14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مذهبی باید اینجوری باشه....
ما چجوری هستیم⁉️
🌱عظمت و شجاعت خانم بنت الهدی صدر
خواهران من! دختران من! بانوان کشور اسلامی! بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانوادهای که زنی با این[الگوی اسلامی] تربیت توانست رشد کند، همان عظمت [زنان بزرگ]را پیدا کرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است. اگر خانوادهای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنتالهدی« - خواهر شهید صدر - توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنتالهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. اینگونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد.👌✅
۱۳۷۶/۰۷/۳۰
بیانات در دیدار جمعی از زنان و دختران
#زینب زمان
#الگوی زنان مسلمان
#زن_تراز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊⚘هُـــــــــــوَالشَــــــــهید🕊⚘
۳/مـرداد یادوخاطـرہ شهــیدانیڪه دراین روز به فیض شهادت نائــل آمدندگرامیـــــ باد
.
✍هنوز باب شهادت باز است ، دهه هشتادیهایی که عاقبت به خیر شدند📩
⚘پاسدار_شهید_محمد_اسلامی⚘
⚘وشهید_بسیجی_محمد_سجادی_زاده⚘
روز گذشته در درگیری با اشرار در استان فارس به شهادت رسیدند.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
میزبان امروزمون برادر عبدالله هست🥰✋
*محافظ رئیس جمهور*🌙
*🌷شهید عبدالله باقری*
تاریخ تولد: ۲۹ / ۱ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
*🌷راوی← بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد🪄خانواده نمیدانستند که پسرشان محافظ آقای احمدی نژاد است،‼️خانوادهاش و بچه محلهایش او را در تلویزیون و همراه رییس جمهور میبینند‼️و به بچه محلهایش میگوید من خیلی اتفاقی آن پشت بودم.🌙13 سال محافظ آقای احمدی نژاد بود، از زمانی که وی شهردار تهران بود تا پایان ریاست جمهوری.🌾مادر شهید← یاد ندارم به او گفته باشم نماز بخوان و روزه بگیر.📿قبل از سن تکلیف انجام واجبات را شروع کرده بود.📿 بهخاطر مسئولیتش مغرور نبود. مردمدار، متواضع و فروتن بود.🌙 همسایهها میگفتند دست به سینه به ما سلام میکرد.💫پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود،🌙یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم،🥀نگاهش دلم را لرزاند🥀گفت: مامان من، تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟⁉️گفتم: مادر نرو سوریه🥀عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقتها که چادرت رو میکشیدی سرت🌙و دست ما پنج تا رو میگرفتی و میکشوندی تو هیئت و مسجد،🏴در روضه ضجه میزدی و میگفتی: کاش کربلا بودیم یاریات میکردیم،🌙 یادته؟ بلند بلند داد میزدی که خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم،💫بفرما الان وقت عمل شده🌙گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟!🥀 گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون،🥀مگه اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن،🥀 آنقدر گفت و گفت تا راضیام کرد.🌙 داوطلبانه راهی سوریه شد🕊️و عاقبت در شب تاسوعای حسینی🏴به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید عبدالله باقری*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_بیست_دوم
.
.
.
پول آژانس رو حساب کردم وسیله ها رو برداشتم رفتم به سمت خونشون..
زنگ درو زدم یکمی منتظر موندم بلاخره هدیه اومد درو باز کرد.
هدیه_سلام☺️وای خاله شما چقدر خوشگل شدیی😍😍😍😍😍
دفعه پیش به گفته حسین خیلی ساده اومده بودم البته الانم سادم😂 بچه خیلی تیزه😑
حلما_مرسی عزیزدلم به خوشگلی تو نمیرسه که
_اجازه میدی بیام داخل؟
هدیه_ببخشید حواسم نبود بفرمایید تو
حسنم خونست 😊
حلما_ چه خوب زودتر درسو شروع میکنیم
مامان سرکاره؟
هدیه_بله خاله جون
حلما_حالش چطوره
هدیه یکم بهتره داروهاشو میخوره درد نداره زیاد😢
حلما خدارو شکر ایشالا خوبه خوب میشه تو غصه نخور😍😘😘
حسن_سلام خوش اومدین
بفرماید بالا
حلما_سلام گل پسر خوبی؟
حسن _ممنون
حلما_حسن جان اگه کاری نداری بیا سریع بریم سراغ درست امروز من یکم زودتر باید برم
حسن_چشم بفرماید بشینید الان میام خدمتتون
نیم ساعتی بود داشتم با حسن درس کار میکردم که سپیده زنگ زد
حسن جان این چندتا نمونه سوال رو حل کن من الان میام
حلما_جانم سپیده
سپیده_به حلی جون چه عجب افتخار دادی به ما
حلما_😂خب دیگه سعادت نصیبتون شد برو حالشو ببر
سپیده_ایییش بچه پرو رو ببینا😒😂
حلی دیر نکنی ها مثل همیشه ساعت 4نیم کافه باش😊
حلما_باشه میبیبنمت فعلا کاری نداری؟
سپیده_فعلا بای😘
ساعتو نگاه کردم 3:30دقیقه بود خب از اینجا تا کافه نیم ساعت شایدم بیشتر راه بود یجوری بایدبرنامه ریزی کنم که تا 6 نیم 7هم خونه باشم
خونه حسن اینا جنوب شهره سمت شوش
کافه ای هم که قرار گذاشتیم سمت انقلابه...
سریع درس حسنو جمع و جور کردم و جایزه هاشون رو بهشون دادم
حسن اولش قبول نمیکرد
بهش گفتم به عنوان معلمش دوست دارم تشویقش کنم و زشته اگه قبول نکنه
هدیه که خیلی خوشحال شد
از خوشحالی اونا منم خوشحال شدم ...
حسن میگفت مامانش دوست داره منو ببینه ولی کارش سنگینه ان شاالله یه بار زود میاد که منو ببینه
راس ساعت 4 زدم بیرون که دیر نکنم
چون تو محل اشنا زیاده نمیشد کافی شاپ نزدیک قرار بزارم
.
تصمیم گرفتم با مترو برم پرسون پرسون نزدیک ترین ایستگاهو پیدا کردم
ساعت حدود 4:15دقیقه بود رسیدم خدارو شکر دیر نکردم وگرنه این سپیده آبرو نمیزاشت برام
تو مسیر کافه بودم گوشیم زنگ خورد اوه حسینِ
_سلام علیکم برادر
حسین_سلام حلما .کجایی
حلما_تازه از خونه حسن اینا اومدم میرم سمت انقلاب یه سری کتاب بگیرم😑😑
حسین_تنهایی؟
حلما_اوهوم تنها🙄
حسین_باشه مراقب خودت باش زودبرو خونه کارت تموم شد😉
حلما_اوکی برادر کاری نداری؟
حسین_نه یاعلی
حلما_اوادفظ😄
حسین خسته نمیشه انقدر منو کنترل میکنه😒😒انگار بچم نمیخواد قبول کنه بزرگ شدم خودم میفهمم چیکار میکنم 😂😒
رسیدم جلو در کاافه...
.
.
#استوری | ۲۳ روز تا اربعین...
از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
کمترین ثوابی که به زائر امام حسین(ع) در کرانه فرات داده میشود این است که تمام گناهان مقدم و موخرش بخشوده میشود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
📚 وسائلالشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۲۳۶
#اربعین #شب_جمعه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh