📸 #علمدار_کمیل
🔻محال است
به خندهاش نگاه کنی
و حال دلت عوض نشود
کلا فرق دارد
حتی خندههایش ...
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💐 #زندگی_به_سبک_شهدا
🌹شهـــید حسن باقری
سوار بلیزر بودیم. میرفتیم خط. عراقیها همه جا را میکوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت: نگهدار نماز بخونیم. گفتیم: توپ و خمپاره میاد. خطر داره. گفت: کسی که جبهه مییاد. نماز اول وقت را نباید ترک کنه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#ڪــلامشهـــید
ریشه اصلےهمه اختلافاتـــــ را در
عدم #اعتقــاد بعضےها به ولایتـــــ
فقــــیه مےدانم!!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📷 کابینه شهدای کارآمد
💠 انسانهای پاک و کارآمد همیشه در کشور بوده و هستند اما این انتخاب ماست که در امور اجرایی، انقلابیهای کارآمد را انتخاب کنیم یا ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
|شـیٰٓعـِہٗزآدِھ٘ـ|:
یه بار نماز صبحش قضا شد دیدم
اینستاگرامشو پاک کرد ...
+ گفتم چرا پاک کردی؟
- گفت: برای تنبیه کردن خودم،
+ تنبیه؟!
- ببین نماز صبح اینطوریه که وقتی خواب میمونی و دقیقا پنج دیقه بعد از طلوع آفتاب میپری یا اینکه با ده تا زنگ هشدار بیدار نمیشی ینی یه غلطی کردی که اون روز خدا هم صحبتیه تو با خودشو گرفته ازت.
ینی بدبخت با اون گناهت لیاقت نداری واسم نماز بخونی ... چرا حالا؟ چون همیشه بیدارت میکرده و دقیقا با نشونه هاش داره میگه من نخواستم امروز تو روبروی من وایسی!
این تنبیه نداره؟! این بدبختی ماست دیگه
تنبیهم باید از اونجایی باشه که تو میدونی نفست اذیت میشه، من میدونم صدقه بدم هم خودمو تنبیه کردم اما نفسم اذیت نمیشه، پس اینستامو پاک کردم که اذیتش کنم :)
😌خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
✬
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❇️ سردار شهید قاسم سلیمانے:
ما نیاز داریم به یڪ مدیریت جهادی؛ مدیریتے ڪه احساس نگرانے ڪند. خودش را به آب و آتش بزند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حاجقاسم
-جاماندھایموحوصلهشرحقصہنیست؛
حوالیدلتنگی...🙂💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•°رفتے ولے ڪجا کہ بہ دل جا گرفتہاے🌸💚🌺
•°دل جاۍ توست گرچہ دل از ما گرفتہاے🌹💠🍃
#مخلصیم_سردار
#خاطره_شهید
#حاج_قاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh ☫
🍃🌹 سلام_بر_ابراهیم 🌹🍃
🍃 قسمت سوم 🍃
🔺راوی: رضا هادی
💠در خانهای کوچک و مســتاجری در حوالی ميدان خراسان تهران زندگی میكرديم.
اولين روزهای ارديبهشت سال ۱۳۳۶ بود. پدر چند روزی است كه خيلی خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پســری به او عطا کرد. او دائمًا از خدا تشــكر میكرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و یک دختر هستيم، ولی پدر برای اين پسر تازه متولد شده خيلی ذوق میكند.
البته حق هم دارد. پسر خيلی بانمکی است.
اسم بچه را هم انتخاب كرد: "ابراهيم"
پدرمان نام پيامبــری را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود، و اين اسم واقعا برازنده او بود.
بســتگان و دوســتان هر وقت او را میديدند با تعجب میگفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داری، چرا برای اين پســر اينقدر خوشحالی میكنی؟!
پــدر با آرامش خاصی جواب میداد:
اين پســر حالــت عجيبی دارد! من مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بندهی خوب خدا میشــود، اين پسر نام من را هم زنده میكند!
راست میگفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبی بود.
هر چند بعد از او، خدا یک پسر و یک دختر ديگر به خانوادهی ما عطا كرد، اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزی كم نشد.
🍃ابراهيم دوران دبســتان را به مدرســهی آیتاله طالقانی در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش تری نمیشد.
یکبار هم در همان ســالهای دوران دبســتان به دوستش گفته بود: بابای من آدم خيلی خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توی خواب ديده.
وقتي هم كه خيلی آرزوی زيارت كربلا داشــته، حضرت عباس علیهالسلام را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
زمانی هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، آقای خمينی، كه شاه چند ساله تبعيدش كرده، آدم خيلی خوبيه.
حتــی بابام ميگه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند. چون مثل دستورات امام زمان (عج) میمونه.
دوســتانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرفها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت میكنه.
شــايد برای دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرفها عجيب بود، ولی او به حرفهای پدر خيلی اعتقاد داشت.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد ...
#رمان
#سلام_بر_ابراهیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh