#تفسیر_نهج_البلاغه ۲
أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ. وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ. كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ یسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ
اساس دین، شناخت خداوند است
و كمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست
و كمال تصدیق به وجود او، یكتا و یگانه دانستن اوست
و كمال اعتقاد به یكتایى و یگانگى او، پرستش اوست، دور از هر شایبه و آمیزه اى
و پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه اى پاك باشد كه از ذات او، نفى هر صفت شود
زیرا هر صفتى گواه بر این است كه غیر از موصوف خود است و هر موصوفى، گواه بر این است كه غیر از صفت خود است.
هركس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف كند، او را به چیزى مقرون ساخته
و هر كه او را به چیزى مقرون دارد، دو چیزش پنداشته
و هر كه دو چیزش پندارد، چنان است كه به اجزایش تقسیم كرده
و هر كه به اجزایش تقسیم كند، او را ندانسته و نشناخته است.
و آنكه به سوى او اشارت كند محدودش پنداشته
و هر كه محدودش پندارد، او را بر شمرده است
و هر كه گوید كه خدا در چیست، خدا را درون چیزى قرار داده
و هر كه گوید كه خدا بر روى چیزى جاى دارد، دیگر جایها را از وجود او تهى كرده است.
خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث، منزه است.
موجود است، نه آنسان كه از عدم به وجود آمده باشد،
با هر چیزى هست، ولى نه به گونه اى كه همنشین و نزدیك او باشد،
غیر از هر چیزى است، ولى نه بدان سان كه از او دور باشد.
كننده كارهاست ولى نه با حركات و ابزارها.
به آفریدگان خود بینا بود، حتى آن زمان، كه هنوز جامه هستى بر تن نداشتند.
تنها و یكتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده كه فقدانش موجب تشویش گردد.
این فراز در حقیقت یک دوره کامل خداشناسى است. امیرمؤمنان(علیه السلام) در این بخش، در عبارات بسیار کوتاه و فشرده و پرمعنا، به گونه اى خداوند را معرّفى فرموده که از آن بالاتر تصوّر نمى شود و اگر تمام درس هاى توحید و خداشناسى را جمع کنیم چیزى فراتر از آن نخواهد بود.
در این فراز پنج مرحله براى معرفت و شناخت خداوند ذکر فرموده که مى توان آنها را این گونه خلاصه کرد:
1️⃣شناخت اجمالى و ناقص
2️⃣شناخت تفصیلى
3️⃣مقام توحید ذات و صفات
4️⃣مقام اخلاص
5️⃣مقام نفى تشبیه.
1️⃣در آغاز مى فرماید: «سرآغاز دین معرفت و شناخت خداست»
2️⃣ مرحله بعد مى فرماید: «کمال معرفت و شناخت خداوند تصدیق به ذات پاک اوست»
3️⃣ در مرحله سوّم مى فرماید: «کمال تصدیق به ذات پاک او همان توحید اوست»
4️⃣سپس به مرحله چهارم گام مى نهد که مرحله اخلاص است و مى فرماید: «و کمال توحیدش اخلاص براى اوست»
5️⃣ در جمله پنجم، خود امام(علیه السلام) به این معنا اشاره فرموده و با تعبیر زیبایى آن را توضیح داده است، مى فرماید: «کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست»
#دلتنگـے
اینـکه میگویـم دمـا دَم مـذهـبى ها عاشق ترند..
بـا دلـیل میگویـم کـه آنها واقـعا عـاشـق تـرنـد..
هـرکـه الگویـش مـولاعـلى و فـاطمـه اسـت..
بـر یـقـین هـم مـیتوان گـفـت ؛کـه آنها عـاشـق تـرنـد..
#محبت_پرور