الان می‌تونستم یه سری کارا حضوری یا مجازی کنم، اما نمی‌تونم، برای همین جای غصه خوردن، فقط می‌خوام تلاش کنم... نه اینکه مثل خیلیا جَو بگیرم و بعد رها کنم، و نکرد :) آره دیگه، مطالعه کن عزیز من، مطالعه‌‌ای که به دردت بخوره و نیازت باشه، از سبک و حتی سطحی شروع کن تا بعد سطح کتاباتو‌ بالا بیاری، همیشه‌ لازم نیست تخصصی و جدی بخونی، سبک‌تر هم بخون، همه‌ش تو یه حیطه نخون، مختلف بخون تا زده نشی، کمال‌گرایی نکن که بیچاره‌ت می‌کنه :) دنبال ریشه یابی مشکلاتت برو‌ و درمانشون کن... اگه به روانشناس لازم داری، شده از نون شبت بزن ولی برو... (نون شب که نه، خوراکی‌ یا خرید پوشاک کمتر یا... ولی اونو برو) هر کسی کاره‌ای شد و تونست موثر باشه و خوب جلو بره و تشخیص بده، قطعا مطالعه‌ش، کم نبوده و حتی دیوانه‌وار خونده و عمل کرده (انباشته نکرده)
راستی تو این مسئله، یه سری چیزام به خودم کمک کرد که به مرور تمرکزِ کم شده‌ام بهتر شه و ذهنم صبورتر شه تا بهتر بتونم بخونم و اصلاً بخونم! کلمه‌ای بخوام بگم: مقایسه نکردن، رفتن سراغ مستند (نه صداسیمایی چرت و پرت) به جای فیلم داستانی و... که اگه این به دردتون خورد، بگین اونارم بعد بنویسم شاید کمکی کرد:) همین، ببخشید زیاد شد✨ ولی اونی که باید بخونه، می‌خونه.. (دمپایی اعضای تیم الاناست سمتم پرتاب شه که چرا بی ایموجی و ویراستاری و طولانی زدیش کانال😂😔) ولی خب دوست داشتم بنویسم (چون پیام قبلی که گفتم چه خبرا، یه سری چیزای این مدلی دیدم و مطمئن شدم که باید بالاخره بگمش شااااید به درد کسی بخوره)
اگه شمام تجربه‌‌ی دیگه‌ای دارین لطفا برام بگین یا حتی نظرتون: 🌱 اینجا: @RoneshaAdmin
تا وقتی به داروی تقویتی احساس نیاز نکنی، سمتش نمی‌ری. حتی اگر دکتر و والدین و... واست کلی صغری کبری بیارن! بازم انجام نمی‌دی. ولی وقتی تو بدنت کم‌کم احساس ضعف کنی و خودتو مجبور به انجامش ببینی، بالاخره یه روزی انجامش می‌دی و شروعش می‌کنی. کتابم همینه، به قول همون رفیقم، تا واقعاً به استیصال نرسی و شدیداً خودتو نیازمند نبینی، سمتش نمی‌ری. هر چقدرم ادمینا/دوستای مختلفو ببینی که عکس کلی کتاب می‌ذارن و پروفایلشون‌ با کتابه، استوریاشون با کتابه و از فواید کتاب بگن... آخرش خودتی که باید تصمیم بگیری وگرنه همون ادمینا/دوستا اتفاقاً می‌تونه تو رو، تو فاز مقایسه بندازت، اونا رو علامه دهر بدونی و خودتو حقیر و هی بدتر شی...
همیشه از یه سریا جلوتری و از یه سریا عقب‌تر قرار نیست از همه بهتر یا بدتر باشی... صفرو صدی اگه بشیم، متوقف می‌شیم همه مثل هم نیستن، پس خروجی هم مثل هم و یکسان نیست، پس خودتو با شرایط خودت ببین و بسنج و انتظار داشته باش، همه تو یه شرایط و محیط و خونواده نیستن، همه روحیات و شخصیتشون مثل هم نیست، هر کی جلوتره دمش گرم، هر کی عقبتره خدا کمکش کنه توام تونستی کمکش کن، همین... هر کسی به اندازه ظرف خودش باید برداره... و به همون اندازه هم ازش انتظار هست... اینارو همه‌مون می‌دونیم ولی همه‌مون بهش واقعا باور نداریم، فقط قبول داریم... اگه باور کنیم واقعا و بهش فکر کنیم، کم‌کم اوضاعمون درست می‌شه :)💛 نه فقط برای کتاب، کلاً. (اینارو اول برای یادآوری به خودم نوشتم و مخاطب اول مثل همیشه خودمم)
هدایت شده از Ronesha | رُنِشا
🔔شبهه: 📌 چرا شما پولی رو که خرج اربعین می‌کنین به فقرا نمی‌دین و دولتم برای اربعین‌تون هزینه می‌کنه؟ چرا مخالفت بعضیا رو نادیده می‌گیرین؟ ✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱 « کاری از مجموعهٔ رُنِشــا » 🆔 @Ronesha_ir تلگرام | روبیکا