آستان قدس رضوی و حرم مطهر
#داستان_یک_تصویر | هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی میتواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با
▫️زیارتم تمام شده بود و قبل اینکه از حرم خارج شوم، به سمت پنجره فولاد رفتم تا از امام خداحافظی کنم که چشمم به مادربزرگ سالخوردهای افتاد که با حالت گریه راز و نیاز میکرد و پارچه سبزی را به میلههای پنجره گره میزد.
▫️پیرِزن بدنش توان ایستادن نداشت و برای همین کمکش کردم تا بتواند از جایش بلند شود و عصایش را دستش بگیرد؛ تا دم ورودی حرم همراهیش کردم، اما در تمام مسیر فکر آن پارچه گره خورده و ماجرایش مثل خوره به جانِ ذهنم افتاده بود؛ آخرش نتوانستم سکوت کنم و از او پرسیدم: «مادر، ببخشید فوضولی میکنم اما میشه بگید پشت پنجره فولاد چرا اونقد حالتون بد بود؟»
▫️پیرزن دستم را گرفت، روی یکی بلوکههای سیمانی اطراف گلکاریهای ورودی حرم نشست و در حالی که هنوز لرزش دستش و بغض صدایش نشان میداد که حال خوبی ندارد، برایم تعریف کرد:
▫️جواد، پسرم ۲۸ سالش بود و تازه مدرک طبابتش رو گرفته بود؛ اینقد بچه خوبی بود که چه قبل از تموم کردن درسش چه بعدش که مدرک گرفته بود، خیرش به همه محل رسیده بود؛ روزای آخر، زیرزمین خونمون که جواد اونجا وسیلههای طبابتش رو گذاشته بود، شبیه بقالی شده بود، هر کی از محل یا حتی از آشناهای روستاهای اطراف که میومد تا طباطت شه، با خودش یه ظرف ترشی و مربا و اینجور چیزا میاورد ...
▫️یه روز نمیدونم چی شده بود، از بیرون که اومد جوادِ همیشه نبود، توی خودش بود، مستقیم رفت توی زیرزمین و حتی واسه ناهارم بالا نیومد؛ شب که خواهرش رو فرستادم دنبالش تا بیاد شامش رو بخوره، اومد گفت داداش توی حیاط نشسته کارتون داره.
▫️وقتی رفتم دیدم گوشه حوض نشسته؛ من رو که دید مثل همیشه از جاش بلند شد و دستم رو گرفت؛ من رو جای خودش نشوند و روبروم روی زمین دوزانو نشست؛ بهم گفت «عزیز، آقاجان نامه نوشته، گفته اونجا توی جبهه خیلی دکتر کم دارن، مجروحا زیادن و هیشکی نیست که به دادشون برسه؛ میشه بزاری برم؟»
▫️دنیا روی سرم خراب شده بود؛ هیچی بهش نگفتم و رفتم. تا یه هفته جواد هر روز با یه شاخه گل میومد خونه، میدونستم چی میخواد اما دلم رضایت نمیداد؛ بچم رو میشناختم، مطمئن بودم تا من راضی نباشم نمیره اما دلم براش میسوخت که بخاطر دل خودم دارم مانعش میشم ...
▫️تقریبا ده روز ازون ماجرا گذشته بود که رفتم حرم، پشت همین پنجره فولاد که من رو دیدی، یه مادری بود که با پسرش اومده بود؛ پسرش لباس خاکی تنش بود و معلوم بود اومدن خداحافظی که بره جبهه؛ اون رو که دیدم بیشتر دلم برای جوادم سوخت که نمیذارم به خواستش برسه؛ یه لحظه یه تیکه دستمال سبز توی پنجره فولاد به چشمم خورد، بازش کردم و به آقا گفتم، یا امام هشتم، جواد منم مثل جوادِ خودت؛ این پارچه رو میذارم توی جییش و راهیش میکنم، ازش نگهداری کن تا عاقبت بخیر شه و وقتی برگشت خودم دوباره پارچه رو به این پنجره گره بزنم ...
▫️چهار روز پیش جوادم به خونه برگشت، دوستاش که اومده بودن گفتن خیلی عجیب بوده که بعد از این همه سال، هنوز این پارچه توی جیبش سالم مونده بود؛ جواد همیشه امانتدار خوبی بود ...
@aqr_ir
4.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری | پیکر پاک سرباز افغانستانی در حلقه یاران ایرانی
🔺 مراسم وداع با پیکر شهید نسیم افغانی عصر امروز در رواق امام خمینی(ره) با رعایت پروتکلهای بهداشتی برگزار شد.
🔺 این مراسم معنویی از فضای مجازی و تلویزیونهای پهنپیکر حرم مطهر برای زائران بارگاه نورانی علی بن موسیالرضا(ع) پخش شد.
🔺 مراسم تدفین پیکر این مجاهد شهید، روز سهشنبه ۱۰ تیر با رعایت دستورالعملهای بهداشتی در صحن آزادی حرم مطهر برگزار میشود.
@aqr_ir
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذوقِ فتادگیست که بر آستانِ دوست...
چون نقشِ بوسه خاکنشین میکند مرا
السَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء
#سلام_آقا
#ولادت_عشق
@aqr_ir
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زنده_از_حرم
سرنوشتی که یکی هست جدا بی معناست
ما یکی بوده و هستیم دوتا بی معناست ...
🔺 خادمان و زائران بارگاه امام رضا علیهالسلام آمدهاند تا پیکر پاک برادرِ شهید خود را به آرامگاه ابدیش برسانند.
🔹 مراسم تدفین شهید «نسیم افغانی» در غرفه ۱۷۰ صحن آزادی حرم مطهر رضوی
@aqr_ir
هدایت شده از اخبار حرم مطهر امام رضا (ع)
📸 #گزارش_تصویری | پیکر شهید نسیم افغانی در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد
🔺 پیکر شهید نسیم افغانی صبح امروز با حضور جمع محدودی از خادمان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در غرفه ۱۷۰ صحن آزادی بارگاه منور رضوی آرام گرفت.
@aqr_news
3.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اطلاع_رسانی
با «کاروان شهر کرامت» جشن ولادت امام رضا علیهالسلام را به محله شما میآوریم ...
🔹 اجرای برنامههای متنوعی از قبیل سرود، مدیحهسرایی و ... با حضور خدام حرم مطهر رضوی در ۸۸۸ نقطه از شهر مشهد مقدس
🔹 ۱۰ الی ۱۳ تیر ۱۳۹۹ منتظر ما باشید ...
@aqr_ir
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان تو را میشناسند
اینک ای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
🔺شاعر: مرحوم قیصر امینپور
🔹قلمزنی نام مبارک امام رضا (علیه السلام) با خط ثلث منقش شده بر ضریح حضرت حبیب بن مظاهر
#ولادت_عشق
@aqr_ir