💢در یکی از گروههای شبکههای اجتماعی که محسن هم عضو بود، یک لطیفه درباره افغانستانیها گذاشتم، در مورد لهجه شان!
محسن با ناراحتی آمد و خصوصی بهم گفت: ...
روایت یکی از دوستان شهید محسن حججی🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ما در جبههها وقتی هیچ پناهی نداشتیم..
به دامن حضرتزهرا پناه میبردیم
و هیچ مَلجأیی جز صدیقهکبری نداشتیم!
-حاجقاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.»
بعد از نماز آمد کنار ضریح، ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#یادشهداباذکرصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تا اینکه جنگ پایان یافت و ما به ایران بازگشتیم. پس از ارتحال حاج آقا ابوترابی گویا او به ایران و به مشهد می آید و در دیداری که با تعدادی از آزادگان داشت شماره مرا از آنان می گیرد.
آن زمان بنده در قم بودم که تلفنم زنگ زد و گفت من محمد کاظم هستم. قراری گذاشتیم و او به قم آمد و با هم دیدار کردیم و دیدم همان مامور بعثی است و بسیار علاقمند بود که با خانواده حاج آقا دیداری داشته باشد.
و از خاطراتش برای آنان بگوید و تاثیر رفتار حاج آقا برایشان درحدی بود که بعدها مطلع شدیم او به صورت داوطلب برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)🌷 به سوریه اعزام و بعد هم به شهادت می رسد.
سرانجام شهید کاظم عبدالامیر هم در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها🌷در سوریه به آرزویش که هماناشهادت در راه خدا🤍 بود رسید.
پیکرشهید در کشور عراق خاکسپاری شد.
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید کاظم عبدالامیر💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
به روایت از پدر شهید: مجتبی برسنجی
پسرم با ۲۶سال سن زندگی، وقت و درآمدش را برای خدمت و کمک به مردم صرف می کرد.
و هنگامی که بودجهای برای کمک وجود نداشت از حقوق و دستمزد اندکش برای کمک به آنها استفاده میکرد.
پسرم ،آقامجتبی هر جا احساس میکرد که مردم به کمکش نیازمند هستند، در آنجا حاضر میشد و در هلالاحمر، بسیج، هیأت مذهبی و نهادهای دیگر فعالیت میکرد.
در کمک به مردم برای مهار سیل، آتشسوزیهای جنگل، برف و یخ در گردنه گدوکسوادکوه و هر جا که خطرناک بود در صف اول قرار داشت.
ارادت ویژه اش به اهل بیت(ع)🌷و
عمه سادات🌷 باعث شد تا بارها و بارها به سوریه برود و در برابر داعش قرار گیرد و در سال شهادتش هم سه بار به سوریه رفت که در مرحله سوم با تله انفجاری به شهادت رسید.
#یادشهداباذکرصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
کتاب شهدایی🖱⇩⇩
📚خاک های نرم کوشک ⇩⇩
نویسنده: سعید عاکف
🌷زندگینامه و خاطرات عبدالحسین برونسی،از تولد تا زمان شهادتش را روایت میکند که در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمانش گردآوری شده است.🌷
🔸قسمت 2⃣5⃣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#منتظࢪآنہ❤️
.
مامنتظرلحظہدیدار
بھاریم!💕🌱
آرامکنیدایندلِ
طوفانےمارا...😭
عمریستهمہ
درطلبوصلتوهستیـم
پایانبدهـاینحالِ
پریشانےمارا..😔💔
#السَّلامُعَلَيْكَيَا
حُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ✋🏻
🍂⃟꙰ صَدْ ݜُڪرْ کہ اݫ ٺبآر زهڔاٮیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh