eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش می‌شد🤲بچه‌ها را جمع کرد👥 آن روزها را گرم کرد😔 کاش می‌شد بار دیگر رفت عشقی کرد و تیری خورد و رفت… شادی روح و امام صلوات‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 ✍روایتگری یاد وخاطره شهدا فرهاد راوی جنگ دفاع مقدس بود،یک ماه مانده به اینکه سال کهنه جای خود را به سال نو دهد فرهاد راهی می شد و از رشادت های جوانان و نوجوانانی میگفت که شاید هیچ کدام از آن ها را ندیده بود... به من همیشه میگفت : من تو و محمد و همه زندگی ام رو از همین گرفتم و این تنها خدمتیه که من براشون انجام میدم،که با یاد و خاطره شهدا رو زنده نگه میدارم... شرط اولیه ازدواجمان هم همین بود که در این مسیر همراهش باشم ، نه اینکه مانع باشم و من در همه سفر ها همراهش بودم. 📚راوی:همسرشهید 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🌱این روزها بی قرار است برای . برای قطعه ای از بهشت به نام . با کوله بار سنگین غفلت بروی، سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی، پیمان های شکسته را وصله ی بزنی و باز هم ضامنت شوند😞 🍃دل را به پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭 🍃امروز قصه عشق بازی ست که از معبر سخت شهادت عبور کرد. حجت الله رحیمی، عکس شهدا درگوشه گوشه ی اتاقش جا خوش کرد و مقدمه راهش شد. 🍃به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، مداح و عاشق شد. شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. آنقدر گفت تا در لباس خادم الشهدا به رسم حضرت مادر، با و صورت کبود شهید شد😓 🍃شهید همتِ نسلِ جدید، راهش را پیدا کرد و رفت. حال ما مانده ایم و دلهای ملتهب از ، پاهای خسته از رفتن های اشتباه و گاه صدایی شبیه به اینکه از پشیمان شده اند، به گوش می رسد‌.گویی خون های شهدا را نمی بینند.کاش شهدا را بخوانند.‌ شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند و در ظاهر بی خبرند از اتفاق های مملکتی که مسئولش هستند. ♡♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ اسفند ۱۳۹۰. خرمشهر 📅تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : باغملک 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺🌼🌸 اے صبــــح ڪہ نہ تمام عمرمان بہ خیــر مے شود اگر سایہ اے از بر اعمالمان افتد🌺🍃 🤚 🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️قسمت سی و دو❤️ . کار مامان شده بود گوش تیز کردن، صدای بق بق را که می شنید، بلند می شد و بی سر و صدا از روی پنجره پرشان می داد. وانتی ها که می رسیدند سر کوچه، قبل از اینکه توی بلندگو هایشان داد بکشند: "آهن پاره، لوازم برقی...." مامان خودش را به آنها می رساند می گفت: _مریض داریم و آنها را چند کوچه بالاتر می فرستاد. برای بچه های محله هم علامت گذاشته بود. همیشه توی کوچه شلوغ بود. وقتی مامان دستمالی را از پنجره آویزان می کرد، بچه ها می فهمیدند حال ایوب خوب است و می توانند سر و صدا کنند. دستمال را که برمی داشت، یعنی ایوب خوابیده یا حالش خوب نیست. . ❤️قسمت سی و سه❤️ . یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود، زهرا و شهیده ایستاده بودند و با نگرانی نگاهش می کردند. ایوب داد زد: _ "هرچه میگویم نمی فهمند، بابا جان، دشمن آمده." به مگسی که دور اتاق می چرخید اشاره کرد. آخر من به تو چه بگویم؟؟ لا مذهب چرا کلاه سرت نیست؟ اگر تیر بخوری و طوریت بشود، حقت است. دستشان را گرفتم و بردم بیرون. توی کمدمان خرت و پرت زیاد داشتیم، کلاه هم پیدا می شد. دادم که سرشان بگذارند. هر سه با کلاه روبرویش نشستیم تا آرام شد. 😔 بامــــاهمـــراه باشــید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آقا محسن اگر روزی گناهی انجام میدادن📛،اون روز رو کلی میکردن و فرداش رو "روزه" میگرفتن..🍃 اینجوری بودن☝️ کجای کاریم رفقا!؟😞 جهت شادی روح |❦اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کاش می‌شد🤲بچه‌ها را جمع کرد👥 آن روزها را گرم کرد😔 کاش می‌شد بار دیگر رفت عشقی کرد و تیری خورد و رفت… شادی روح و امام صلوات‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔻شهیدحاج‌ابراهیم‌همت خدایاتومرا‌عاشق کردی که‌درقلب عشاق بسوزم تومرااشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم تومرافریادکردی که کلمه حق راهرچه رساتردر برابرجباران‌اعلام‌نمایم‌تاروپودمراباغم ودر سرشتی تومرابه اتش سوزاندی‌تومرادرطوفان حوادث پرداختی ودرکوره غم ودرد گداختی تومرادردریای مصیبت وبلا غرق کردی‌ودر کویر فقروحرمان وتنهایی سوزاندی خدایاتو به من پوچی زود گذر رانمایاندی وارزش شهادت را اموختی.   🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔻شهیددکترمصطفی‌چمران: خدايا چه زيباست مرگ در راه تو و شمع گونه سوختنی. خدايا، می‌دانم تو کيستی، نه آنقدر که علی(ع) دانست. خدايا، تو را با ديده دل ديده‌ام، نه آنقدر که محمد (ص) ديد. خدايا، به کتابت و هر آنچه از آن توست يقين دارم، نه آنقدر که رهبر عزيزم، خمينی کبير، دارد. خدايا، لحظاتی در زندگيم در التهاب تو سوختم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺🌼🌸 اے صبــــح ڪہ نہ تمام عمرمان بہ خیــر مے شود اگر سایہ اے از بر اعمالمان افتد🌺🍃 🤚 🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔻شهیدابراهیم‌هادی: خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔻شهید حاج‌ ابراهیم همت: مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند، تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh