eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃زودتر از سنش بالغ شد، نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد، آنچنان زیبا نماز میخواند که قنوت هایش در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک و دیده اش تار میشد. 🍃رضا آنقدر در برابر مصیبت صبوری میکرد که دیگر صبر هم به ستوه آمده بود. صوت دلنشینی داشت، هنگامی که را میخواند، میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی. 🍃با هر که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. 🍃هنگامی که فهمید عمه جان زینب«س»در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت و داوطلب شد و اذن سربازی بانو را گرفت. 🍃 در ماموریت دوم بود که پا بر بال گذاشت و رفت. او رفت و چند خط وصیت به یادگار گذاشت. «ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، . تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم می‌دهد. به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ ، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی و مردم بوده است.» ☆روحش شاد و یادش گرامی☆ ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ 📅زمان انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : روستای هریکنده
🍃ای آنانی که بعد ما در این دنیای مادی مانده‌اید را تنها نگذارید و به ندای حسین(ع) زمان خود همان آموزگاری که شهادت را به ما آموخت و شعار هل من ناصر ینصرنی سر داد، پاسخ دهید؛ دنبال بهانه نباشید؛ امامتان را تنها نگذارید. 🍃برادران سپاه جزء بهترین جوانان این مملکت هستند آنان عزم کرده‌اند که را حافظ و نگهبان باشند؛ من آگاهانه شهادت را برگزیدم و هرگز به اجبار به این ماموریت نیامدم. 🍃پس از من جامه سیاه نپوشید و در سوگ من اشک نریزید که قطرات اشک شما دشمن را خوشحال می‌کند به جای اشک ریختن مشت‌های گره‌کرده خود را به دشمن نشان دهید. عزیزان همیشه به یاد محرومان باشید و از برگزاری مراسم‌های پرخرج بپرهیزید، قرآن را با تعمق و تفکر بخوانید و به آن عمل کنید. 🍃فرزندان را علی‌گونه یعنی متقی و صالح پیرو که همان راه خونین حسین است تربیت کنید در این صورت همیشه در نظرتان باشد در دنیا دو جبهه وجود دارد یکی حق و دیگری باطل ما که مسلمانیم چرا در جبهه حق کشته نشویم در سرای آخرت شما را شفاعت خواهیم کرد. پ ن: وصیت نامه شهید حسین شاه حسینی دستجردی 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱٣٢٧ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سنندج 🥀مزار شهید : باغ بهشت همدان
🍃 نشانه ی اصلی حضور تو در میدان های جنگ بود. میدان به میدان؛ پا به پای تمامی رزمندگان قدم به وادی نهادی و جانانه تلاش میکردی تا مبادا ذره ای از خاک وطنت به دست مزدوران بیفتد... 🍃میدانستی این خاک؛ شهیدان زیادی را به چشم خود دیده است تا خود را از دست ندهد. وصیت نامه یاران شهیدت را در کنج قلبت ثبت کردی و تمام خود را کردی تا از قافله ی حسینِ(ع) فاطمه جا نمانی... 🍃خودت نیز بودی که گوش به فرمان خدا باشید و حواستان را جمع ازمایش های دنیوی کنید. گفته بودی دلبسته دنیا شدن پایان خوشی ندارد و باید دل کند از دنیایی که هوا و هوسش کشنده است. راه نجات از انحرافات فکری را پیروی از خط و میدانستی و خودت نیز شاگرد این رهرو بودی... 🍃در اخر هم این بود که خریدارت شد و محشورت کرد با ارباب بی کفنِ . نکند مارا فراموش کنی که این روزها سخت به دعاهایت محتاجیم🤲 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ٢۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شلمچه
🍃ای آنانی که بعد ما در این دنیای مادی مانده‌اید را تنها نگذارید و به ندای حسین(ع) زمان خود همان آموزگاری که شهادت را به ما آموخت و شعار هل من ناصر ینصرنی سر داد، پاسخ دهید؛ دنبال بهانه نباشید؛ امامتان را تنها نگذارید. 🍃برادران سپاه جزء بهترین جوانان این مملکت هستند آنان عزم کرده‌اند که را حافظ و نگهبان باشند؛ من آگاهانه شهادت را برگزیدم و هرگز به اجبار به این ماموریت نیامدم. 🍃پس از من جامه سیاه نپوشید و در سوگ من اشک نریزید که قطرات اشک شما دشمن را خوشحال می‌کند به جای اشک ریختن مشت‌های گره‌کرده خود را به دشمن نشان دهید. عزیزان همیشه به یاد محرومان باشید و از برگزاری مراسم‌های پرخرج بپرهیزید، قرآن را با تعمق و تفکر بخوانید و به آن عمل کنید. 🍃فرزندان را علی‌گونه یعنی متقی و صالح پیرو که همان راه خونین حسین است تربیت کنید در این صورت همیشه در نظرتان باشد در دنیا دو جبهه وجود دارد یکی حق و دیگری باطل ما که مسلمانیم چرا در جبهه حق کشته نشویم در سرای آخرت شما را شفاعت خواهیم کرد. پ ن: وصیت نامه شهید حسین شاه حسینی دستجردی 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱٣٢٧ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سنندج 🥀مزار شهید : باغ بهشت همدان
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و روزهای محرم... 🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا بر دلش جوانه زده بود. با شروع با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای می کردند. 🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان سپاه راهش را استوار کرد. مدتی بعد به درخواست مادر کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های ، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد محمد طاها. 🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد. 🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت. 🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد ... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها
🍃آقاجان سلام.. ببخش که مثل همیشه با دیدن تقویم به یادت می افتیم. و شرمنده ذکر را زمزمه می کنیم.شرمنده ایم که تعداد دعاهای عهد قضا شده از دستمان رفته و خیلی وقت است به جای خواندن و اشک و التماس برای آمدنت ، خواب هفت پادشاه را می بینیم و ککمان هم نمی گزد. 🍃ببخش که این روزها از خودمان هم شده ایم و غرق مشکلات زندگی. از شرمندگی پدرهای دست خالی تا آنان که کمر در پسماندهای غذای دیگران خم کرده اند دیگر رمقی برایمان نگذاشته. 🍃حال شاکی از ۸ سال خنجر از پشت خوردن ، به جان هم افتاده ایم . عده ای تلاش می کنند تا نجات یابند از این نفس گیر و عده ای به جای چاره ،قهر را بر آشتی ترجیح داده اند و پشت کرده اند به آینده ای که قرار است با دست خودشان رقم بخورد.. فراموش کرده اند که مسئول اند در برابر حق خودشان و حق دیگران . میگویند راه سیاست و دین باید جدا باشد مگر نه که خدا در می فرماید: « هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودشان بخواهند.» 🍃مولا جان دلم گرفته ... عده ای خوردند ، شکستند و مردم خورده اند و هر حرفی ، حکایت همان نمک های بیرون ریخته از نمکدان شکسته است که زخمشان با آن میسوزد.اما کاش کاری کنند تا فردا مرهمی باشد بر زخم های امروز ودیروزشان... 🍃یا صاحب الزمان، دعا کن مردم بیدار شوند از این خواب مصلحتی.... انتخاب کنند و نگذارند باز هم روزهای تلخ سالهای قبل تکرار شود. ... ما ایم از این روزای سخت........ ✍نویسنده : به مناسبت
✦به نام خداوند مردان جنگ 🍃سخت است بخواهی از مرام و مسلک شهدایی بگویی که توفیق درک حضورشان را نداشته‌ای. از همان‌هایی که مرگ در مقابلشان سر تعظیم فرود می‌آورد. با همه این سختی‌ها در دست می‌گیرم تا بگویم از شهیدی دیگر که پرپر شد تا و انقلاب پرپر نشوند. 🍃در سال ۴۲ و در بلندترین شب سال، پسری هم‌نام سلطان غریب خراسان پا به عرصه وجود گذاشت. از همان کودکی برای کمتر شدن فقر خانواده، در کنار پدر و مادر به کشاورزی پرداخت. در ده سالگی به مکتب رفت تا آیه های سراسر نور را بیاموزد. شب‌ها درس می‌خواند و روزها نجاری می‌کرد. 🍃دوران نوجوانی‌اش با روزهای پایانی حکومت طاغوت گره خورده بود و او هم که از سلاله پاکان بود به جمع انقلابیون اضافه شد. حضور در جبهه‌های نبرد را از وظایف هر انسان توانمند می‌دانست، به همین دلیل عزمش را جزم کرد و راهی شد. 🍃وقتی امام(ره) فرمودند باید کنند، با گوش جان امر ایشان را اطاعت کرد و به این سنت با عظمت پیامبر(ص) جامه عمل پوشاند. زیبایی اسلام ناب محمدی را که ببینی، پاک ایزدی رسوخ کرده در قلبت و عروج عاشقانه و عارفانه دوستانت را که ببینی، از همه چیز دل می‌کَنی تا بروی به آنجا که "او" به انتظار نشسته.♥ 🍃 هم همین‌ها را دیده بود، لمس کرده بود و با تمام وجود شیرینی این عشق را چشیده بود که تنها نه روز بعد از ازدواجش بازهم راهی شد. یکسال بعد، خداوند دختری به او عطا کرد که نامش را گذاشتند. چه کسی می‌دانست سرنوشت او نیز همچون سه ساله اباعبدالله رقم می‌خورد؟ 🍃چندی بعد در منطقه ماهوت شیمیایی شد و دو فرزند بعدی‌اش را به دلیل عوارض این بیماری در شش ماهگی از دست داد. اجر مجاهدت های خالصانه‌اش را، خدا در تیرماه سال ۶۶، هنگامی که در حال حمل مهمات بود، با اصابت خمپاره به ماشینشان به او عطا کرد. 🍃در این سفری که از فرش تا عرش بود، دو نفر دیگر که یک‌نفر از آنها کسی بود که باهم پیمان بسته بودند، او را همراهی کردند. و دخترکش، چون سه ساله حسرت یک آغوش دیگر تا ابد بر دلش ماند...😔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ٨ تیر ۱٣۶۶ 📅تاریخ انتشار : ۸ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : عملیات نصر 🥀مزار شهید : گرگان
🍃مادرانی که طی دوران بارداری مراقبه دارند بر لقمه و هم نشین هستند، در دُر صدف وجودشان پرورش می دهند. پدرانی که با دستان زحمت کشیده لقمه بر دهان کودکانشان می گذارند؛ فرزندانشان بسیار بصیر و‌باهوش هستند. 🍃این چنین فرزندی مگر می تواند بی تفاوت به مصائب جامعه باشد وبه روزمره گی هایش بپردازد؟ ولو در خوشی غرق باشد در حالی که در کنج دیگر کره زمین هم کیشش را سر ببرند و ناموس‌شان را تصاحب کنند؟! 🍃بچه شیعه یعنی پیرو علی(ع) علی، همان که معنقد بود (اگر مرد مسلمانی شنید خلخال از پای زن یهودی باز کرده اند و از این خبر دق کرد، جای تعجب نیست.)* شهید قاسم غریب در بود.نان حلال خورده بود. مرید مولایش امیرالمومنین علی(ع) بود. 🍃در سال ۱۳۷۹ به عضویت سپاه در آمد. طی دوران‌خدمتش در میدان رزم با گروه های انحرافی پژاک و‌منافقین داخلی، مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و‌۴ ترکش در بدنش جا خوش کرد. او‌نیز مثل بقیه هم رزمانش نتوانست بنشیند و‌نظاره گر ظلم در کشوری مسلمان شود. به خصوص که این‌دشمن مزدورانه علم اسلام بدست گرفته و‌جنایت می کرد! 🍃تو‌گویی نوایی حسینی جوانان مسلمان را به‌خود‌می خواند و‌دوباره طنینی در دنیا پیچید «هَل مِن ناصر یَنصُرُنی؟» شهید قاسم غریب داوطلبانه راهی شده و‌در برابر حرم حضرت زینب سینه سپر کرد. او‌که قبلا چشمش را در راه ظلم ستیزی هدیه کرده بود در دومین حضورش جانش را بر طبق اخلاص نهاده و در ۲۴ رمضان در سال ۱۳۹۴ در ارتفاعات تدمر سوریه، راهی بهشت موعود شد. باشد که با بصیرتمان مدیون خون این عزیزان جان بر کف نباشیم🤲 *خطبه ٢٧ نهج البلاغه ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فرودین ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ تیر ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ٢۱ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : روستای سید امیران
‍ ♡بسم الله... 🍃بعضی ها آفریده می‌شوند! آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر می‌شود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد... 🍃 از همان‌هاست!! همانهایی که روحشان بی‌تاب است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...🌹 🍃شاگرد مکتب است، دانش آموخته و ملبس به لباس بود. در راه ، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه می‌کرد. 🍃با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد. 🍃عملیات وعده گاهش با معشوق بود و لحظه ،تیری را شکافت...😔 🍃جلال بالای تپه رفته بود تا بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و شد...🕊 🍃فرازی از وصیت‌نامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به و بیندیشید" ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۷ شهریور ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۴ تیر ۱۳۶۱.شلمچه 📅تاریخ انتشار : ۲۴ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
✨بسم ربّ الحسین(ع)... از که می‌خواهم بنویسم؟ از بزرگ مردی کوچک؟! نه بهتر است بگویم از ابَر قهرمانی کوچک. از اویی که در کودکی با نماز و روزه و مأنوس بود و لبخند خریدارانه خدا را به سختی‌هایش ترجیح می‌داد. 🍃عاشق بود و اصرار هایش آخر نتیجه داد و در ۱۱ سالگی توفیق درک حضور در محضر ایشان را یافت. این نوجوان ۱۱ ساله، چه دیده‌ بود و چه می‌دانست که دنیا با رنگ‌های گوناگونش، چشم‌هایش را به مستی نکشانده بود و جبهه را برای زندگی و بندگی برگزیده بود! 🍃سال ۶۱ راهی شد و به همراه برادرش، خدارحم، در عملیات رمضان شرکت کرد. بیست‌ و سوم رمضان سال ۶۱، عملیات رمضان، بهانه عروج آن دو را فراهم کرد. پیکرهای مطهرشان، سال ها مفقود بود، تا سرانجام در مرداد سال ۷۸ درحالی که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند، در پیدا شدند. 🍃کاش می‌توانستم چشم‌های ظفر را از او به امانت بگیرم و با آنها به دنیا و زیبایی‌هایِ کاذبِ کوتاهش بنگرم، شاید که فصلی نو در دفتر زندگی‌ام رقم می‌خورد...   ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد خدا رحم : ۱٣٣٩ 📅تاریخ تولد ظفر : ٢ مرداد ۱٣۴٩ 📅تاریخ شهادت : ٢٣ مرداد ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شلمچه 🥀مزار شهید : لردگان
‍ ♡بسم الله... 🍃بعضی ها آفریده می‌شوند! آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر می‌شود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد... 🍃جلال از همان‌هاست!! همانهایی که روحشان بی‌تاب است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...🌹 🍃شاگرد مکتب اسلام است، دانش آموخته حوزه و ملبس به لباس بود. در راه خمینی، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه می‌کرد. 🍃با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد. 🍃عملیات وعده گاهش با معشوق بود و لحظه اذان‌ظهر، تیری پهلویش را شکافت...😔 🍃جلال بالای تپه رفته بود تا اذان‌ بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و معبودش شد...🕊 🍃فرازی از وصیت‌نامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به اسلام و بیندیشید" ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۷ شهریور ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۴ تیر ۱۳۶۱.شلمچه 📅تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و روزهای محرم... 🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا بر دلش جوانه زده بود. با شروع با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای عزاداری می کردند. 🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان س.پاه راهش را استوار کرد. مدتی بعد به درخواست مادر کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های ، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد . 🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد. 🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت. 🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد ... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها