eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
خوش به حالت برادرم... سالهای قبل در #مجلس حسین (ع) امسال در محضـر #حسین (ع) کاش ما را در کنار ا
1⃣6⃣5⃣ 🌷 💠شهادت را برای همسرم خواستم 🔰زمانی که آقا صادق به  می رفتند من برایشان نامه ای💌 می نوشتم و در بین لباس یا قسمتی از چمدانش 💼می گذاشتم که . 🔰سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به رفتند من دو تا نامه نوشتم📝 که یکی برای خودشان بود که گفتم در روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید🗣 🔰و دیگری را بعد از در حرم امام حسین(ع) بیانداز و ❌! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند ⚡️اما نمیدانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود☺️. 🔰من در نامه آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم:✍« آقا جان تو رابه جان خواهرت (س) قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت ، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی👌. 🔰 ، پاره ی تنم در مسیر تو قدم گذاشته😍 و به تو می سپارمش! آقا جان آرزوی در سر دارد من نیز عاشق شهادتم🌷 اما آتشم به اندازه ی عشق و علاقه صادق تند نیست🚫 🔰آرزویی همچون برادر زاده ی شیرین زبانت را دارد و شهادت شیرین تر از عسل🍯 است برایش.» که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه🏡 برگشت خوشحال بود و گفت: باور نداشتم که اینگونه از ته دلـ❤️ برایم بخواهی تا . 🔰من در اوایل نمی توانستم این دعا را بگویم و  برایم بود ⚡️اما می دیدم که دراین دنیا عذاب می کشد😔، بعد ها متوجه شدم که من شده ام و آقا صادق را فقط برای خودم می خواهم اما از سال گذشته به این فکر افتادم که بهتر است کمی هم آقا صادق را بخواهم. راوی:(همسر شهید) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اولین سفر همسرم به سوریه در دوران #عقد بود این ماموریت 75 روز طول کشید و من هر شب گریه می کردم😭 ولی
عشق را #شب_زنده داری خوش است غم ها را صبر بر #زینب خوش است... صالحان 🍁را نگاه دل نواز... عاشقان را 🍁بیقراریها خوش است... #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
اطراف حرم گرچه پُر از "خولی و شمر" است دنیای #تشیع سپر #زینب کبری ست "شیران مدافع" دلتان شاد که #عباس همراه شما در حرم #زینب کبری ست... #شادی_روح_شهدای_مدافع_حرم_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مـي خـواھـمت #شـھـید.!! ولـے.!!....... خـيلي خـيلي دوري..!! نـه دسـتم بـه دسـتات مـيرسد!! نـه چشـمان
6⃣9⃣5⃣ 🌷 🔰برشی از کتاب روایت زندگی 🌷 🍃🌹تا نشستیم سر گفت:(( بسم الله الرحمن الرحیم؛ راستش ان‌شاءالله امشب عازمم.)) گفتم کجا؟ گفت: ! فکرکردم دوباره می‌خواهند بروند ((مورچه خورت)) گفت نه مامان جون! خدا قسمت کرده دوبارت بریم زیارت حضرت . 🍃🌹قاشق از دستم افتاد. من و شوهرم شدیم. ناهار زهرمان شد. دیگر لقمه از گلویم پایین نرفت. را خورده نخورده پاشد برود خانه مادرش برای خداحافظی. قرارشد شب بازگردد. 🍃🌹ساعت ده شب ای آمد. یازده حرکتش بود. گفتم مامان چه خبر؟ نفس عمیقی کشید و گفت:(( خونه ی مادرم بود.)) گفتم:(( چرا؟)) گفت:(( خواهرام جمع شدن؛ همون حالتی پیش اومد که حضرت وداع کرد و رفت میدون جنگ.)) 🍃🌹به زهرا گفت بلندشو از من و مامان عکس و فیلم بگیر. بعد را بغل کرد و انداختش بالا و ازش خداحافظی کرد. 🍃🌹توی اتاق گفت:(( می دونم‌بی‌قراری می‌کنی.)) -آره نمیارم. باید برگردی. -مامان! اگه شهید شدم هرروز بهت سرمی‌زنم. -آره جون خودت. الکی نگو. -مامان میام؛ بینی و بین‌الله می‌کنم. قول می‌دم. 🍃🌹صبح‌بعد از نماز سریع رفتم سر گوشی ام. داده بود:(( سلام مامانم! صبحت بخیر خوبی؟ ما تهرانیم. دعاکنید مشکلی پیش نیاد و راحت بریم.)) از گوشه چشمم شره کرد:(( سلام پسرم خوبی عزیزم؟ نمی دونی چقدر دل‌تنگت شدم؛ مرامت معرفتت آقایی‌ت. آخه یه بار نشد ناراحتم کنی که حالا این‌قدر گریه نکنم.)) 🍃🌹ظهر پیام داد:(( سلام مامانم؛ ان شاءالله ساعت پنج عازمم تروخدا ویژه برام دعاکن... از عمق دلت کن... دوستتون دارم...)) جواب دادم:(( محسن میگم برو راضی ام به رضای خدا ولی چطور رو تحمل کنم؟)) 🍃🌹در آخرین پیامش نوشت:(( خیلی بهتون بدی کردم با اخلاقم با رفتارم... همیشه به یاد مصیبت های باشید.)) ✍ به روایت مادر همسر 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔹اینبار اگر #رقیه گریان گردد 🔸 #زینب ز جسارتی پریشان گردد 🔹بر خیل یزیدیان زجان می تازیم👊 🔸تا #عبرت جن و انس و شیطان گردد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دستم نمیرسد به بلندای آسمان #شهادت🌷. اما دست به دامان تو میشوم #ای_شهید تا شاید ضمانتم را بکنی.
2⃣3⃣6⃣ 🌷 📚برشی از کتاب قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) 🔰د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت⚰ را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . 🔰بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو👌 انجـام می‌دادم. 🔰پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف👜 درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . 🔰بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس👕 و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . 🔰جـز زیبـایی چیـزی نبـود🚫 بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونید⁉️یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید😭. 🔰دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد🎤.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود😭. 🔰نمی‌دانم بـود یـاآب باران🌧. پرسیـد:« چی بخونـم❓» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . 🔰انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد😓 ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : 🍂از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن😭 ... 🔰سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عهدكردم در عزایت مبتلا باشم،نشد #اربعین، پای برهنه،كربلا باشم،نشد😭 محرم اسرارگشتم، مجرم عشقت شدم عهد كردم خاک پای اولیا باشم #،نشد اربعین زخم دل #زینب مرا آزار داد خواستم بر زخم قلبـ❤️ او دوا باشم نشد #یک_روز_تابزرگترین_اجتماع 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💔چهل روز است که گلگون گشته صحرا زخـــــــــون پاک 🏴چهل روز است خــاموش است خاموش چــــــــــــــــراغ آل طاها 💔چهل روز است گشتــــــــــه ورد حسینـــــــــــم وا حسینم وا حسینم 🏴چهل روز است کـــــــــــز قتل حُسینش پــــــریده رنگ از رخسار زهرا 😭 💔چهل روز است مـــــــــی سوزد سکینه دلــــش بشکسته است از داغ 🏴چهل روز است کز خــــــون نقش بسته بـــه لوح عشق هفتاد و دو امضا 💔چهل روز است از هجـــــــران اکـــــبر خـــــورد خون جگر، پیوسته لیلا 🏴چهل روز است گلهـــــــــــــای رسالت خـــــــــــــزان گشته🍂 از بیداد اعدا 💔چهل روز است بیـــــــــــاد اصغرم من بــــــــــه یــاد روی ماه من 🏴چهل روز است قدم از غـــــــــم خمیده بیـــاد در خون طپیده 💔چهل روز است دلم دریای خــون است ز هجرانت غمم از حد فزون است 🏴چهل روز است که چون نـــی در نوایم بیــــــــــــاد 💔چهل روز است که رفتم زیــــــن بیابان بــــــــرون همراه این جمع پریشان 🏴کنون ای خفته در خاک ای بـــــــــرادر زجـــــــا برخیز به استقبال 😔 💚زینب(س) کنار قبر امام حسین (ع)🕌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امان از دل #زینب(س) برای هر بلا آماده بودم چو کوهی روی پا ایستاده بودم اگر #قرآن نمی خواندی برایم کنار نیزه ات جان داده بودم😭😭 #شب_اربعین_حسینی🌒 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
با زمزمہ ی #سرود یارب رفتند چون تیرشهاب💫 در دل #شب رفتند تا زنده شود رسالت #خون_حسین با نام شکوهمند #زینب رفتند✊ #شهید_مسعود_عسگری 🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 شهیدی ڪه صورتش زیبا، سیرتش زیباتر بود...به #قمرفاطمیون شهرت داشت یڪـی از شروط عقدش این بود ڪه
#همسر_شهید: وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوابم برد.... در خواب «حسین» را با همان لباس‌های #خاکی در ضریح حضرت بی‌بی #زینب (س) دیدم.... دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت اجازه می‌دهی #ضریح را تمیز کنم.... من هم با چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان #گریان روبه‌روی او ایستاده بودم.... سرم را به علامت #تأیید تکان دادم.... در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بی‌بی زینب (س) به چه صورت است و نه عکسی از آنجا دیده بودم. وقتی که عکس ضریح را به من نشان دادند دیدم #دقیقاً همان چیزی است که در خواب دیدم..... #تخریب_چی_مدافع_حرم🕊 #شهید_حسین_هریری🌷 #سالگرد_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در بازار عشقــ❤️ هر سکه ای بی بهاست جز #جــــان که #بهای_شهادت🌷 است... #شهید_سجاد_دهقان 🌹🍃🌹🍃
❤️تقدیمی از طرف همسر شهید 🌷 🍂با شوق می‌گویم برایش بود ❣با دست‌های خالی‌اش نان آورم بود 🍂تا آسمان پرواز می‌کردمـ🕊 کنارش ❣تا خاکی بودنش بال و پرم بود 🍂مثل خودت یک جفت چشم داشت ❣در هر نگاهش ترس رفتن در سرم بود 🍂با شوق می‌گویم برایش: همسرم بود ❣محبوب من مجنون زینب(س)، بود 🍂در سجده‌هایش از خدا پرواز🕊 می‌خواست ❣در جانمازش ردّ چشمان ترم😭 بود 🍂راضی شدم راهی شود...از من بِبُرّد ❣راضی شدم..با این که بود 🍂ذکرش همیشه نام (س) بود ❣مثل عباس(ع)، بابایت نگهبان حرم بود 🍂می‌گویم از تنهایی خانه ❣تا صبح قاب عکس‌هایش در برم بود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh