🔰#سیره_شهدا
🔻با اینکه اقا داوود به سن تکلیف نرسیده بود ،اما مقید بود به خواندن نماز های یومیه، چراکه معقتد بود نباید ارتباط خود را باخدا کم کند.
📌حتی فرزندم در آن دوران ،نماز شب هم میخواند وسعی می کرد درگمنامی خوانده شود اما با این وجود ،خداوند برای عبرت دیگران، بعضی اسرار را آشکار می کرد.
🔺راوی: مادر شهید
#شهید_داوود_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #عکس_نوشته | #سیره_شهدا
🔻 یکی از عملیات ها در منطقه سابقیه انجام شد. بچه ها رفتند آنجا که ضربه بزنند موقع برگشتن....
شهیدمدافعحرم #محمدتقی_سالخورده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی🌷
🌱دو سه ماهی میشد که وارد دانشکده شده بود. تعدادی از دانشجویان را گلچین کرد. یک گروه تشکیل دادند که هدفشان، ترویج مسائل اعتقادی و اخلاقی در دانشکده بود، با شیوهی کاری متفاوت.
همهی اعضای گروه را توجیه کرد، اخلاق و رفتار پسندیده در راس کارهایشان بود.اول با دیگران طرح رفاقت و دوستی می ریختند، بعد هم آنها را دعوت به رعایت مسائل شرعی میکردند.
وضع دانشکده بهتر شد، خیلی از افراد گروه هم شهید شدند.🕊⚘️
#بی_تفاوت_نباشیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد.
فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کردهای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی.
خدا میداند از پیش او که آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم...
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
﷽
#سیره_شهدا🦋
❤️شجاع، نترس و دائم الوضو بودند.
مهمتر از همه فوقالعاده شوخطبع بودند.
💚توجه خاص ايشان به رزق حلال اشاره كنم؛همواره ميگفت كه اين رزق روی محمدامين تأثير ميگذارد و بسيار روی اين موضوع حساس بود.
💛احترام زیادی برای پدر و مادرشون
قائل بودند طوریکه هر روز حتی در حد یک دیدار کوتاه بهشون سر میزدند.
🎙راوی:همسر شهید
#شهید_علیرضا_بریری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا🦋
❤️آقا روح الله خوش اخلاق و شوخ طبع
بودند،دائم الوضو و دائم الذکر بودند.
🧡شبها قبل از خواب سوره واقعه میخواندند
و صبح ها دعای عهد ایشان ترک نمیشد.
💙به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه
اهمیت زیادی میدادند،عاشق و مطیع امر
رهبری بودند.
💛به مسافرت اهمیت زیادی میدادند و سالی
دو بار به پابوسی امام رضا(ع) میرفتیم.
💚به حضرت رسول(ص) هم ارادت زیادی
داشتند،بخاطر همین اسم محمد رسول را
برای پسرمان گذاشتند و به نقل از دوستانش
در لحظه جان دادن یا رسول الله گفتند و
عروج کردند...
🎙راوی:همسر شهید
#شهید_روح_الله_صحرایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #سیره_شهدا | #گمنامی
💠شهید بزرگوارعامل به ایمان و وحدت بین نیروهای عامل پیروزیمان خواهد شد.سید جلال حبیب خدا بود! سید جلال محب حضرت زهرا (س) بود، او به عشق مادر خواست گمنام بماند، آری او در مهر مادر خلاصه شده بود، ذره ذره وجود او نام مادر را صدا میکرد، او برای صدها جوان مشتاق، حقیقتاً چراغ راه شد اما این وادی پر است از این ستارهها، پر است از کسانی که راه را نشان میدهند.
📍او که گوش به فرمان رهبرش بود و خوب فهمیده بود که دفاع از اسلام مستلزم رنجهاست و از بزرگترین عبادات محسوب میشود، هنگامی که حضرت امام روحالله در تاریخ ۲۵ تیر ۶۴ فرمودند؛ باید هر جوانی یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام خودش را برای مبارزه و جهاد آماده کرد و تا لحظه شهادت تابع امر ولایت فقیه خویش بود.
🌷شهید مدافع حرم سید جلال حبیب الله پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #سیره_شهدا | #خنده_رو
🔻محسن همیشه فردی خندان و خوشرو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمیشد، حتی در سختترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچهها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و میخندید وقتی بچهها از او پرسیدند چرا در این شرایط میخندد؟ پاسخ داد نمیدانم چرا میخندم؟این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! محسن خودش تعریف میکرد که در زمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً در جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل کنم.فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و 24 ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم اما من گفتم خنده در ذات من است به هر حال خندهای گاه و بیگاه محسن به همه بچهها روحیه می داد.
💬راوی:همرزم شهید
🌷شهید محسن دین شعاری🌷
#فرماندهان_جبهه_غرب_کشور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا
♥️شهید والامقام مهدی باکری
💥روزی از مدرسه به خانه میآید، در حالی که گونهها و دستهای سرخ و کبودش، حکایت از عمق سرمایی میکند که در جانش رسوخ کرده است. پدرش همان شب تصمیم میگیرد که پالتویی برایش تهیه کند.
🌺دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه میرود. غروب که از مدرسه برمیگردد با شدت ناراحتی، پالتو را به گوشه اتاق میافکند.
🍃🌼همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او مینگرند، و مهدی در حالی که اشک از دیدگانش جاری است، میگوید:
"چگونه راضی میشوید من پالتو بپوشم در حالیکه دوست بغلدستی من در کنارم از سرما بلرزد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا.
🌹همیشه نمازش اول وقت بود. در جبهه چفیه را پـهن میکرد و مشغول نماز میشد. استعداد و ضریب هوشی بالای بابک باعث متمایز شدنش نسبت به سایر نیروها در دوره آموزشی شده بود و در انتهای دوره آموزشی به عنوان سرگروه تیم اول تخصص خودشان انتخابشد.
🌹بابک از نیروهای فعال بسیج بود. دوران سربازی اش را در منطقه مرزی شمال غرب گذراند.
در دوران سربازی بارها در خواست اعزام به سوریه داده بود اما چون امکان اعزام سرباز وجود نداشت درخواستش رد شدهبود...
#شهید_بابک_نوری_هریس
#نماز_اول_وقت_
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
هواپيماي عراقي ما را هدف گرفته بود. ميخواستم ماشين را نگه دارم كه برويم يك گوشه پناه بگيريم. حاجي بدون اينكه چهرهاش تغييري كند گفت:«راهتو برو.»
- حاجي، مگه نميبيني؟ ما رو هدف گرفته.
زير لب خواند«لا حول ولا قوه الا بالله»
و دوباره گفت:«راهتو برو.»
ادامه دارد.....
#شهیدهمت_رایادکنید_باذکرصلوات
#مخلص_خدا | #سیره_شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
روز سوم عمليات بود. حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد.
سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
ادامه دارد...
#شهیدهمت.رایادکنید.باذکرصلوات
#مخلص_خدا | #سیره_شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh