eitaa logo
کانال رسمی احکام جامع 🇵🇸 🇮🇷
3.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
82 ویدیو
401 فایل
🔸کانال رسمی مرکز تخصصی احکام جامع (۱۱۸احکام) 🔹زیر نظر مستقیم اساتید فقه حوزه از جمله حجت‌الاسلام والمسلمین سید اباصالح راجی(زیدعزه) و مورد تایید بعض علماء ◀️ خادم کانال: 🆔 @ahkam118_admin 🛜 سایت رسمی مرکز تخصصی احکام جامع: 🔗 https://118ahkam.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
ترس یهود و خسوف خونین شنیده‌ام که چند روز است اسرائیلیان ترس شدید دارند، چون در تلمود بابلی، سُخّا 29a آمده: خسوف ماه نشانه‌ی بدی برای اسرائیل است چرا که یهودیان بر اساس ماه محاسبه می‌کنند. اگر ماه قرمز و خونین باشد، نشانه‌ی جنگ و نابودی آنها و اگر نمدی باشد نشانه‌ی قحطی است. خسوف دیشب آن‌ها را در ترس شدید قرار داد!!! [ادامه در تصویر] ویراست ________________ ✍🏻جدیدترین فتاوا و مطالب مهم فقهی را در ویراستی حجت‌الاسلام سید اباصالح راجی به آدرس ذیل پیگیری کنید. https://virasty.com/A_raji 🔹 کانال رسمی احکام جامع 📲 @ahkam118_ir
✨‏﷽✨ (قسمت ۳۴) 📝داستان فقهی: سایه ماه، روشنای نماز ⏰ ساعت از ۸ گذشته بود. استاد با جدیت مشغول توضیح فرمول‌های پیچیده‌ی ریاضیات مهندسی بود که بیشتر شبیه معمای ناسا بود تا درس دانشگاه، اما من مدام به ساعتم نگاه می‌کردم. عقربه‌ها انگار لج کرده بودند و آرام‌تر از همیشه حرکت می‌کردند. دلم می‌خواست زودتر کلاس تمام شود، چون امشب همه فامیل در خانه‌ی دایی مهرداد جمع می‌شدند و قرار بود دورهمی شیرینی داشته باشیم 🎉. بالاخره زنگ کلاس خورد. با عجله 🎒وسایلم را جمع کردم و خودم را به خیابان رساندم. تاکسی گرفتم و تمام مسیر، ذهنم درگیر دورهمی و صدای 😂خنده‌ی دخترای فامیل بود. بین راه چشمم به 🌌آسمان افتاد. لحظه‌ای با خودم گفتم: «چرا 🌑ماه اینجوری شده؟!» ولی بلافاصله دوباره به یاد مهمانی امشب افتادم و تغییر وضعیت ماه یادم رفت. وقتی به خانه دایی رسیدم و در را باز کردم، با صحنه‌ای روبه‌رو شدم که اصلاً 😮انتظارش را نداشتم. فضای خانه کاملاً متفاوت بود؛ چند نفر آرام مشغول نماز بودند، دو سه نفر کنار 🚰شیر آب وضو می‌گرفتند، و سکوتی عجیب بر جمع حاکم بود. با خودم گفتم: «یعنی چه اتفاقی افتاده؟ چرا حال و هوای همه فرق کرده؟» خیلی زود جوابم را گرفتم؛ امشب ماه‌گرفتگی (خسوف) 🌘 بود و همه برای خواندن نماز آیات آماده شده بودند. من هم وضو گرفتم تا همراهشان نماز بخوانم. اما گوشه پذیرایی، زینب و سوسن را دیدم که کنار هم نشسته بودند و آرام آرام شوخی می‌کردند و 😅می‌خندیدند. جلو رفتم و گفتم: – «پاشید! تنبلا… الان وقت خنده‌ست؟ برید نمازتون رو بخونید!» هر دو با خنده جواب دادند: – «به ما واجب نشده خانم مهندس.» و دوباره ریزریز خندیدند. 👩‍🦳مامانم از دور صدایم زد و گفت: – «ولشون کن مامان، اونا عذر شرعی دارن. بیا که وقت وجوب نماز داره می‌گذره ⏳.» 🕥 ساعت از ۲۲:۳۰ گذشته بود که ریحانه وارد شد. او هم مثل من خبر نداشت خسوف رخ داده. وقتی فهمید، با عجله سراغ 💧وضو رفت. قبل از اینکه نیت کنه، خاله زهرا گفت: – «ریحانه جان، چون ماه داره از گرفتگی بیرون میاد، باید نماز ما فی الذمه بخونی.» بعد از نماز، وقتی همه سر سفره شام نشستیم 🍲، زینب پرسید: – «خاله زهرا، من باید بعداً قضای نماز آیات رو بخونم؟» خاله لبخندی زد 😊 و گفت: – «نه عزیزم، اصلاً بر شما واجب نیست.» ناگهان صدای خنده و شوخی بین جمع پیچید 😂🎶 و فضای خانه از سکوت به گرمی و صمیمیت همیشگی تبدیل شد ❤️. همان لحظه با خودم فکر کردم: چه خوبه که حتی یک پدیده طبیعی مثل خسوف 🌑 می‌تونه هم درس دینی به ما بده 📖 و هم خاطره‌ای شیرین بسازه 🌸. ✅ حکم فقهی: ✒️ حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی): اگر در حال حیض یا نفاس زن، خورشید یا ماه بگیرد و تا پایان گرفتگی ادامه داشته باشد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم لازم ندارد. ➖➖➖➖➖➖➖ 👇همراه ما باشید... 🔗 سایت|ایتا|ویراستی|کانال تغییر فتاوا و نظرات جدید رهبری 💬 گروه پرسش و پاسخ احکام عمومی|بانوان 🔹 کانال رسمی احکام جامع 📲 @ahkam118_ir
فضیلت صلوات إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً» «خداوند و فرشتگان او بر پیامبر صلوات و درود می‌فرستند، ای کسانی که ایمان آوردید بر او صلوات و درود فرستید و تسلیم کامل فرمان او باشید (یا بر او سلام گویید سلامی نیکو و شایسته.) در حدیث نقل است که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «دعا پیوسته در حجاب است (مورد قبول واقع نمی‌شود) تا آن گاه که بر محمّد و آل محمّد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) صلوات فرستاده شود». [ادامه در تصویر] ویراست ____________ ✍🏻جدیدترین فتاوا و مطالب مهم فقهی را در ویراستی حجت‌الاسلام سید اباصالح راجی به آدرس ذیل پیگیری کنید. https://virasty.com/A_raji 🔹 کانال رسمی احکام جامع 📲 @ahkam118_ir
✨‏ (قسمت ۳۵) 📝داستان فقهی: خانه‌ی نسترن 🏠ساختمان زیبای نسترن با نمای سفید و دلنشینش، از همان نگاه اول دل هر رهگذری را می‌ربود. گرچه تنها دو طبقه داشت، اما حیاط سبز و باصفایش با درخت‌های 🍊پرمیوه و 🌼گل‌های رنگارنگ، حال و هوای بهشتی به خانه داده بود. در این خانه‌ی دلربا، دو دوست که مثل برادر بودند زندگی می‌کردند؛ علی و نعیم. علی شیعه و نعیم سنی بود، اما آن‌قدر صمیمی و همراه بودند که همه‌ی محله باور داشتند برادر واقعی‌اند و یک مذهب و اعتقاد دارند. هر مشکلی که برای خانه پیش می‌آمد، با همکاری هم رفع می‌کردند؛ یکی 🎨رنگ می‌زد، دیگری 🔧تعمیر می‌کرد؛ یکی باغچه را آب می‌داد، دیگری درخت‌ها را هرس می‌کرد. در همان محله، مردی 🤑طمّاع زندگی می‌کرد. او سال‌ها چشم طمع به خانه‌ی نسترن دوخته بود. در خیال خود بارها آن را ویران کرده و به جایش 🏢برج بلندی ساخته بود. وقتی دید نمی‌تواند خانه را با روش معمول از چنگ برادران بیرون بکشد، تصمیم گرفت از اختلاف اعتقادی آنها سوءاستفاده کند. لذا با 🤥تظاهر به دوستی میان علی و نعیم بذر تفرقه کاشت: به علی می‌گفت: – می‌دونستی نعیم معتقده شیعیان مشرک هستند و به مهر سجده می‌کنند؟ و ضریح امامشان را می بوسند و... 😳 و به نعیم می‌گفت: – می‌دونستی علی در مراسماتی شرکت می‌کنه و به خلفای شما توهین می‌کنه و لعن می‌فرسته؟ 😡 این زمزمه‌ها مثل خوره به جان دلشان افتاد. کم‌کم نگاه‌های صمیمی💔 سرد شد و کلمات محبت‌آمیز جای خود را به سوءظن و گلایه دادند. حیاط سبز خانه که روزی محل خنده و بازی کودکان بود، حالا صحنه‌ی دلخوری و 😶سکوت تلخ شد. مرد طماع با 😏لبخندی پنهانی از دور نگاه می‌کرد و با خودش می‌گفت: – کمی دیگر صبر کنم، این خانه آماده‌ی سقوط است... اما پیرمردی که سال‌ها همسایه‌ی این خانه و شاهد صمیمیت ساکنان این خانه بود متوجه تغییرات خانه و رفت‌وآمدهای مرموز مرد طماع ـ که او را از سالها پیش می‌شناخت ـ شد. روزی نعیم و علی را صدا زد و به آنها گفت: – پسرانم! شما مثل ✋🤚دو دست یک بدن بودید. مگر این حیاط زیبا با تلاش مشترک‌تان جان نگرفت؟ مگر هر دو مسلمان نیستید؟ اختلاف باورهایتان نباید شما را از هم جدا کند. تفاوت ها، شما را ضعیف نمی‌کند؛ بلکه اختلاف و تفرقه است که این خانه را نابود می کند. علی و نعیم لحظه‌ای به هم 🤔نگاه کردند و یاد روزهای خوش گذشته افتادند. آن دو سر را به زیر افکندند و در سکوت و متفکرانه به خانه بازگشتند. فردای آن روز، 🌞صبح اول وقت ، هنگام رفتن به محیط کار همدیگر را در حیاط دیدند. یکدیگر را در آغوش کشیدند و از هم حلالیت طلبیدند. پس از آن دوباره گرمای زندگی به خانه‌ی نسترن برگشت. و باز همان حیاط 🌳سبز و دیوارهای سفید، شاهد خنده‌ی کودکان 👧👦 و صفای برادری شد. خانه‌ی نسترن دوباره جان گرفت، چون صاحبانش فهمیدند هیچ چیز شیرین‌تر از اتحاد و همدلی و احترام به تفاوت‌ها نیست. ____________حدیث: وَ قِيلَ لِلصَّادِقِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى‏ فِي‏ الْمَسْجِدِ رَجُلًا يُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِكُمْ وَ يُسَمِّيهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- يَعْرِضُ بِنَا». إعتقادات الإمامية، ص۱۰۷ از این حدیث برداشت می‌شود امام صادق علیه‌السلام کسی را که به مقدسات اهل تسنن توهین کرد، لعن کردند. ____________حکم شرعی: به فتوای مراجع معظم تقلید، ندای تفرقه بین شیعه و سنی و توهين به مقدسات اهل تسنن، حرام شرعی است. ➖➖➖➖➖➖➖ 👇همراه ما باشید... 🔗 سایت|ایتا|ویراستی|کانال تغییر فتاوا و نظرات جدید رهبری 💬 گروه پرسش و پاسخ احکام عمومی|بانوان 🔹 کانال رسمی احکام جامع 📲 @ahkam118_ir
✨‏ (قسمت ۳۶) 📝داستان فقهی: بلوغ و لبخند مهدیه ۹ سالش بود. او چند 🦷دندان خراب داشت و هر از گاهی برای درمان به همراه پدرش پیش دکتر سعید شیرودی می‌رفت. اما این‌بار چند روزی بود که درد دندان🥴 امانش را بریده بود و با اینکه نیاز به درمان داشت، حاضر نبود به مطب دکتر شیرودی برود.😔 پدرش که نگران بود، با مهربانی پرسید: – مهدیه جان 😊 تو که هیچ وقت از دندان‌پزشکی نمی‌ترسیدی بابایی، حالا چرا نمی‌خوای بری؟ مهدیه سرش را پایین انداخت و با صدای آهسته گفت: – بابا جون… من دیگه به 🧕تکلیف رسیدم دوست ندارم پیش 👨🏻‍⚕دکتر مرد برم… پدر لحظه‌ای در فکر فرو رفت 🤔. او تا آن لحظه به این موضوع فکر نکرده بود. لبخندی پر از شادی و افتخار بر لبانش نشست 😍 و از حیا و دقت دخترش غرق شادی شد. او با صدای پرمحبت گفت: – احسنت به دختر فهمیده و عاقل من! 🌺 اتفاقا نگاه به داخل دهان نامحرم از نظر حضرت آقا خالی از اشکال نیست. باشه دخترم تحقیق می‌کنیم تا یک 👩‍⚕️دندان‌پزشک خانم به خوبی دکتر شیرودی پیدا کنیم. ____________پرسش فقهی: آیا جایز است پزشک مرد به دندان‌های زن نامحرم یا داخل دهان وی نگاه کند؟ ✅ پاسخ: ✒️ حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی): الف) با شهوت و لذّت جنسی ـ هرچند درجۀ خفیف احساس جنسی ـ همراه باشد. ب) ترس و خوف به حرام افتادن وجود داشته باشد. ج) همراه با لمس باشد. 🔻در موارد فوق نگاه حرام است. د) غیر از موارد فوق: 🔻احوط عدم جواز است. (یعنی بنابر احتیاط واجب جایز نیست.) البته آن مقدار از دهان که در مقام تخاطب (گفتگو) نمایان است، اشکال ندارد. ➖➖➖➖➖➖➖ 👇همراه ما باشید... 🔗 سایت|ایتا|ویراستی|کانال تغییر فتاوا و نظرات جدید رهبری 💬 گروه پرسش و پاسخ احکام عمومی|بانوان 🔹 کانال رسمی احکام جامع 📲 @ahkam118_ir