⌟ آمال | AMAL ⌞
از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است، داورى كند . _ حکمت ۳۲٤ ؛
(در جنگ نهروان هنگامى كه
از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود):
بدا به حال شما
آن كه شما را فريب داد به شما زيان رساند.
(پرسيدند چه كسى آنان را فريفت،
اى امير المؤمنين؟ فرمود:)
شيطان گمراه كننده،
و نفسى كه به بدى فرمان مى دهد،
آنان را با آرزوها مغرور ساخت،
و راه گناه را بر ايشان آماده كرد،
و به آنان وعده پيروزى داد،
و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان كرد .
_ حکمت ۳۲۳ ؛
هنر این نیست که بگردی یکیو پیدا کنی
که قشنگترینه
که موفق ترینه
که میتونه بهترین هارو واست فراهم کنه
که مهربون ترینه..
هنر اینه که بگردی آدمی رو پیدا کنی
که "باهم" برسید به اون موفقیته
"با هم" برسید به اون آرامشه
"با هم" برسید به اون راحتیه
"با هم" برسید به اون حاله خوبه
که با تو و کنار تو و برای تو
مهربون ترین آدم دنیا باشه
مهم حاله دله که کنار کی خوبه..
کنار کی روبه راهه...
وگرنه به قول اون فکت معروف
چشم که هر روز یه دونه بهترشو میبینه :)
⌟ آمال | AMAL ⌞
(در جنگ نهروان هنگامى كه از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود): بدا به حال شما آن كه شما را فريب داد ب
گويند هنگامى كه از صفين باز گرديد
و وارد كوفه شد بر شباميان گذشت،
صداى گريه زنانشان را
بر كشتگان نبرد صفين شنيد.
در اين حال، حرب بن شرحبيل شبامى،
كه از بزرگان قوم خود بود، به سوى او آمد.
امام به او فرمود :
چنانكه مى شنوم زنان شما
بر شما چيره شده اند .
چرا آنان را از ناله و زارى نهى نمى كنيد؟
حرب همراه او به راه افتاد .
على (ع) سواره بود و او پياده .
پس به او فرمود: بازگرد،
پياده رفتن چون تويى در ركاب چون منى
موجب فريب والى و مذلت و خوارى
مؤمنان شود .
_ حکمت ۳۲۲ ؛
بعضی ها آنقدر بی صدا می آیند
و قلب آدم را بی هوا تسخیر می کنند
که آدم می ماند اسمشان را چه بگذارد؛
بعضی ها بیشتر از یک آدم هستند،
دوست داشتنشان تمامی ندارد،
عشقشان پر از نغمه های عاشقانه ست،
بعضی ها خوب مطلق اند،
آدم نمی داند چه صدایشان بزند،
عشق، فرشته یا خدای کوچک...
_ امید آذر ؛
⌟ آمال | AMAL ⌞
گويند هنگامى كه از صفين باز گرديد و وارد كوفه شد بر شباميان گذشت، صداى گريه زنانشان را بر كشتگان نبر
(عبد اللّه بن عباس در مسئله اى نظر داد
كه امام آن را قبول نداشت و فرمود)
بر تو است كه رأى خود را به من بگويى،
و من بايد پيرامون آن بينديشم،
آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم
بايد اطاعت كنى .
_ حکمت ۳۲۱ ؛
عشقت به من آموخت
تو را در همه چیز جست و جو کنم
و دوست بدارم درخت عریان زمستان را
برگهایِ خشک خزان را
و باد را و باران را
و کافههای کوچکی که
عصرها در آن قهوه مینوشیدیم
عشقت پناه بردن به کافهها را به من آموخت.
_ نزار قبانی ؛