یک اربعین عاشقی/۴
دمدمه های غروب به نجف می رسیم. نگاهم که به گنبد و بارگاه حرم ملکوتی حضرت علی بن ابی طالب(ع) می افتد، آرامش عجیبی را احساس می کنم و در جایم میخکوب می شوم. مثل همه همراهان بی اختیار دستانم را روی سینه می گذارم و به آقا و مولایم سلام می دهم.
زمان سفر طولانی می شود. در شرایط عادی و سفرهای قبلی در دیگر ایام سال، از مرز مهران که حرکت می کردم، چند ساعتی زودتر به مقصد می رسیدم. راه بندان مکرر و برپایی موکب ها در طول مسیر و اصرار عراقی ها برای پذیرایی و پیاده کردن سرنشین ماشین ها، موجب این تاخیر پنج، شش ساعته ما در رسیدن به مقصد است. در طول مسیر و حاشیه جاده، موکب هایی برپا شده است که در چند سال گذشته خبری از آن نبود. به یاد دارم پس از سقوط صدام که دومین کاروان کمک رسانی به مردم عراق را با یازده تریلی به بغداد و کربلا و نجف می بردیم، هر جا توقف می کردیم، ترافیک و راه بندان به وجود می آمد و عده ای از مردم، اطراف ماشین ها جمع می شدند و تقاضای کمک مئ کردند و حتی آب شرب و نوشیدنی را می خواستند!
یادم می آید آن سال وقتی در مسجد امام علی(ع) شهرک شهید صدر بغداد برای بیتوته توقف کردیم، پیرمردی محاسن سفید، پس از نماز مغرب خودش را پای منبر رساند و میکروفن با دست گرفت و حرف هایش را با بسم الله.... شروع کرد و در جمع صدها نمازگزار به زبان عربی گفت: برادران دینی ام ما وضع خوبی نداریم. ما مثل مسلمانان صدر اسلام در شعب ابی طالب(ع) به سر می بریم و با مشکلات دست و پنجه نرم می کنیم. ما هشت سال با ایرانی ها جنگیدیم. حالا اولین کشوری که به یاری ما شتافته، ایران است ...
حالا چند سالی از آن دوران می گذرد. فراوانی نعمت را می بینم و تقاضای عراقی ها برای پذیرایی از زائرین قصه برعکس می شود.
راننده خود را مجبور می بیند تا در برخی جاها که با اصرار موکب داران مواجه می شود پا روی پدال ترمز بگذارد و توقف کند. سخاوت عرب ها در پذیرایی که با ادب و تواضع و فروتنی همراه است، حد و اندازه ندارد.
محمد خامه یار
کیهان ۲۴/۷/۹۷
آغازسفرمدیر محترم حوزه های علمیه خواهران حجت الاسلام والمسلمین آقای بهجت پور به استان یزد .دیدار بااساتیدوطلاب مدرسه علمیه الزهراء یزد