💢جانبازان هر کدوم یه قصه اند قصه پاهایی که نمیتونن راه برن،قصه دستهایی که نمیتونن عزیزانشونو بغل کنن. از حقشون که یه زندگیه واسه ماها گذشتند! اونها قهرمان‌های واقعی هستن که توی سکوت دردشون رو تحمل میکنن. 🔹ممنون که بودین و شرمنده که گاهی فراموشتون کردیم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

🔻 وقتی میگیم باهوش‌ترین رهبر دنیا، دقیقا از چی حرف می‌زنیم! ✍واقعا اگه رهبری و مردم نبودند تا الان مسئولین صدهابار انقلاب و جمهوری اسلامی رو به نابودی کشیده بودند ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

آرزوی زینب نصرالله، دختر شهید سید حسن نصرالله در برنامه محفل شبکه سه آرزو دارم تا زمان شهادتم چشمم به ظهور امام زمان روشن شود و پدرم، سید حسن نصرالله همراه امام زمان برگردند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

روایت زینب نصرالله، دختر سید حسن نصرالله، از شهادت پدرش در برنامه محفل شبکه سه بعد از شهادت سید حسن نصرالله، مردم لبنان که فرزندان و خانواده شان شهید شده بودند می‌گفتند مصیبت شهادت سید، مصیبت شهادت فرزندانمان را از یادمان برد / ای کاش ما فدا می‌شدیم اما سید زنده می‌ماند. شهادت پدرم داغ شهادت همسرم را کمرنگ کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

آخرین قاب پدری و پسری به سبک شهدای حزب‌الله 💔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

‌اذان به افق تهران🌺 🔰امام خامنه ای: نمـاز وسیله ی فوز و سعادت ، و از همه ی اعمال بالاتر است ... #التماس_دعا #حی_علی_خیرالعمل ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

♦️دقایقی پیش کاشت نهال توسط رهبر انقلاب در روز درختکاری. ۱۴۰۳/۱۲/۱۵ #رهبر_انقلاب ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

چشمان شهدا به راهی است که از خود به یادگار گذاشته‌اند... اما چشمان‌ ما به روزی‌ است‌ که با آنان رو به رو خواهیم شد به امید آنکه شرمنده‌ نباشیم...! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

به رفیقش پشت تلفن می‌گفت ذکر الهی به رقیه بگو ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh

ماجرای حضور غواص ۶۸ ساله در عملیات «والفجر هشت» 🔹️نزدیک عملیات والفجر هشت حاج‌احمد امینی از فرماندهان گردان‌های لشکر۴۱ ثارالله، پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد... بعد گفت: «منطقه عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صددرصد به آنها اطمینان دارم، افرادی را که از صف خارج می‌کنم می‌‌توانند به گردان‌های دیگر بروند و با قایق به عملیات بیایند» 🔹️یکی از این افراد قباد، پیرمرد ۶۸ ساله‌ای بود که به حاج احمد عشق می‌ورزید. پیرمرد با ناراحتی بلند شد و در گوشه‌ای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، ناگهان گریه‌کنان رو به حاجی گفت: «حاج احمد! من تمام سختی‌ها را تحمل کردم، زن و بچه‌‌ را در بدترین شرایط رها کردم و آمدم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم! برای شب عملیات غواصی آموختم! حالا انصاف نیست شما دست مرا می‌گیری و از گردان کنار می‌گذاری» 🔹️حاج احمد دست پیرمرد را گرفت. صورت او را بوسید و درحالی‌که عذرخواهی می‌کرد گفت: «من اشتباه کردم، شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازه‌ی تمام این گردان توانایی دارید» قباد در این عملیات به شهادت رسید... شهید قباد شمس‌الدینی شادی روحش صلوات🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh