⌟ آمال | AMAL ⌞
اى مردم از خدا بترسيد، هيچ كس بيهوده آفريده نشد تا به بازى پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند
روزگارى بر مردم خواهد آمد كه
از قرآن جز نشانى،
و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند .
مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان،
امّا از هدايت ويران است.
مسجد نشينان و
سازندگان بناهاى شكوهمند مساجد،
بدترين مردم زمين مى باشند،
كه كانون هر فتنه،
و جايگاه هر گونه خطاكارى اند،
هر كس از فتنه بر كنار است
او را به فتنه باز گردانند،
و هر كس كه از فتنه عقب مانده
او را به فتنه ها كشانند،
كه خداى بزرگ فرمايد:
«به خودم سوگند،
بر آنان فتنه اى بگمارم كه
انسان شكيبا در آن سرگردان ماند»
و چنين كرده است،
و ما از خدا مى خواهيم كه
از لغزش غفلت ها در گذرد .
_ حکمت ۳٦۹ ؛
و عطار گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است ...
⌟ آمال | AMAL ⌞
روزگارى بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند . مسجدهاى آنان د
همانا خداوند پاداش را بر اطاعت ،
و كيفر را بر نافرمانى قرار داد ،
تا بندگان را از عذابش برهاند ،
و به سوى بهشت كشاند .
_ حکمت ۳٦۸ ؛
یه سندرومی وجود داره
به نام سندروم «شیشه خیارشور» .
میگه وقتی میبینیم یه نفر داره زور میزنه
تا درب شیشه خیارشور رو باز کنه،
یه چیزی ته دلمون میخواد
شیشه رو ازش بگیریم،
چون فکر میکنیم ما توان باز کردنش رو داریم.
بعد که گرفتیم، یه عالمه زور میزنیم
و تازه میبینیم ما هم نمیتونیم .
این سندروم اشاره جالبیه
به مواقعی که از فاصله
به مشکلات دیگران نگاه میکنیم .
گرفتاریهای اون شخص از دوردست
ممکنه خیلی ساده و قابل حل به نظر بیان!
اما اگر خودمون هم در موقعیت اون فرد بودیم،
میدیدیم همون مشکلات به ظاهر ساده،
چقدر پیچیده، لاینحل و چاره ناپذیرن ..
⌟ آمال | AMAL ⌞
همانا خداوند پاداش را بر اطاعت ، و كيفر را بر نافرمانى قرار داد ، تا بندگان را از عذابش برهاند ، و ب
اى مردم، كالاى دنياى حرام
چون برگ هاى خشكيده وبا خيز است،
پس از چراگاه آن دورى كنيد،
كه دل كندن از آن لذّت بخش تر از
اطمينان داشتن به آن است،
و به قدر ضرورت از دنيا برداشتن بهتر از
جمع آورى سرمايه فراوان است .
آن كس كه از دنيا زياد برداشت
به فقر محكوم است،
و آن كس كه خود را از آن بى نياز انگاشت
در آسايش است،
و آن كس كه زيور دنيا ديدگانش را
خيره سازد دچار كور دلى گردد .
و آن كس كه به دنياى حرام عشق ورزيد،
درونش پر از اندوه شد،
و غم و اندوه ها در خانه دلش رقصان گشت،
كه از سويى سرگرمش سازند،
و از سويى ديگر رهايش نمايند،
تا آنجا كه گلويش را گرفته در گوشه اى بميرد،
رگ هاى حيات او قطع شده،
و نابود ساختن او بر خدا آسان،
و به گور انداختن او به دست دوستان است .
امّا مؤمن با چشم عبرت به دنيا مى نگرد،
و از دنيا به اندازه ضرورت برمى دارد،
و سخن دنيا را از روى دشمنى مى شنود،
چرا كه تا گويند سرمايه دار شد،
گويند تهيدست گرديد،
و تا در زندگى شاد مى شوند،
با فرا رسيدن مرگ غمگين مى گردند،
و اين اندوه چيزى نيست
كه روز پريشانى و نوميدى هنوز نيامده است .
_ حکمت ۳٦۷ ؛