eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
9.1هزار ویدیو
221 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣ 💠تکبیر 🔹سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان. 🔸طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»😐 🔹یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد. از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت.✊ 🔸جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_6440036.mp3
1.4M
🎵خوبی‌های الکی! 😳کارهای خوبی که شیطان بهت پیشنهاد میده انجام بدی! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣2⃣به یاد 🕊❤️🕊 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣2⃣به یاد #شهید_ابراهیم_هادی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣2⃣ 🌷 🌺 شکستن نفس ‌ جمعی از دوستان شهید 🌿🌹در باشگاه كشتي بوديم. آماده ميشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. 🌿🌹 🌿🌹چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده!🌿🌹 🌿🌹توراه كه مي اومدي دو تا دختر پشــت ســرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند!🌿🌹 🌿🌹بعد ادامه داد: شــلوار و پيراهن شــيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري!🌿🌹 🌿🌹به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت.😡 🌿🌹 🌿🌹جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد! 😳 🌿🌹 🌿🌹به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! 😳 🌿🌹از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! 🌿🌹 🌿🌹ما باشگاه مي آيیم تا هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم.🌿🌹 🌿🌹اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟! 🌿🌹 🌿🌹ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد.🌿🌹 🌿🌹به دوســتانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشــد، ميشــه عبادت.🌿🌹 🌿🌹اما اگه به هر نيت ديگه اي باشه ضرر ميکنيد... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍عشقند آن عاشقانی کہ پلاکشان را از گردنشان کندند... تا گمنام بمانند اما عکس امامشان را از سینہ نکندند... نثار ارواح مطهرشان صلوات... #شبتون_شهدایی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷اهمیت دعا برای فرج آقا امام زمان عج... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مقدمہ ے خوب شدن قلب بہ دست خوباست 😍 و چہ خـــوبے بہتر از شهیــد... 💕 🕊❤️🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⃣ 💠 محاسن ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ 🔸ﺍﯾﺎﻡ ﺭﺟﺐ ﺍﻟﻤﺮﺟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﯼ « ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺭﺟﻮﻩ ﻟﮑﻞ ﺧﯿﺮ » ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . 🔹حاج ﺁﻗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ “ ﯾﺎ ﺫﻭﺍﻟﺠﻼﻝ ﻭ ﺍﻻﮐﺮﺍﻡ “ ﺭﺳﯿﺪﯾﺪ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ “ ﺣﺮّﻡ ﺷﯿﺒﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻨﺎﺭ ” ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺳﺒﺎﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ. 🌷☘🌷☘ 🔸ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﻑ ﺣﺎﺟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ، یکی از ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺨﺲ ﺑﺴﯿﺠﯽ😑ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ ،ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ 😉😊 🔹ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺻﻮﻻ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ، ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﻓﻌﻼ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ !😜😄 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔹آیت الله مجتهدی تهرانی ره : هیچ کس نزد خدا محبوب تر از جوانِ توبه کار نیست؛ ای جوان به سنگ مزارها دقت کرده ای؟ اکثرشان جوان هایی بوده اند که میگفتند حالا زود است برای توبه... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠رفقا همین شهیدی که عکسش رو میبینید👆 خیلی کارا می تونست با همین زیباییش به دست بیاره 🚫❌ اما از خدایی که اون زیبایی رو بهش داد حیا کرد ❣ 💞 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣2⃣به یاد 🕊❤️🕊 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣2⃣به یاد #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣2⃣ 🌷 🕊🌺 او رفت و من جا ماندم... اصلا باور نمیکردم این قضیه تکرار شه... جمعه شب بود. بریم هیئت رفتم جلوی در منزلشون زنگ رو زدم، از خونه بیرون اومد و موتورش رو هم آورد. یه کلاه کاسکت داشت که همیشه موقع موتور روندن رو سرش میذاشت اونو رو سرش گذاشت و بندش رو بست. موتور رو روشن کرد و گفت سید بشین بریم! تا اومدم بشینم ترک موتورش،گازشو گرفت و رفت😐 فکر کرده بود من سوار شدم و ترکش نشستم از پشت هرچی صداش کردم صدامو نشنید و رفت من هم میخندیدم و دنبالش راه افتادم قدم زنان و به رفتنش فقط نگاه میکردم رسید سر کوچه و داخل خیابون شد رفت داخل یه خیابون دیگه یه مسیر قابل توجهی رو طی کرد حالا ظاهرا کار داشته، صدام زده و صدایی نشنیده و بالاخره برگشته بود و بود که نیستم مسیر رفته شده رو 😂 و به هم رسیدیم... بدون اینکه چیزی به هم بگیم فقط خندیدیم😂 بهش میگفتم یعنی حمیدجان شما احساس نکردی کسی اصلا ترک موتورت نشسته یا نه؟ جوابش فقط خنده بود...😊😂 باورم نمیشه که این موضوع دوباره تکرار شد. اون رفت و من باز جا موندم... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh