🔰 امام خامنهای:
حسن باقری بلاشک یک طراح جنگی است.
دفاع مقدس وسیله ای شد برای اینکه استعدادهای مکنون در انسانها به شکل عجیبی بُروز کند.
مثلا" شهید حسن باقری بلاشک یک طراح جنگی است. کی؟ در سال ۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟ در سال ۵۹
این مسیر حرکت از یک سریاز صفر به یک استراتژیست نظامی ،یک حرکت بیست ساله ،بیست و پنج ساله است.
این جوان در عرض دوسال این حرکت را کرده است. اینها معجزه انقلاب است.
🌷شهید #حسن_باقری (غلامحسین افشردی)
ولادت: ۵ اسفند ۱۳۳۴ ، تهران
شهادت: ۹ بهمن ۱۳۶۱ ، فکه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا نگاهی به من کرد و گفت: شنیدم که عروس هرچه از خدا بخواهد، اجابتش حتمی است، گفتم، چه آرزویی داری؟
درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم شهادت بخواهید، از این جمله تنم لرزید، چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود، سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم، هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به علی دوختم؛ آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد، نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همه به فیض شهادت نائل شدند.
#شهید_علی_تجلایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
غالبا" آن گذری که خطرش بیشتر است ،
می شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است...
📎کجایند مردان بی ادعا ...!!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند آیه #قرآن بخوانیم
ثواب آن هدیه به روح مطهر شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📎 متن شفاعت شهید مدافع حرم از همسرش:
اینجانب مرتضی غلامِ حضرت زینب (س) متعهد میشود در صورت شهید شدنم شفاعت همسر عزیزم را در محضر خدا و رسولش و اهلبیت بزرگوارش بکنم .
#شهید_مرتضی_عبداللهی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر شهید مدافع حرم فاطمیون «احمد حسین بخشی» دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند:
خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا» میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد»
سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن. میگفت:
«مامان! کسی نیست من را بغل کند.» من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود.
او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم.
#فاطمیون
#شهید #احمدحسین_بخشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh