🎤استـاد پناهیـان :
مواظب باشیم " دلـ💝ـمان " جایی نرود
که اگر رفت باز گرداندنش کار سختی است💕 وگاهی محال است.
اگر برگردد معلول و مجروح و سرخورده😞 باز میگردد
مراقب باشیم
❤️"دل"❤️
آرام
سربه هوا
و عاشق پیشه😍 است
وخیلی سریع " اُنــس " 💞میگیرد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7⃣6⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🏳 ارتباط با امام علی(ع)💞
خواب دیده بود که خواب است🛌 و یکی آمده دارد تکان تکانش می دهد و بیدارش😴 می کند.
پرسید تو کی هستی؟⁉️
گفت :من عثمان بن حنیف هستم. استاندار #علی (ع).
گفت: با من چه کار داری؟❗️
گفت :من را امام علی (ع) فرستاده🚶،
تا به تو بگویم 👈#نمازشب بخوانی.✨
یک دفعه از خواب بیدار شد.😥
رفیق هم حجره اش🚪، شیخ مرتضی #مطهری داشت تکان تکانش می داد.
می گفت: «پاشو، پاشو #نماز_شب🌙 بخونیم.»
🌷شادی روح #شهید_مرتضی_مطهری صلوات🌷
📎دوستان شهدایی التماس دعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#درآرزوے_شہـادتــــــ 🕊
#شهادت دل بریدن از عواطف است
#مقام_معظم_رهبری
🔰رهبر انقلاب:
#شهدای عزیز ما و ایثارگران ما کسانی هستند که از همهی خواستههای شخصی خود #دل بریدند.
این به زبان آسان است.
فقط دل بریدن از پول و مال و سرمایه نیست؛ دل بریدن از #عواطف است.
#شهید 🕊 از مهر مادر، از سایهی پدر، از لبخند کودک، از عشق همسر دل میبُرد و به سوی👈 #انجام_وظیفه حرکت میکند.
خدای متعال عدهای را انتخاب کرد، رفتند، عدهای هم ماندند برای امتحانهای بعدی؛ لیکن رتبهی #شهید و رتبهی #شهادت برای ایثارگران وجود دارد.✅ ۱۳۹۱/۷/۲۲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هر هفته...
#پنج_شنبه_ها بر سر #مزارش
میروم و هنگامی ڪه #قبرش را
می شویم، #ناگهان از دل قبر،سید
مهدی مرا صدا می زند و چندبار
می گوید #مامان!
سه بار این ڪار را انجام می دهد
#سرم را روی قبر می گذارم و با
سید مهدی #دردِ_دل می ڪنم.
#شهید_سیدمهدی_غزالی🌷
#م_مثل_مادر_شهید💔
#پنج_شنبه_های_دلتنگی🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 7⃣3⃣ 🔹روزهای اولی که #خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچههای شهر برای خودمان میگشتی
🌷 #طنز_جبهه8⃣3⃣
🔹 سه خیابان🛣 را پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به تنها حسینیه ی شهر.
🔸از زور سرما و خستگی. هل خوردیم داخل شبستان تا استراحت کنیم و فردا صبح ☀️به مدافعان خسته و کم تعداد شهر ملحق شدیم. هر کس به گوشه ای پناه برد.
🔹قبضه آر. پی. جی هفت ام را آرام روی زمین خواباندم و کف #شبستان پهن شدم.
🔸فرمانده گروه قدم زد و خودش را رساند به من. دستی به ریش کشید و گفت:
«چیه؟ چیزی کم و کسر داری!؟» 😏
با لحنی پر آب و تاب گفتم:
«ها قربون! اگه باشه لحاف و تشک، نباشه کیسه خواب. نبود پتو رنگی.»😜
🔹 #فرمانده خم شد و زد روی شانه ام و با لهجه مخلوط اصفهانی و شیرازی گفت:
«کاکو شیرازی خط که رفتیم می دم سنگر تو مبلمان کنن🛋. خوبس!»
🔸از جا بلند شدم و با شوخی احترام نظامی گذاشتم و گفتم:
«خوبس قربون!»
خندید و دور شد. 😄😄
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh