بجا استوری گذاشتن واسه مامانت،
ببین رفتارت تو خونه باهاش چطوره، هوم؟! :)
#حس_کردم_نیازه
#تلنگرانه
@yadegaranir
@alfavayedolkoronaieh🌱
سلام خدمت همه دوستان وهمکاران واساتیدگرانقدر
آقا وخانم
جسارتا"
مادراتون سلام رسوندن ،گفتن
ما اینستا و واتساپ وتلگرام و...... نداریم که استوریاتون رو ببینیم
به جا اینکارا پاشین بیایین چهارتا پتو بشورین 😂😂😂
#طنز
#روز_مادر
@alfavayedolkoronaieh🌱
چه خوب است مادر صدا می کنیم اش
“نخوردیم جز آب و جز نان زهرا”
#محمدجواد_پرچمی
#مادر
عیدتون مبارررررک
@AlamdarGraphic
@alfavayedolkoronaieh🌱
" بويزيد بسطامي، قدس الله روحه در راهي مي رفت، آواز جمعي به گوش وي رسيد. خواست آن حال بازداند؛ فراز رسيد. كودكي ديد در لژن* سياه افتاده و خلقي به نظاره ايستاده؛ همي ناگاه مادر آن كودك از گوشه اي در دويد و خود را در ميان لژن افكند و آن كودك را برگرفت و برفت.
بويزيد چون آن بديد وقتش خوش گشت. نعره اي بزد، ايستاده و مي گفت: "شفقت بيامد ، آلايش ببُرد! محبت بيامد، معصيت ببُرد! عنايت بيامد، جنايت ببُرد!...
"كشف الاسرار،رشيد الدين ميبدي
#مادر
@sahandiranmehr
*لژن . [ ل َ ژَ ] (اِ) لژم . لجن که گل سیاه ته حوضها و لای بن تالابها باشد. (برهان ). گل تیره را گویند که در بن حوضها و کولابها و سیه آبها بهم رسد و آن را لجن نیز خوانند. گل سیاه که در تک حوض و جوی و آبهای خفته ٔ سنگین پدید آید.
@alfavayedolkoronaieh🌱
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علامه جوادی، بر سر مزار مادرشان
روز #زن،بر همه #مادران و زنان ایران زمین، مبارک باد 🌺
@alfavayedolkoronaieh🌱
اگر هنوز هم میتونی دستای مادرت رو بگیری، حق نداری غمگین باشی.
@alfavayedolkoronaieh🌱
📌 پرواز انقلاب به روایت سید صادق طباطبایی
🔷 در هواپیما جنب و جوش خاصی وجود داشت. یک ساعتی که از پرواز گذشت قسمت بالای هواپیما را آماده کردند و امام به آنجا رفتند. بعد از مدتی من رفتم بالا، ایشان مشغول نماز بودند. در فاصله نمازها، پهلوی ایشان نشستم و مقداری با هم صحبت کردیم. در این فاصله آقای محتشمی آمد و بالا و یک یادداشتی به امام داد و گفت نقل است که به هنگام دلهره و اضطراب این دعا خوانده شود و پایین رفت. وقتی ایشان رفت امام آن یادداشت را بدون آنکه به آن نگاه کنند، تا کرده و زیر پتوی خود گذاشتند!
🔶 بعد از نماز صبح دوباره نزد امام رفتم؛ کمی التهاب و اضطراب هم داشتم. در این فاصله یکی از برادران آمد بالا و رفت به طرف حاج احمد آقا. امام پرسیدند چه کار داری؟ گفت میخواهم بیدارشان کنم چون چند دقیقه دیگر نماز قضا میشود. امام با یک حالت آمیخته با اعتراضی گفتند نکن! او گفت: نماز قضا میشود. امام گفتند مگر به شما گفته است که برای نماز بیدارش کنید؟ او گفت: نه، به من نگفته است. امام گفتند: حق ندارید بیدارش کنید.
📚 خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر سید صادق طباطبایی، ج 3، نشر عروج، ص 211.
@howzehoralhistory
@alfavayedolkoronaieh🌱