eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
221 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهید آوینی : آنگاه هر یک از این جوانان #ستاره‌ای خواهند شد و اهل #آسمان خواهند دید 👇 چگونه خوشه‌
7⃣0⃣8⃣ 🌷 🔹دم غروب بود.خونه پدرم🏡 بودم،رفته بودیم رو تبریک بگیم❤️گوشی زنگ خورد📞،پیام داشتم، بود،پیام رو باز نکردم،از صبح کلی پیام داشتم،پیام تبریک 🔸نیم ساعتی گذشت⌚️ که اینبار گوشیم زنگ خورد☎️،آقا مهدی بود،خیلی وقت بود باهاش صحبت نکرده بودم🚫، بزرگی کرده بود و زنگ زده بود،خیلی 🔹حال و احوال کردم و گفتم و حال گلش رو پرسیدم.سر حوصله جوابم رو میداد تا اینکه یهو پرسید: از خبر نداری⁉️تنم سرد شد نفسم به شماره افتاد😰.قلبم تند تند میزد💗. 🔸گفتم:نه.... چی شده؟جواب داد: بچه ها تماس گرفتن☎️ و گفتن که شده.گفت ولی خبر هنوز تأیید نشده❌،زنگ زدم ببینم تو نداری. 🔹تک تک سلول های بدنم شده بود.پشت خطی داشتم،خط رو عوض کردم، بود.گفت خبر رو شنیدی❓چی دارن میگن...؟ 🔸گفتم قطع کن ببینم میتونم خبری گیر بیارم.زنگ زدم به یکی از ،اگه اون تأیید میکرد✅مطمئن بودم که محمود هم😔..اما امید داشتم که بگه:نگران نباش،فقط شده 🔹دوست داشتم حتی شده بهم بگه.💥اما حتی نمی تونستم گریه کنم😢سرد سرد سرد بودم.شاید یخ زده بود.نباید گریه میکردم❌.نباید و شادی خانواده رو خراب میکردم... ... 🔸محمودرضا، حتی یک لحظه... حتی یک لحظه یک لحظه ناراحت نشدم... بودم محمود... خوشحال... خوشحال از اینکه... آخ محمود... اما... نمیتونستم جلوی که داشت رو سرم خراب میشد رو بگیرم...😣 🔹باید میخندیدم... باید... میفهمی داداش... خندیدم... 🔸دیدم رو گوشیم📱 یه پیام دارم، از رضا... بازش کردم... فکر میکردم تبریک روز 🎈 باشه... باز کردم دیدم نوشته.... محمود بیضایی هم شد.... 😭😭 🌷 شهادت مصادف با میلاد حضرت رسول (ص) و امام جعفر صادق(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی به فرودگاه #دمشق رسیدیم، شهید طهماسبی گفت:«حسین! تا می‌تونی این یکی دو روز بگیر #بخواب!» گفتم:
🍃🌺🍃🌺🍃 💢تازه کرده بود که موضوع اعزام به سوریه جدی شد. نزدیک ایام بود. خیلی‌ها منتظرند که ایام عید فرا برسد تا از قوم و خویش‌ها دیدن کنند. تعطیلات نوروز برای خیلی‌ها مهم است. اما عباس باید این را زیر پا می‌گذاشت. 💢آتش درونش هر لحظه می‌شد. به من گفت:«عیدم باشه میام.» گفتم: «گذرنامه چی میشه؟» گفت: «همه‌چی هماهنگه» 💢یک‌بار با آن و حالش زنگ ‌زد و گفت:«حسین! گذرنامه‌ها رو کردیم، حاجی اجازه داده. ممکنه بیست و پنجم اسفند بریم، شایدم بیفته تو ایام عید. شما پاسپورتاتون آماده باشه که هروقت گفتن بریم.» گفتم:«ما که از !» 💢ماجرای رفتنمان به سوریه در شرایط بسیار سختی اتفاق می‌افتاد. خیلی از را به ایران آورده بودند و از بچه‌های ما هم چند نفری به شهادت رسیده بودند. در چنین شرایطی رفتن به سوریه، نیازمندِ بود. و عباس از دنیا دل کنده بود. ✍نقل از: حسین جوینده-همرزم شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷از همان روز ڪہ او رفـت ؛ زمستـــان آمد بعـــدِ او بهمن و اسفند چه فرقـی دارند ؟!🍃 #شهید_محمد_معا
7⃣8⃣9⃣ 🌷 😁محمد یک انسان بسیار بااخلاق، صبور و خلاق بود و همه او را به‌عنوان یک میدانی قوی می‌شناختند. در عملیات ضربه‌هایی که محمد به تکفیری‌ها👹 وارد کرد اصلاً قابل وصف نیست❌ 🔰از آن‌ها زیادی گرفت ولی دشمن کوردل همیشه دنبال جوانان ماست تا آن‌ها را کند و بتواند به‌اندازه یک نفر👤 هم که شده از یاران ولایت کم کند. 🔰همه دوستانی که در این راه به رسیدند🕊 دوستان و ولایت بودند. الآن در این شرایط مملکت به این بچه‌ها نیاز داشتیم ولی دست تقدیر خواست شهادت🌷 نصیبشان شود. 🔰احمدی از دقایق مکالمه‌اش📞 با این شهید و نحوه چنین می‌گوید: همیشه همدیگر را "داداش" صدا می‌زدیم☺️ این سری وقتی به مأموریت رفت به او گفتم: «زود برگرد، می‌خواهیم دور هم👥 باشیم.» گفت: «باشد...» 🔰دیدم دیگر صدایش نمی‌آید📵 زمین و‌ آسمان را به هم دوختم تا ببینم . او را پیدا کردم ولی دیگر وقتی که شده بود😔 بیشتر از یک هفته🗓 بود که از او اطلاع نداشتیم. 🔰شنیدم مورد شناسایی گروه‌های قرار گرفت و از اهمیت جایگاه ایشان باخبر شدند و در صدد حذف⭕️ ایشان برآمدند. متأسفانه تیر💥 مستقیم به ایشان اصابت کرد💔 🔰از سال 2011 که جنگ شروع شد، به سوریه رفت‌وآمد داشت. هر جایی از منطقه که پا می‌گذاشت، آنجا را آباد و رسیدگی می‌کرد👌 پشت فرماندهانی که محمد با آن‌ها کار می‌کرد به و سخت‌کوشی او گرم بود. 🔰محمود بیشترین اثر را روی محمد گذاشت چون بیضایی هم‌دوره‌ای👥 او بود. و روزهایی که بچه‌های تهرانی به مرخصی می‌رفتند، شهرستانی‌ها با هم می‌ماندند و مدتی را کنار یکدیگر💞 می‌گذراندند. 🔰محمود و محمد هر دو شهرستانی بودند. وقتی شهید شد، اصلاً بنیانمان از هم پاشید💔 و ناراحتی بر ما که اطرافیان او بودیم، غلبه کرد. احساس کردیم ما . شهید مرتضی که از دوستان صمیمی ما بود و اکثر شهدایی که در این راه به شهادت رسیدند، همراه ما بودند. 🔰هر کدام از این بچه‌ها در حد لشکر و یا فرمانده سپاه هستند ولی چون در غربت شهید🌷 می‌شوند و کسی از فعالیت‌های آنان چندان خبری ندارد، در می‌مانند. حتی در شهر هم کسی نمی‌دانست محمد چه‌کاره است 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جوان_مومن_انقلابی وقتی خبر آسمانی شدن #ستار_اورنگ و #ابراهیم_عشریه رسید، ما بر اساس ویژگی‌های اخلا
✍به نقل از 👇 💢عباس تازه کرده بود که موضوع اعزام به سوریه جدی شد. نزدیک ایام بود. خیلی‌ها منتظرند که ایام عید فرا برسد تا از قوم و خویش‌ها دیدن کنند. تعطیلات نوروز برای خیلی‌ها مهم است. اما عباس باید این را زیر پا می‌گذاشت. 💢آتش درونش هر لحظه می‌شد. به من گفت:«عیدم باشه میام.» گفتم: «گذرنامه چی میشه؟» گفت: «همه‌چی هماهنگه» 💢یک‌بار با آن و حالش زنگ ‌زد و گفت:«حسین! گذرنامه‌ها رو کردیم، حاجی اجازه داده. ممکنه بیست و پنجم اسفند بریم، شایدم بیفته تو ایام عید. شما پاسپورتاتون آماده باشه که هروقت گفتن بریم.» گفتم:«ما که از !» 💢ماجرای رفتنمان به سوریه در شرایط بسیار سختی اتفاق می‌افتاد. خیلی از را به ایران آورده بودند و از بچه‌های ما هم چند نفری به شهادت رسیده بودند. در چنین شرایطی رفتن به سوریه، نیازمندِ بود. و عباس از دنیا دل کنده بود. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌼 #عید است 🍃مرا دیدن رخسار تو😍 ای دوست 🌼بشکفته دلمـ❣ 🍃در تب #دیدار_تو ای دوست #شهید_علیرضا_نوری #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_55782320.mp3
زمان: حجم: 3.41M
♨️راه های مبارک شدن بسیار شنیدنی👌 🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸🍃 من نام کسی نخوانده ام، اِلّـا #تو با هیچکسی نمانده ام💕 اِلّــا تو #عید آمد و من خانه تکانے🏡کردم از دلـ❤️ همه را تکانده ام #اِلّـا_تو...☺️ #شهید_روح_الله_قربانی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تشریح شرایط #سوریه از روی نقشه🗺 پس از بازگشت از #اولین_اعزام برای همرزمان در منزل شهید سالخورده🌷 #
0⃣3⃣0⃣1⃣ 🌷 🔰روز 🗓هشتم بود ، پادگان بودم دیدم آمد پیشم گفت: فردا قرار است یک عده طلبه بیایند🚌 پادگان برای آموزش، میتوانی بمانی کمکمان کنی⁉️ 🔰من با اینکه می خواستم بروم ولی نمیتوانستم به تقی نه بگویم🚫 چون او را خیلی دوست داشتم❤️ کردم. فردای آن روز محمدتقی و و یکی دیگر از بچه ها با هم ماندیم👥 و از شروع کردیم به آموزش دادن تا غروب🌘 🔰از آنجایی که وقت نداشتیم کلاسها خیلی برگزار شده بود و مجبور بودیم با کمترین استراحت😪 کار را پیش ببریم. برای این موضوع مهم بود که اگر آموزش سلاح🔫 داشتیم خیلی و مفید باشد طوری که بسیجیها خسته نشوند❌ 🔰موقع اذان🔊 بود دیدم تقی با موتور دارد می آید، گفت: وقت شده آب آوردیم بچه ها در همین میدان موانع بگیرند و نماز📿 بخوانند. تقی همیشه به نماز اول وقت اهمیت می داد👌 🔰نماز که تمام شد گفت: بسیجیان را آزاد بذارید تا نیمه شب🌓 که کار داریم. محمدتقی آرام و قرار نداشت🚫 کارش بود؛ خیلی به بسیجیها علاقه داشت💞 و با زیاد به آنها آموزش میداد. 🔰می گفت: ما که همیشه ، باید نیروهایی را آموزش بدهیم که اگر خدای نکرده برای انقلاب✌️ مشکل پیش آمد آنها را داشته باشند. 🔰من چون خیلی کار داشتم به تقی گفتم اگر کاری نداری و نمیشوی بروم⁉️ مرا در آغوش گرفت و گفت: دمت گرم زحمت کشیدی تو برو به کارت برس عابدینی هستیم. 🔰بعد از محمدتقی یکی از بچه ها که آن شب در پادگان کشیک بود گفت: محمدتقی آن شب تا بیدار بود، وقتی که آمد از خستگی😓 روی کف زمین دراز کشید و خوابش برد😴 دلمان نیامد صدایش کنیم. 🔰یکی از آن بعد از شهادتش🌷 به من میگفت: تمام افتخار من این است که زیر نظر آموزش دیدم. تقی با خوبش همه را شیفته خود کرده بود😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣#سلام_امام_زمانم❣ 💖یا صاحب الزمان … #عید ما دیدن رخسارمـ✨ـه توست بیا عالمیـ🌎 چشم بـه راه سپه توست #بیا ای که یک گوشه چشمت #غم_عالم ببرد ایــن دلــمـ❤️ #منتــظرِ «یک نگه» توست #بیا 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_ابراهیم_رشید 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #سالروز_شهادت🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰او یک بود و آنقدر به سوریه رفت تا به عشقش رسید💞 بسیار خستگی‌ناپذیر بود، گاهی اوقات ساعت 2 شب🌒 به خانه می آمد و ساعت سه . معمولا کسی که از ماموریت می آید، مدتی در خانه🏡 می ماند تا بگیرد؛ ولی او اینطور نبود❌ تا می آمد سریع به دنبال کار دیگری می رفت. مخصوصا برای مسابقات ضد گلوله💥 خیلی تلاش کرد. 🔰در این سال ها بارها به سوریه رفت. بهمن ماه📆 مجددا برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد و به خاطر فوت پدرم به خانه برگشت و پس از مراسم بلافاصله به رفت. 🔰فوق العاده استثنایی بود👌 چه در مراودات کاری چه در روابط تک بود. خیلی آرزوی شهادت🌷 داشت، به سوریه رفت که بشود، خوشحالم که به آرزویش رسید😊 خدا را شکر می کنم که لیاقت داشتم شوم. 🔰2 روز قبل از با او صحبت کردم📞 گفت به زودی که کارهایم را انجام بدهم. کار کوچکی دارم که تا 2 روز دیگر انجام می شود✅ و در این فاصله بود که به رسید🕊 🔰پنج ماهی بود که او را بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم😔 از آنجا که هر سال نورافشانی را انجام می دهیم🎆 امسال گفت این بارم است که نورافشانی می کنم، حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت🌷 🔰و گفت که است اینجا را می کنم، گفتم: اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد✘ گفت: شما خودت هستی و کار روزی زمین نمی ماند🚫 🔰 که می خواست به سوریه برود برایم بود. چه آن یک ساعتی که در مسیر بودیم🚖 و حرف هایی که بینمان رد و بدل شد و چه لحظه خداحافظی👋 همه برایم جور دیگری بود. راوی: همسرشهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_اول 🔰میخوام در مورد #جوونی صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم مد ظله العالی فرمودند: جوانان . ما چه کار بزرگی باید انجام بدیم⁉️ چقدرسخت. چقدر پرهزینه و...اما میخوایم با این جوون آتش به اختیار بودن رو یاد بگیریم👌 بودن رو یاد بگیریم. افسر جنگ نرم بودن رو یاد بگیریم، چه جنگ نرم، چه جنگ نظامی. اول از ولایی بودن بگیم:👇 🔰دوستشون میگفتن: که فرمودند: تولید ملی🇮🇷 فردا محمدحسین گوشیشو📵 عوض کرد ویه گوشی گرفت. محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنشو در بیاره. شور می گرفتن تو میگفت برا امام حسین کم نذارین❌ حضرت آقا که فرمودند: حسینی. محمد حسین دیگه این کار رو نکرد📛 🔰حتی روز که بچه ها چراغارو💡 خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت:حضرت آقا گفتن: با اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت✔️ کی گفته ما دیوونه . کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم. عاشق حسینیم💞(به قول خودش نمیذاشت حرف آقا بشه بلافاصله اطاعت میکرد✋) 🔰توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات بود، رو کار تشکیلاتی حساس♨️ بود. پای کار بود، رو در نظر میگرفت و میریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت. رو مسئله ازدواج💍 حساس بود. کار همه بچه ها بود. حتی وقتی بود کم نمیذاشت 🔰تا جایی که حاج قاسم در موردش گفتن: وقتی او رادیدم گمان کردم است. محمد حسین همت من بود دیگر کسی برای من همت🌷 نمیشود❌ 💯یه سوال؛ ماها کجای کاریم⁉️ اینهمه دم از میزنیم. با کدوم حرف حضرت آقا آستین بالا زدیم؟ اصلا شدن بلدیم؟ 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸✨🌺✨🌸✨🌺 🌼فوج #مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم 💐یک آسمان زیر #پرش دارد نگارم 🌸باید تمام عرشیان #چاوش بخوانند 🌹تاج #ولایت بر سَرَش دارد نگارم😍 #عید آغاز امامت و زعامت مولای منتظران مبارک باد💐💐 #عید_بیعت ♥️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh