1_38307782.mp3
5.91M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۲۸
🎤 استاد #شجاعی
🔺سلسله پادکست های
🔸«دولت کریمه»🔸
🔹بخش ۱۵
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید نورعلی شوشتری🖤🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃همه جا پرچم سفید بالا بردن نشان صلح نیست گاهی باید روی سپید را به زینت موی و ریش سفید درآورد تا آتش سوزان دشمنی ها را فرونشاند و صلح و #امنیت را ارمغان آورد.
🍃جنوب شرق مدتها بود که در تلاطم #فتنه_انگیزی دشمنان و خناسان یک روز آرام نداشت و هر سپیده دم آبستن حادثه ای جدید و خونبار بود، هیچ ضرب و زوری هم نتوانسته بود فضا را حتی اندکی آرام کند تا اینکه او با روی سپیدی که به بهای سالها بندگی و #مجاهدت یافته بود مامور بازگرداندن امنیت و صلح به آنجا شد.
🍃از روزی که او قدم به #جنوب_شرق ایران گذاشت روی سپید و موی سفیدش را در میان مردم شریف آنجا گرو گذاشت تا دلها را به هم نزدیک کند و فاصله ها را کم، آنقدر که دیگر نااهلی نتواند در فاصله بین دو اهل ایران جا خوش کند و به ترفند توطئه زمینه ناامنی و #فتنه را در آن ساکان فراهم کند. اما این پایان کار او نبود، انگار صفحه روی و موی سفید او برای پایان ماموریتش مهر سرخی احتیاج داشت تا کار تمام شود.
🍃روز ۲۶ مهر سال ۸۸ آن مهر سرخ نیز بر پرنده سفید و پاک او زده شد تا همگان او را #شهید نورعلی شوشتری خطاب کنند و او نظر کند به وجه الله🌺
✍نویسنده : #گمنام
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_نورعلی_شوشتری
📅تاریخ تولد : ۱۴ اسفند ۱۳۲۷
📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۸۸
📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مشهد
🕊محل شهادت : سیستان و بلوچستان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حسین آقادادی🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃باز هم نام و نشان و عشق و نوکری، باز هم صحبت از مرید و مراد و آقایی، باز هم سخنی از دلدادگی، از شیدایی، از یک حسینِ #حسینی♡
🍃سرداری پر افتخار. متولد بهارِ سبزِ ۵۳ در نصفِ جهان؛ #اصفهان. نصفِ جهانی که افتخارِ دامن گشودن به رویِ یک فدایی را بر سینه دارد...
🍃قد کشیده در خانواده ای #مذهبی که فدا شدن را به درستی مشق میکردند! و پرورش یافته با قوتِ غالبِ آنروزها؛ عشق، عشق به خدا، به حسین، و به هر چیز که راهی برای وصال باشد.
🍃درگیر و دارِ گرفتنِ مدرک کارشناسی #عمران، وارد هیئت رزمندگان شد و خادمِ عشاقالحسین(علیهالسلام) و این خادمی تا آخرین #محرمِ عمر پربرکتش، ادامه داشت. شاید همین خضوع و #خاکساری در آستان دوست، اورا مقربِ درگاه الهی کرده باشد!🌷
🍃به عضویتِ س.پ.ا.ه در آمد تا راهِ برادرِ شهیدش، که راه #ولایت بود را بپیماید. "ستوان دومی" اولین درجهای بود که سردار حسین، در طول دوران خدمتش گرفت. و"سرداری"، آخرین درجه ای بود که بعد از پروازش، بر سرشانه پیرهنِ سبزش جا خوش کرد...
🍃سردار حسین؛ پ.ا.س.د.ا.ر نمونهای که از او تنها #خوشخلقی، خوشسیرتی، مهربانی، محبت و احترام در یادها به جا مانده. اویی که هم و غمش خدمت بود و خدمت و سرانجام خدمت، بالِ پروازش به آسمان شد. آخرین ماموریتش، به میزبانیِ #دیرالزور سوریه، ایستگاه پایانی حیاتِ مادی وی بود.
🍃 و از آنجا به بعد، سردار حسین آقادادی، از آسمان نظاره بر ما خفتگانِ اسیرِ #دنیا میکند. مایی که اگر کاری هم میکنیم، بدنبالِ رضایتِ مخلوقیم😔
☆#پروازت_مبارک سردار☆
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حسین_آقادادی
📅تاریخ تولد : ۲ فروردین ۱۳۵۳
📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : اصفهان
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد استحکامی🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به گفته شهید اهل قلم: اگر شهید نشدیم لاجرم باید #مُرد. چه بهتر که انسان به واسطه ریختن خون خودش بتواند به دین #اسلام کمک کند. البته این مطلب را بگویم که شهادت را به هرکسی نمیدهند و خدا به #بندگان ویژه خود میدهد*
🍃آری تو ویژه بودی، آنقدر ویژه که خونت درختِ اسلام را آبیاری کرد. با هر لقمه که خوردی #بسمالله گفتی و سرچشمه نوری در درونت روشن شد، نوری که بعد از پرواز هم روشنی بخش #ظلمتهاست❤️
🍃بینالطلوعین را از دست نمیدادی! و شاید رزقِ #شهادت را همان حوالی گرفته ای، همان لحظاتی که ملائک رزق و روزیِ دنیا را بر سر خفتگان میریختند. ما از روزیِ دنیا جا میمانیم و امثال تو سِیر در آسمان میکنید.
🍃میانِ حالِ خوبت عاقبت بخیر شدی و شهید. به قول #حاج_اسماعیل* خدا به ما تعهدی نداده اما تو راهش را بلدبودی. ما نابلدان اگر جا بمانیم، قطعا میمیریم.
🍃حلب، آخرین ایستگاهِ دنیا و سرآغازِ راه آسمانیِ توست. آن هنگام که #دنیا تلاش میکرد دست و پایت را ببندد، چشم بستی و راهِ #غیرت را پیش گرفتی. خود را به قافله عاشقان رساندی🌹
🍃حال نیستی و همسرت، #زینب وار فقط زیباییها را میبیند و#علی_اکبر میپروراند برای مولایش، که مبادا در صفِ منتقمینِ #حسین_علیهالسلام جایِ پسرانش خالی باشد!
🍃آسمان نشین، حواست را جمعِ ما کن!
این روزها عجیب بلاتکلیفیم.
حواست به ما باشد🌺
☆#شهادتت_مبارک☆
*بخشی از وصیتنامه شهید.
*"خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان
که هستي بماني، نداده است!
شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبی داری و میخواهی #دعا کنی، يادت نرود عافيت و #عاقبت_به_خيریات را بطلبی.
#حاج_محمد_اسماعیل_دولابی"
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_استحکامی
📅تاریخ تولد : ۱۴ تیر ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : جهرم
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#داستان روزگار من (۱۹)
بالاخره پسرا سروکلشون پیدا شد بعد سلام و علیک
شاهین گفت خیلی منتظر موندین ؟؟
من سریع از کوره در رفتمو با عصبانیت گفتم بله که خیلی وقته منتظریم که شما افتخار بدین و بیاید اینجا ما داشتیم بی ابرو میشدیم 😡😡😡
شاهینم با عصبانیت گفت هی تند نرو خب نمیومدی ... سحر رفیقت چی میگه اصلا چرا اینو اوردی تو مخیه چقدر ؟؟😒😒
بهنام پرید وسط و گفت بس کن شاهین خواهشن درست حرف بزن با خانما
بهنام رو به من کردو گفت خانم شرمنده من از طرف دوستم بخاطر بی ادبیش معذرت میخوام ...
حالا اگه اجازه بدین بریم کافی شاپی جایی راحت حرف بزنیم
ماهم قبول کردیمو رفتیم
تو کافی شاپ همش نگاهم به ساعتم بود اما متاسفانه ساعت خوابیده بود بهنام خیلی مزه میریخت و همش ازم تعریف میکرد منم داشتم گوش میدادم خیلی محو حرفاش شده بودم
برای بار دوم که به ساعتم نگاه کردم متوجه توقفش شدم از جام بلند شدمو بیرون و نگاه انداختم واااای هوا تاریک شده بود 😱😱😱
سحرپاشو دیرمون شده هوا تاریکه خدایااا😰😰
بدو سحر ...
بدونه خداحافظی زدم بیرون سحر پشت سرم اومد
عجله نکن دیر نشده که
چرا دیر نشده به مامانم قول داده بودم که قبل تاریک شدن هوا برگردم
بغضم گرفته بود با همون حالت به سحر گفتم یه کاری بکن توروخدا مامانم عصبانی میشه 😢😢😢😢
سحر یه ماشین دربستی گرفت و سوار شدیم هی به راننده میگفتم اقا عجله کن ... اقا یه خرده تندتر ...😰😰
راننده گفت خانوم میشه هولم نکنید حواسم پرت میشه من دارم مسیرمو میرم خب
جلو در رسیدیم
من زود رفتم خونه از روی عجله یادم رفت چادرما سر کنم
درو باز کردمو وارد خونه شدم عموم اینا اومده بودن
یهو با دیدنشون خشکم زد
با زبونم بند اومد به هر زوری که بود سلام دادم
سلام عمو جون خوش اومدید
سلام فرزانه جون عمو جان کجا بودی ؟.
هیچی عمو کتابخونه بودم الان میام پیشتون
دوییدمو رفتم تو اتاقم
وااای خدا چیکار کنم عموم منو با این سرو وضع دید ابروم رفت
ابرویه مامانمم رفت
قلبم تند تند میزدو دستام میلرزید.
ادامه دارد...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک سرود عالی در باب امام علی (علیه السلام)
شبتون_علوی_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh