eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
9هزار ویدیو
219 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب شهدایی🖱⇩⇩ 📚خاک های نرم کوشک ⇩⇩ نویسنده: سعید عاکف 🌷زندگی‌نامه و خاطرات عبدالحسین برونسی،از تولد تا زمان شهادتش را روایت می‌کند که در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمانش گردآوری شده است.🌷 🔸قسمت0⃣1⃣⇩ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ‏...✋ 🌱سلام بر تو ای مولایی که آیه آیه ی قرآن به سمت تو دعوت می‌کند. سلام بر تو و بر روزی که قرآن به دستان تو احیا خواهد شد. 📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام. 🤲 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌷روحانی شهید مدافع حرم میلاد بدری به عنوان جوان ‌ترین شهید مدافع حرم استان خوزستان، در تاریخ 🎂ششم فروردین ماه سال ۱۳۷۴ در خانواده ای از طبقه متوسط جامعه در شهرستان امیدیه چشم به هستی گشود.✨ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💡نکته جالبی که در کودکی این شهید به چشم می خورد آن است که مادر بزرگوارشان مقید بودند که با وضو به کودک خود شیر دهند.👶🏻🍼 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊شهادت بدون رضایت مادر مورد قبول واقع نمی‌ شود 🌸مادر شهید بدری می‌گوید: یک روز میلاد آمد پیش من و گفت: مادر دارم می‌روم رزمایش لباس نظامی بگیرم که من متوجه شدم رفتنش جدی است و خودش برگشت به من گفت: مادر چند جا ثبت نام کرده‌ام اسمم درنیامده است و باید تو برایم دعا کنی که این دفعه مقدمات سفرم فراهم شود. خیلی خونش برای رفتن می‌جوشید.  میلاد دید که من با رفتن او خیلی بی‌تابی می‌کنم، گفت: مادر شهادت هم بدون رضایت مادر مورد قبول واقع نمی‌شود و از تو می‌خواهم برای رفتنم رضایت کامل داشته باشی.🥺💗 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷🕊میلاد هميشه با برادر كوچك‌ترش رضا پاي كامپيوتر مي‌نشست. چند روز قبل از رفتنش ديدم چراغ اتاق‌شان روشن است💡. به تصور اينكه خواب‌شان برده رفتم و ديدم ميلاد دارد نماز شب مي‌خواند🤲🏻📿 و آن‌قدر ✨چهره‌اش نورانی بود كه يك لحظه بدنم يخ شد و حرف نزده در اتاق را بستم.✨ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh 
🕊🌷 پسرم در مقطع حساس نوجواني خيلي سر به زير بود. كم‌توقع بود و هر جا مي‌رفت از او نمي‌پرسيدم كجا رفتي چون از او مطمئن بودم.👌🏻 هر وقت از بيرون برمي‌گشت، 🫳🏻😗دست من و پدرش را بوسه مي‌زد كه من مي‌گفتم اين چه كاري است؟ مي‌گفت مي‌خواهم ايمانم را افزايش دهم.🥰👌🏻 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh