eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.5هزار عکس
9.4هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازش پرسیدند:روز تولدت کی هست؟ جوابشان داد: روز شهادت! تاریخ تولد:29/9/1997 تاريخ شهادت:29/9/2017 💔 🇱🇧 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیدانه🌹 روح الله "برادر شهید" که اومد ، رفتیم بهشت زهرا... منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم... به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم! دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما که خشکمون زده بود وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان... راوی ؛ دوست و همرزم شهید🌿 🌷 یاد شهدا باصلوات🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 🥀 وقتی در درگیری با گروه‌های و در سوریه به رسید، پیکرش حدود ۱۰ روز در سوریه ماند و داعشی‌ها برای تحویل آن شروطی گذاشته بودند که با مواجه شد؛ چراکه نمی‌خواستند از این وضعیت کند. 🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فضای‌مجازی‌را‌برای‌دشمن‌ناامن‌کنید.📱💣📿🔪 ما یه کار جهادی راه انداختیم برای نا امن کردن فضای مجازی برای دشمن به فرمان حضرت آقا♥️ از شما می خوایم که با عضویتتون ما رو در این کار حمایت کنید ☺️🙏 تا بتونیم از جنگ نرم موفق بیرون بیایم 💪💣 https://eitaa.com/joinchat/750452811Cce2d342779
قسمت 18
🌹از شهید حسین خرازی ♦️به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کردی که همراه پدرش کنار آن ها نشسته بود دچار تهوع شد. او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت و کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچه اش را تنبیه کند. با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می شود... مدت ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی آمد رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه م... با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی 🌹حدیث خوبان_ ص۲۵۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش نعیم هست🥰✋ *میهمانے حضرت زینب سلام الله علیها*🕊️ *شهید نعیم غلامی*🌹 تاریخ تولد: ۳۰ / ۴ / ۱۳۶۶ تاریخ شهادت: ۱۵ / ۳ / ۱۳۹۵ محل تولد: ساکن بردسیر کرمان محل شهادت: سوریه *🌹راوی← وقتی برادر بزرگ آقا نعیم خواست اسمش را برای مدافع حرم بنویسد،🌙 مادرش هراسان و گریان به دنبال او رفت و نگذاشت که پسرش مدافع حرم شود🥀 و به او گفت: تو همسر و بچه داری، کجا می خواهی بروی؟⁉️این بار آقا نعیم جلودار شد و گفت: بگذارید من بروم، چون زن و بچه ندارم.‼️ اگر هم شهید شوم، مشکلی پیش نمی آید.🌙برای همین آقا نعیم مدافع حرم شد و برادرش پیش مادر و خواهرانش ماند.🍃آقا نعیم برای اینکه مدافع حرم شود، بارها به در بسته خورد.🥀در ابتدا به خاطر ضعف چشمانش او را قبول نکردند. 🥀دفعه اول او را برگرداندند.🥀 اما دفعه دوم با اصرار و التماس زیاد رفت.🕊️ وقتی خانواده نگذاشت که او برود، خیلی گریه کرد و می‌گفت: راهی نیست باید بروم.🥀وقتی خانواده‌اش از او علت را جویا شدند،گفت: در خواب حضرت زینب (س) را دیدم که مرا خواسته است.🌙 خانواده هم وقتی بیتابی آقا نعیم را دیدند، رضایت دادند تا مدافع حرم شود.🍃او در اثر عملیات انتحاری تروریست های تکفیری در شهر حمص سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد🕊️و پیکرش پیدا نشد🥀برادرش، او را در خواب دید که نعیم می‌گوید: « به این زودی ها بر نمی‌گردم🌙اینجا یک مهمانی ۷ ماهه است.»💫مهمانی که ۷ ماه طول کشید‼️و پیکرش ۷ ماه بعد از شهادت پیدا🌙 و به وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید نعیم غلامی* *شادی روحش صلوات*