eitaa logo
اندیشه مقاومت
392 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
45 فایل
🚨این کانال به چالشهای پیش روی اندیشه انقلاب اسلامی و محور مقاومت می پردازد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴خانواده مدرن و سنتی 🔹در سال‌های اخیر زیاد شنیده‌ایم که غرب در حال بازگشت به خانواده و اصلاح روند اشتباهی است که پیموده است و معمولا این‌طور گفته می‌شود که خانواده‌محوری یکی از رویکردهای مهم موج چهارم فمینیسم است. اما خود غربی‌ها محوریت موج چهارم را بر توانمندسازی زنان، استفاده از ابزارهای اینترنتی برای گفتن از تجربه‌های زیسته و آزارهای جنسی که با آن‌ها مواجه بوده‌اند می‌دانند. اگر فرض بر صحت این مدعا در بازگشت غرب به خانواده باشد سؤال این جاست که غرب در حال بازگشت به کدام خانواده است؟ آیا ‌منظور از خانواده در نگاه آن‌ها همانی است که مد نظر ماست یا این دو تعریف تفاوت اساسی و ماهوی دارند؟ 🔹واقعیت این است که در غرب خانواده از خانواده‌ی «سنتی» به «مدرن» تغییر کرده است. خانواده‌ای که در آن «فرد» محور است و اصالت با فرد است نه جمع و مبانی ارزشی نیز بر اساس منافع فردی تعریف می‌شوند. با این مبنا رویکرد اصلی و اولیه در تنظیم روابط، «حقوق» است نه ارزش های اخلاقی و انسانی و آن‌چه رابطه‌ی زن و مرد را تعیین می‌کند تفکیک نقش بر اساس ویژگی های ذاتی مبتنی بر جنسیت نیست بلکه با مبنای برابری است. در خانواده مدرن ارزش‌های خویشاوندی کنار گذاشته شده و ارزش‌های فردگرایانه جایگزین شده‌اند. 🔹از سوی دیگر به اذعان خانم "ایزابل ساهیل" در کتاب «نسل رها شده» با توجه به شرایط پیش آمده که محصول آزادی بی‌ضابطه‌ی روابط جنسی است «نیاز به بازتعریف مفهوم خانواده» در کشوهای غربی است. کما این که تعاریف جدید را در قانونی شدن انواع خانواده‌ی هم‌جنس نیز شاهد هستیم. 🔹اگر چه سریال‌هایی مثل «این ما هستیم» یا انیمیشن «انکانتو» سعی دارند الگویی خویشاوندی سه نسلی با حضور پدربزرگ/مادربزرگ، فرزندان و نوه‌ها را نشان دهند و بین زیست مدرن و ارزش‌های خانواده سنتی با تکرار عبارت «ما خانواده هستیم» پیوستی ایجاد کنند اما واقعیت این است که رویکرد مدرن با تعریفی که از انسان و روابط زن و مرد ارائه می‌دهد نتیجه‌اش همانی شده که در غرب می‌بینیم نه آنی که در این فیلم‌ها تصویر می‌شود. 🔹رویکرد مقابل خانواده مدرن، در نگاه اسلامی، خانواده‌ی سنتی نیست بلکه خانواده‌ی الهی است که ارزش‌های آن برگرفته از مفاهیم عمیق دینی است. در دین، مودت و رحمت سامان‌دهنده‌ی اصلی روابط میان زوجین است و اگر خانواده از حالت یگانگی و «وفاق» به سمت جدایی و «شقاق» رفت، آن‌گاه حقوق و کمک از قانون به میدان می‌آید و حقوق سامان‌دهنده‌ی ثانویه در روابط زن و مرد خانواده است نه اولیه. اگر در خانواده‌ی مدرن منافع فردی حاکم است، در خانواده الهی منافع جمعی اولویت دارد و ارزش‌های اخلاقی چون ایثار با این نگاه معنا پیدا می‌کند. در خانواده‌ای که اسلام می‌سازد، مبنای تقسیم نقش‌ها نه تنها برابری نیست بلکه بر اساس تفاوت‌های ذاتی مبتنی بر جنسیت این تفکیک صورت می‌گیرد و غایت خانواده‌ی اسلامی و حتی مفاهیم جنسیت و زوجیت محدود و محصور به دنیا نیست بلکه تا آخرت و زندگی پس از دنیا نیز ادامه دارد. 🔹اگر بخواهیم تفاوت مبنایی نگاه اسلام و مدرنیته در خانواده را بیان کنیم باید برگردیم به مفهوم انسان و تعریفی که از انسان در این دو وادی وجود دارد را بررسی کنیم. که اگر تعریف ما از انسان اومانیستی (عالم بر محور انسان) بود یا الهی و بر محور خدا (عالم و انسان بر محور خدا) خروجی‌ش دو تمدن، دو جامعه و خانواده‌ای که کوچکترین واحد است با مبانی و ساختار کاملا متفاوت خواهد شد و از این حیث از نگاه اسلامی هیچ‌گاه نمی‌توانیم اشکال زندگی هم‌باش، هم‌جنس‌گرا و انواع دیگر را که در ساختاری خارج از طبیعت زن و مرد قرار می‌گیرد را در تعریف خانواده قرار دهیم. «مهدیه منافی» @andisheh_moghavemat
🔻 * انقلابیِ نمایشی * 🖊 مهدی جمشیدی ۱. «انقلابیِ‌ نمایشی»، کسی است که بنیان‌های فکر اسلامی و انقلابی‌اش دچار چرخش به سوی لیبرالیسم شده است، امّا همچنان «ادّعای انقلابی» دارد و با «ادای انقلابی»، تظاهر می‌کند. او آن‌قدر «عمل‌گرا» و «روزمرّه‌اندیش» بوده که به‌تدریج، دامنۀ تجدیدنظرهایش به قلمرو ارزش‌های اساسی نیز رسیده و از درون، استحاله و مسخ شده است. او خویشتنِ انقلابی‌اش را باخته و جز پوستۀ نمادین و شعاری، چیزی از هویّتش باقی نمانده است. او چون در مواجهه‌های عملی و عینی، احساس کرده است که «منطق انقلابی»، شکست می‌خورد و او را ناکام می‌گذارد، هستۀ انقلابی‌گری را وانهاده و پوستۀ انقلابی را حفظ کرده است تا در عین این «عبور هویّتی» و «چرخش فکری»، دست‌کم برخی از ظواهر را نگاه داشته باشد. در واقع، رندانه و زیرکانه چرخش کرده است، نه صادقانه و شفاف. حرف‌های ناگفتۀ زیرمیزی دارد که تعهد به منافعش، اجازۀ بازگویی آنها را نمی‌دهد. چون می‌خواهد در ساخت قدرت بالا برود و بماند و منزلت سیاسی‌اش تثبیت شود، جسارت ساختارشکنی ندارد. در پی جایابیِ ساختاری است نه طرد شدن. بدین‌جهت، در جادّۀ «محافظه‌کاری» و «کلّی‌گویی»، شب‌روی می‌کند تا مبادا حاشیه‌ای ساخته شود. در خلوت به گونه‌ای سخن می‌گوید که احساس می‌کنیم که تفاوت او با رقیب سیاسی‌اش، فقط «سیاسی» است و مسأله، بودنِ «شخص او» است نه «استقرار ارزش‌ها». او فقط در ظاهر و به‌نام، نمایندۀ ارزش‌هاست نه در واقع. واقع و واقعیّت، چیزی جز منافع شخصِ او نیست و باقی، «پوشش‌ها» و «توجیه‌ها» و «نقاب‌ها»یی برای پنهان نگاه‌داشتن این راز هستند. ۲. «انقلابیِ نمایشی»، این‌گونه فهمیده است که لیبرالیسم، «منطقِ زمانه» شده و او نیز چاره‌ای جز بازتولید این منطق ندارد و باید از خود، چنین خویشتنِ جدیدی بسازد. او دربارۀ منافع شخصی‌اش، تاب‌آوری ندارد و اهل مدارا نیست، امّا اگر پای ارزش‌های اسلامی و انقلابی در میان باشد، از هیچ تساهل و تسامحی فروگذار نمی‌کند و هیچ خطّ قرمزی را نمی‌شناسد. به‌خوبی می‌داند که می‌تواند با ارجاع به «مصلحت‌اندیشی» و «خواست مردم» و «عقلانیّت» و «حکمرانی خوب» و «حکمرانی نو» و «بحران حکمرانی» و ... از همۀ ارزش‌ها عبور کند. او هیچ‌گاه دستش از توجیه، خالی نیست؛ برای مستقر نشدن هر یک از ارزش‌ها، ده‌ها استدلال دارد و به این واسطه، اسلام و انقلاب را به «آرزوهای خوب امّا نشدنی» تبدیل می‌کند. حتّی اندکی آرمان‌گرایی را نیز برنمی‌تابد و با تیغ واقعیّت‌ها و شبه‌واقعیّت‌ها به جان آرمان‌ها می‌افتد و از آنها، تصویری «خیالی» و «خام» می‌سازد. گویا ارزش‌ها فقط در صفحه‌های کتاب، شدنی هستند، امّا همین که میدان واقعیّت پدید آمد، باید آنها را کنار نهاد و جانب لیبرالیسم را گرفت. به‌این‌ترتیب، او وانمود می‌کند که ارزش‌های اسلامی و انقلابی، «خوب‌های ناممکن» هستند؛ محال‌هایی برای ناکجاآباد که از سطح شعار، فراتر نمی‌روند و اگر چالش نیافرینند، هیچ گرهی را نمی‌گشایند. ۳. «انقلابیِ نمایشی»، به رهبر انقلاب ارجاع می‌دهد، امّا ارجاع‌هایش «گزینشی» و «دلخواهانه» هستند و ازاین‌رو، حاصلش جز «تحریف» نیست. رهبر انقلاب را به نفع خویش، مصادره‌به‌مطلوب می‌کند و از ایشان چهره‌ای می‌سازد که خود می‌خواهد. او همۀ آیت‌الله خامنه‌ای را قبول ندارد، بلکه حتّی بسیاری از درون‌مایه‌های اندیشه‌اش را نمی‌پسندد، امّا چون می‌خواهد در قدرت سیاسی بماند و از نردبان قدرت بالا برود، زبان به اعتراض نمی‌گشاید و شفاف سخن نمی‌گوید، بلکه موذیانه، تفکّر ایشان را تحریف می‌کند. همچنان‌که کسانی در جریان اصلاحات از امام خمینی، چهرۀ لیبرال ساخته‌اند، کسانی نیز در جریان اصول‌گرایان، با آیت‌الله خامنه‌ای چنین معامله‌ای می‌کنند. ۴. انقلابیِ نمایشی، بی‌ایدئولوژی است؛ چون «سیّال» و «شناور» است و بر اساس «اقتضاهای شکنندۀ روزمرّه»، هویتّش را تعریف می‌کند. در هر زمانی به رنگی درمی‌آید و این رنگ نیز برآمده از «جوّ» و «فضا» است؛ همچون آفتاب‌پرست، این «زمینه»‎ است که رنگ‌ و لعاب او را تعیین می‌کند. خودش، همان بیرون است و اگر خودی در میان باشد، جز منافع و تمنیّات و لذّت قدرت نیست. به‌این‌ترتیب، ایدئولوژی‌اش به تعبیری، «جوّزدگی» و «عوام‌زدگی» است، البتّه با نام موجّه «مردم» و «جامعه» و «مصلحت» و «عقل سیاسی» و ... . در واقع، ایدئولوژی‌اش تابع جهت وزش باد است نه حقیقت. او از ارزش‌ها، چنان خواجه‌گانی ساخته است که در حرم‌سرای لیبرالیسم، بیتوته کرده‌ و بی هیچ تنش و تلاطمی، به خدمت «سلطنت لذّت» گمارده شده‌اند؛ ارزش‌هایی رقیق و منفعل و بی‌خاصیّت که تسهیل‌گر جماع تحمیلی «لیبرالیسم» با «جامعۀ ایران» هستند. @andisheh_moghavemat
هدایت شده از حق پژوهی
🖼 | بهائیان دربار پهلوی [بخش سوّم] [ورق بزنید] انجمن حجّتیه ✔️مبارزه با شاخ و برگ‌ بهائیت؛ آری! ❌مبارزه با ریشه‌ها و حکومتِ بهایی؛ خیر! به کانال حق پژوهی، مرکز تخصّصی نقد و بررسی فرق و ادیان بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا