eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸در بلاهای آخرالزمان به پناه بیاورید... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ سخن امام حسین علیه السلام راجع به مظلومیت امام مهدی ارواحنا فداه 🎙 📹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"خداخیرت‌بده" های بقیه چی به تو اضافه می‌کنه؟✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡...🦋 فاصله ما تا فقط یک صدا زدن است! یک صفحه ! یک ! یک ! یک ! ویک ! وگاهی با کنار گذاشتن همین یکی ها، چقدر دور میشویم از تو ای مهربان!!
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پشتیبان انقلاب باشید.. 🥀شهید محمد ابراهیم کاظمی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 اگر دنیا با شما نبود، شکر نعمت کنید و به خاطر خدا صبر کنید. لحظه‌ای از خدا غافل نباشید و ذکر خدا بگوید و امام زمان (عج) را دعا کنید. دنیا محل گذار است، دل به دنیا نبندید و برای آخرت توشه جمع کنید. شهید سید رحمان هاشمی🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
3.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ یه زمانی میاد، باید تنهایی پای امامت بایستی! | @shahidNazarzadeh
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید که این دل ما به کارشون نمیاد ... ولی باید ببینیم امام حسین(ع) چی میخواد 🎥مداحی جدید کربلایی در بین الحرمین ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی شهردار 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 سید کاظم حسینی آن شب شستن ظرف ها با حاجی بود هرچند شب یک بار، این کار نوبتش می شد. یکسره این طرف و آن طرف می دوید: شناسایی ، تحویل گرفتن نیرو ،ترخیص شان؛ دائم توی خط می رفت و هزار کار و گرفتاری داشت ولی یکدفعه نشد شهرداری اش ۱ ". را بدهد به دیگری آن شب غذا که خوردیم ظرف ها را جمع کردیم حاجی شروع کرد به تمیز کردن سفره ظرف ها کنارش بود. یکی از بچه ها خواست به حساب خودش تیزبازی در بیاورد. آهسته بلند شد رو نوک پاهاش آمد پشت حاجی، با احتیاط خم شد.ظرف ها را برداشت و بی سرو صدا زد بیرون فکر کرد حاجی ندیدش، دید ولی خودش را زد به آن راه ،می دانستم جلوش را نمی گیرد بزرگوارتر از این حرف ها بود که مابین جمع بزند توذوق کسی زود سفره را جمع کرد. سریع رفت بیرون. کسی که ظرف ها را برد نشسته بود پای شیر آب، خواست شروع کند به شستن، حاجی از پشت سر ،شانه هاش را گرفت بلندش کرد. صورتش را بوسید و گفت: «تا همین جا که کمک کردی و ظرف ها رو آوردی، دستت درد نکنه بقیه اش با خودم» «حاج آقا دیگه تو حالمون نزن، حالا که آستینها رو زدیم بالا.» حاجی آستین های او را کشید .پایین گفت: «نه آقاجان شما برو ،برو دنبال کارت.» پاورقی ۱ وظیفه ای بود که بر اساس آن نظافت، گرفتن غذا و شستن ظرف ها به عهده ی یکی از بچه ها می افتاد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh