🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیشنهاد_مطالعه_کتاب👆 یادت باشد عبارت رمزی #علاقه شهید به همسرش... با خط به خط این خاطرات زندگی کرد
5⃣9⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠برشی از کتاب #یادت_باشد شرح زندگی عاشقانه #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
🔹پدرم گفت:
چون تعداد #داوطلب ها خيلي زياده ولي ظرفيت ها محدود، براي همين قرعه كشي ميكنن كه هر سري يه تعدادي اعزام بشن،
دوره اول حميد اسمش در قرعه كشي در نيامد و ١٦ مهر اولين دوره به #سوريه اعزام شدند؛
🔸حميد ميگفت پادگان يك
حالت غمي به خودش گرفته است،
خيلي #بيتاب شده بود،
#نماز_شب خواندن هايش فرق كرده بود
چشم هاي #خيسش گواه همه چيز بود
دلش نميخواست بماند، #ميل_رفتن_داشت....
🔹پدرم بعد از #شوخي هاي هميشگي پدري و دختري به من گفت:
امروز ليست اسامي سری دوم اعزامي به سوريه را پيش ما آوردند، من #اسم_حميد_را_خط_زدم!
يك جوري بهش اطلاع بده كه
#ناراحت نشه؛
🔸وقتي حميد ماجرا را شنيد
خيلي ناراحت شد،
گفت #دايي نبايد اين كار رو ميكرد،
من خيلي دوست دارم برم سوريه....
🔹آن شب #خواب به چشم حميد نيامد
ميدانستم اين سري بماند #دق ميكند...
كلي با پدر و مادرم صحبت كردم
از پدرم خواستم اسم حميد را
به ليست #اعزام برگرداند،
پدرم گفت:
دخترم اين خط اين نشون، حميد بره
#شهيد ميشه، مطمئن باش!
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
#شهید_پاییزی_حرم
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
الفبا برای سخن گفتن نیست برای نوشتن #نام توست، #اعداد پیش از تولد تو به صف ایستاده اند تا راز #زادرو
7⃣9⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #به_نقل_ازدوست_شهید_بابک_نوری
🌷اینجا روی خاکریز نشسته بود.
اونروز هوا خیلی #گرم بود من با لباس شخصی رفته بودم و همش #غر میزدم که چرا به ما لباس نمیدن!!
🌷بابک کنارم بود بهش گفتم این چیه پوشیدی اینو از کجا گرفتی؟
لباسش خیلی براش #تنگ بود و کمی هم کهنه...
🌷گفت: این لباس رو از زمان خدمت #سربازیم دارم بهش گفتم اینکه تنگه (و واقعا هم تنگ بود بحدی که جلوی تحرکاتش رو گرفته بود ).
🌷گفت: اره ولی مهم نیست تو خبر نداری، #اعزام کی شروع میشه؟ گفتم نمیدونم.
🌷الان که خاطرات رو مرور میکنم میبینم شهادت واسه هرکسی نیست شهادت لباس #تک_سایزیه که باید اندازش بشی؛
🌷این هارو گفتم که واسه خودم مروری بشه که من تو فکر چی بودم و اون به چی فکر میکرد،
افکار من سمت #مادیات و لباس سایز تنم بود که باید نو هم میبود، فکر تیر اندازی و لذت کل کل بعدش ولی اون آروم بود و فکرش ... توی اون هوای گرم و اون شرایط چی بود
🌷بعد شهادتش #عکسی ازش دیدم که منو بیشتر سوزوند؛ بابک با همون لباس وسط معرکه #جنگ رفته بود.
حتی ذره ای هم به فکر #مادیات نبود.
🌷اون اینجا بود کنار ما البته جسمش ولی #روح_بزرگش کنار ما جا نمیشد، پس خدا جسمش رو با خودش برد.
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#شهید_بابک_نوری_هریس🕊❤️
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻شهیدی که مزارش بوی عطر میدهد👇 #شهید_سیداحمد_پلارک🌷 بعداز خواندن هر دو رکعت #نمازشب، می خوابید و #ب
7⃣0⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_سیداحمد_پلارک معروف به شهید عطری
🍃🌹یکی از آشنایان خواب شهید «احمد پلارک» را می بیند. او از شهید تقاضای #شفاعت می کند. شهید پلارک در جواب می گوید: «من نمی توانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما #نماز بخوانید و به آن #توجه و عنایت داشته باشید، هم چنین زبان هایتان را نگه دارید. در غیر این صورت، هیچ کاری از دست من بر نمی آید.»
🍃🌹 سیداحمد همیشه در همه عملیات ها، یک #شال_مشکی به سر و گردنش می بست. هیأت گردان عمار لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله، هیأت متوسلین به حضرت زهرا علیه السلام نام داشت. هر روز بعد از نماز جماعت صبح، #زیارت_عاشورا خوانده می شد.
🍃🌹پلارک یکی از #مشتریان پر و پا قرص این مراسم بود، اما حال او با حال بقیه خیلی فرق داشت. هیچ وقت یادم نمی رود، به محض این که نام خانم #فاطمه_زهرا علیه السلام می آمد، خیلی شدید گریه می کرد و حال عجیبی می گرفت. ارادت خاصی به حضرت زهرا علیه السلام داشت.
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 4⃣4⃣ اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است #هلاڪ شویم و اگر در راه امام زمانمان
برادرم خیلی #عاشق شهادت بود:
حتی یادم است اینقدر عاشق #شهادت
بود که کنار یکی از عکس های خودش
را هم با فوتوشاپ
نوشته✍ بود :
«شهید سجاد زبرجدی ، دفاع از
اسلام🌺 وظیفه ماست.»
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
#شادی_روحش_صلوات🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران3⃣4⃣ 💠 روزها روزه، شبها عبادت 📌خاطره ای از #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃
#شهید_تورجی_زاده🌷
خدایا معیار سنجش اعمال، #خلوص است.
من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم #امیدوارم...
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
او یکی از پاسداران مستشار در سوریه و از دوستان و همرزمان #شهید سعید علیزاده و #شهید رسول خلیلی بود.
در مسلخ #عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان #زشت_خو را نکشند
بیاد #شهید_نوید_صفری🌷
این بیت شعر رو نوشتم
#عاشق این بیت بود
مدام #ورد زبونش بود
#شهید_بی_سر_مدافع_حرم
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
رهبرانقلاب:
«ما امروز در کنار خود، از برادران #اهل_سنّت کسانی را داریم که با ما و همراه ما دارند در دفاع از حرم #اهلبیت می جنگند و کشته می دهند، شهید می دهند.
خانوادههایی از شهدای مدافع حرم پیش من آمدند که در بینشان چند خانوادهی #سنّی بودند.
خب، این برادر اهل سنت که برای دفاع از حرم اهل بیت جوان خودش را گسیل می کند به #جبهه، بعد هم که پیش ما میآید، به جای اظهار غم و اندوه یا گِله و شکایت، ابراز #افتخار می کند که پسر من در این راه #شهید شده است.» ۹۴/۱۲/۲۰
پ.ن: شهید مدافع حرم
#شهید_عمر_ملازهی در جبهه سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به #شهادت رسید و در زادگاه خود؛ بخش ساربوک شهرستان نیک شهر استان سیستان و بلوچستان تشییع و به خاک سپرده شد.
#شادی_روحش_صلوات
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂پنجمین روز #شهادت عباس بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم میکوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای #روشن_
🌴یاد شهید #عباس_بابایی به خیر؛
اوایل ازدواج به خانومش می گفت؛ آدم مگه روی زمین نمی تونه بشینه، حتما #مبل می خواد؟ آدم مگه حتما باید تو لیوان #کریستال آب بخوره؟
آخرش خانومش برگشت گفت تو منو #دوست داری منم تو رو، چه مبل و ... داشته باشیم یا نداشته باشیم.
بعد از مدتی خونه ای که همکاراشون می گفتند باید بیایم #وسایلاشو کش بریم، به خانه ای ساده تبدیل شد.
#شادی_روحش_صلوات
#شهید_عباس_بابایی🌷
📚 نیمه_پنهان_ماه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معاون مدرسه مون وقتی کارهای روح الله رو می دید بهش می گفت: روح الله تو چند سال #دیر به دنیا اومدی،
عاشق #گردو بود. حتما هم باید میرفت بالای درخت. فرقی نمی کرد درخت کوتاه باشه یا بلند حتما باید می رفت بالا تا خودش گردو بکند.
گفتیم حالا اینبار نرو بالا با #تیرکمون میزنیم گردوها بیفته.
کمی وایستاد و تلاش ناکام ما با تیرکمون رو نگاه کرد بعد گفت نه اینجوری نمیشه، آستین هاشو بالا زد و رفت بالای درخت☺️
خاطره : یکی از بستگان
پی نوشت: عکس مربوط به روز گردش و گردو کندن است.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
#دلنوشته_های_شهید_حجت_در_وبلاگ_شخصی_اش👇👇
#وقتي_دلت_ميگيرد
ديگر فكر نميكنم بلكه به #يقين رسيده ام،
آسمان وقتي #ابري ميشود،
تو داري يك جايي... #غصه ما را ميخوري؛
و خدا را به حق خودت قسم ميدهي تا از #گناهان ما بگذرد.
شرم باد بر من روسياه كه دلت را پاره از خون كرده ام.
🔵پی نوشت: وبلاگ بیرق که توسط خود شهید اداره میشد (بیـــرق ما چـــادر خاکــی توســت) به آدرس زیر می باشد👇 Www.beeyragh.blogfa.com
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
#دلنوشته_های_شهید
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق! الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر
#سبک_زندگی_شهدا
میخواستم #سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «وقتی من میآیم، تو باید #استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در #آسایش و راحتی ببینم!»
گفتم: «من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز میگفتی میخواهی زنت #چریک باشد، حالا میگویی از جایم تکان نخورم!»
شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «تو بعد از من #سختیهای زیادی میکشی. پس بگذار لااقل این یکی دو روزی که در کنارت هستم، کمی #کمکت کنم!»
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh