کتاب شهدایی🖱⇩⇩ 📚خاک های نرم کوشک ⇩⇩ نویسنده: سعید عاکف 🌷زندگی‌نامه و خاطرات عبدالحسین برونسی،از تولد تا زمان شهادتش را روایت می‌کند که در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمانش گردآوری شده است.🌷 🔸قسمت 9⃣2⃣⇩ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

📱 ویژه #استوری ؛ #تصویری 💔 پناه من وقتی هر راهی خسته‌ام می‌کند ◽️ #امام_رضا علیه السلام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

❣#سلام_امام_زمانم❣ 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋ 🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. 🍃🌼🍃 #امام_زمان ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

🕊🌷شهید مدافع حرم حسین همتی حلمسلوئی فرزند سبط علی است که در تاریخ بیست و پنجم تیر ماه سال ۱۳۶۹ در صفادشت شهریار استان تهران دیده به جهان گشود.🎂 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

از کودکی به جبهه، رزمنده‌ ها و شهدا علاقه داشت💗. وقتی تلویزیون فیلم‌ های زمان جنگ را نشان می‌ داد، با علاقه می‌نشست و نگاه می ‌کرد😍. وقتی پیش ‌دانشگاهی ‌اش را گرفت، مادرش گفت درست را در رشته حقوق ادامه بده تا ان ‌شاء الله قاضی بشوی. اما حسین گفت این شغل کار هر کسی نیست. خدای نکرده اگر قضاوت نادرستی کنی، قیامت باید جوابگو باشی. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

💪این دلیرمرد جوان برای دفاع از حرم نورانی ✨حضرت زینب کبری(س) و✨حضرت رقیه(س) در تاریخ 17 فروردین ماه سال 1395کشور رفت و به نبرد با دشمنان اسلام پرداخت. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

14 روز بعد از اعزام یعنی در 🩸تاریخ ۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ شهید حسین همتی در حلب سوریه به آرزوی دیرینه اش دست یافت و به فیض شهادت نائل آمد.🌷🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

*🌺پدر شهید می گوید: تا مدتی من و همسرم بچه ‌دار نمی‌شدیم. 15 سال انتظار کشیدیم تا اینکه خدا حسین را به ما داد🥲. بعد از او هم دختر و سپس پسر دیگرمان مهدی دنیا آمدند.

🌷حسین برای ما خیلی عزیز بود، نه فقط برای اینکه اولین فرزندمان بعد از 15 سال انتظار بود، بلکه به خاطر احترام خاصی که برای من و مادرش قائل بود👏🏻. به خاطر ✨حرف‌گوش‌کنی و ✨سر به زیری‌اش، به خاطر🥰 خوبی‌ها و💗 محبت ‌هایش. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

🌷حسین حتی وقتی برای دوره آموزشی به شیراز رفته بود، با مادرش 📞تماس می ‌گرفت و می‌پرسید فلان چیز را بخرم؟ مادرش می ‌گفت خب حقوق خودت است چرا از من اجازه می ‌گیری. اما حسین می‌ گفت من تا زنده ‌ام فرزند شما هستم و همه چیزم متعلق به شما است. من حتی وقتی خبر شهادتش را در محل کارم شنیدم خدا را شکر کردم، منتها دلم برای از دست دادن چنین فرزندی می ‌سوزد.🥲🥺🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh