eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
8.9هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیشنهاد_مطالعه_کتاب👆 یادت باشد عبارت رمزی #علاقه شهید به همسرش... با خط به خط این خاطرات زندگی کرد
5⃣9⃣5⃣ 🌷 💠برشی از کتاب شرح زندگی عاشقانه 🌷 🔹پدرم گفت: چون تعداد ها خيلي زياده ولي ظرفيت ها محدود، براي همين قرعه كشي ميكنن كه هر سري يه تعدادي اعزام بشن، دوره اول حميد اسمش در قرعه كشي در نيامد و ١٦ مهر اولين دوره به اعزام شدند؛ 🔸حميد ميگفت پادگان يك حالت غمي به خودش گرفته است، خيلي شده بود، خواندن هايش فرق كرده بود چشم هاي گواه همه چيز بود دلش نميخواست بماند، .... 🔹پدرم بعد از هاي هميشگي پدري و دختري به من گفت: امروز ليست اسامي سری دوم اعزامي به سوريه را پيش ما آوردند، من ! يك جوري بهش اطلاع بده كه نشه؛ 🔸وقتي حميد ماجرا را شنيد خيلي ناراحت شد، گفت نبايد اين كار رو ميكرد، من خيلي دوست دارم برم سوريه.... 🔹آن شب به چشم حميد نيامد ميدانستم اين سري بماند ميكند... كلي با پدر و مادرم صحبت كردم از پدرم خواستم اسم حميد را به ليست برگرداند، پدرم گفت: دخترم اين خط اين نشون، حميد بره ميشه، مطمئن باش! ✍راوی: همسر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
الفبا برای سخن گفتن نیست برای نوشتن #نام توست، #اعداد پیش از تولد تو به صف ایستاده اند تا راز #زادرو
7⃣9⃣5⃣ 🌷 🔰 🌷اینجا روی خاکریز نشسته بود. اونروز هوا خیلی بود من با لباس شخصی رفته بودم و همش میزدم که چرا به ما لباس نمیدن!! 🌷بابک کنارم بود بهش گفتم این چیه پوشیدی اینو از کجا گرفتی؟ لباسش خیلی براش بود و کمی هم کهنه... 🌷گفت: این لباس رو از زمان خدمت دارم بهش گفتم اینکه تنگه (و واقعا هم تنگ بود بحدی که جلوی تحرکاتش رو گرفته بود ). 🌷گفت: اره ولی مهم نیست تو خبر نداری، کی شروع میشه؟ گفتم نمیدونم. 🌷الان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم شهادت واسه هرکسی نیست شهادت لباس که باید اندازش بشی؛ 🌷این هارو گفتم که واسه خودم مروری بشه که من تو فکر چی بودم و اون به چی فکر میکرد، افکار من سمت و لباس سایز تنم بود که باید نو هم میبود، فکر تیر اندازی و لذت کل کل بعدش ولی اون آروم بود و فکرش ... توی اون هوای گرم و اون شرایط چی بود 🌷بعد شهادتش ازش دیدم که منو بیشتر سوزوند؛ بابک با همون لباس وسط معرکه رفته بود. حتی ذره ای هم به فکر نبود. 🌷اون اینجا بود کنار ما البته جسمش ولی کنار ما جا نمیشد، پس خدا جسمش رو با خودش برد. 🕊❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻شهیدی که مزارش بوی عطر میدهد👇 #شهید_سیداحمد_پلارک🌷 بعداز خواندن هر دو رکعت #نمازشب، می خوابید و #ب
7⃣0⃣6⃣ 🌷 معروف به شهید عطری 🍃🌹یکی از آشنایان خواب شهید «احمد پلارک» را می بیند. او از شهید تقاضای می کند. شهید پلارک در جواب می گوید: «من نمی توانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما بخوانید و به آن و عنایت داشته باشید، هم چنین زبان هایتان را نگه دارید. در غیر این صورت، هیچ کاری از دست من بر نمی آید.» 🍃🌹 سیداحمد همیشه در همه عملیات ها، یک به سر و گردنش می بست. هیأت گردان عمار لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله، هیأت متوسلین به حضرت زهرا علیه السلام نام داشت. هر روز بعد از نماز جماعت صبح، خوانده می شد. 🍃🌹پلارک یکی از پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت. هیچ وقت یادم نمی رود، به محض این که نام خانم علیه السلام می آمد، خیلی شدید گریه می کرد و حال عجیبی می گرفت. ارادت خاصی به حضرت زهرا علیه السلام داشت. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 4⃣4⃣ اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است #هلاڪ شویم و اگر در راه امام زمانمان
برادرم خیلی #عاشق شهادت بود: حتی یادم است اینقدر عاشق #شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم با فوتوشاپ نوشته✍ بود : «شهید سجاد زبرجدی ، دفاع از اسلام🌺 وظیفه ماست.» #شهید_سجاد_زبرجدی🌷 #شادی_روحش_صلوات🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران3⃣4⃣ 💠 روزها روزه، شبها عبادت 📌خاطره ای از #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃
#شهید_تورجی_زاده🌷 خدایا معیار سنجش اعمال، #خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم #امیدوارم... #شادی_روحش_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
رهبرانقلاب: «ما امروز در کنار خود، از برادران کسانی را داریم که با ما و همراه ما دارند در دفاع از حرم می جنگند و کشته می دهند، شهید می دهند. خانواده‌هایی از شهدای مدافع حرم پیش من آمدند که در بینشان چند خانواده‌ی بودند. خب، این برادر اهل سنت که برای دفاع از حرم اهل بیت جوان خودش را گسیل می کند به ، بعد هم که پیش ما می‌آید، به جای اظهار غم و اندوه یا گِله و شکایت، ابراز می کند که پسر من در این راه شده است.» ۹۴/۱۲/۲۰ پ.ن: شهید مدافع حرم در جبهه سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به رسید و در زادگاه خود؛ بخش ساربوک شهرستان نیک شهر استان سیستان و بلوچستان تشییع و به خاک سپرده شد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂پنجمین روز #شهادت عباس بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم می‌کوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای #روشن_
🌴یاد شهید #عباس_بابایی به خیر؛ اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حتما #مبل می خواد؟ آدم مگه حتما باید تو لیوان #کریستال آب بخوره؟ آخرش خانومش برگشت گفت تو منو #دوست داری منم تو رو، چه مبل و ... داشته باشیم یا نداشته باشیم. بعد از مدتی خونه ای که همکاراشون می گفتند باید بیایم #وسایلاشو کش بریم، به خانه ای ساده تبدیل شد. #شادی_روحش_صلوات #شهید_عباس_بابایی🌷 📚 نیمه_پنهان_ماه 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معاون مدرسه مون وقتی کارهای روح الله رو می دید بهش می گفت: روح الله تو چند سال #دیر به دنیا اومدی،
عاشق #گردو بود. حتما هم باید میرفت بالای درخت. فرقی نمی کرد درخت کوتاه باشه یا بلند حتما باید می رفت بالا تا خودش گردو بکند. گفتیم حالا اینبار نرو بالا با #تیرکمون میزنیم گردوها بیفته. کمی وایستاد و تلاش ناکام ما با تیرکمون رو نگاه کرد بعد گفت نه اینجوری نمیشه، آستین هاشو بالا زد و رفت بالای درخت☺️ خاطره : یکی از بستگان پی نوشت: عکس مربوط به روز گردش و گردو کندن است. #شهید_مدافع_حرم #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شادی_روحش_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
👇👇 ديگر فكر نميكنم بلكه به رسيده ام، آسمان وقتي ميشود، تو داري يك جايي... ما را ميخوري؛ و خدا را به حق خودت قسم ميدهي تا از ما بگذرد. شرم باد بر من روسياه كه دلت را پاره از خون كرده ام. 🔵پی نوشت: وبلاگ بیرق که توسط خود شهید اداره میشد (بیـــرق ما چـــادر خاکــی توســت) به آدرس زیر می باشد👇 Www.beeyragh.blogfa.com 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد #سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد. بیاد #شهید_هادی_ذوالفقاری🌷 #رفیق_شهیدم_التماس_دعا #شادی_روحش_صلوات 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق! الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر
#سبک_زندگی_شهدا می‌خواستم #سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید #استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در #آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت #چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من #سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی #کمکت کنم!» #شهید_محمدابراهیم_همت🌷 #شادی_روحش_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh