eitaa logo
دانشنامه دفاعی
28.1هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
10.5هزار ویدیو
22 فایل
نخستین مجموعه میلیتاری در فضای مجازی و پیامرسانها کانال آپارات: aparat.com/irarmy کتابخانه دانشنامه دفاعی: @bookarmy ادمین روابط عمومی: @Armyir_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشنامه دفاعی
▪️بمب‌افکن میتسوبیشی G4M بتی @armyir
▪️بمب‌افکن میتسوبیشی G4M بتی میتسوبیشی جی 4 ام یک بمب افکن ژاپنی با اندازه و توان حمل تسلیحات متوسط بود که با انجام اولین پرواز در سال 1939، در همان سال در نیروی دریایی امپراطوری ژاپن وارد خدمت شد. نام مستعار این بمب‌افکن در بین متفقين "بتی" بود. در بین خلبانان به "سیگار برگ" یا "فندک" هم مشهور بود که دلیل این نامگذاری شکل بدنه آن و آتش گرفتن سریع این بمب‌افکن‌ با برخورد تعداد کمی گلوله بود. برای افزایش برد و کاهش وزن، هیچ ورقه حفاظتی برای مخازن سوخت و خدمه وجود نداشت. البته تنها نسخه M1 و سایر نسخه‌های قبل از آن این مشکل را داشتند و در نسخه M2 و M3 و بعد از آن، با تقویت موتور‌های پیستونی MK4A آن، این ایراد رفع شده بود. جی 4 می‌توانست محموله‌ای شامل 12 بمب 50 کیلوگرمی، 4 بمب 250 کیلوگرمی، 2 بمب 500 کیلویی، 1 بمب 800 کیلوگرمی و یا یک اژدر تایپ 91 را حمل کند. بمب های 500 کیلوگرمی و 800 کیلوگرمی بیشتر بر علیه ناوها استفاده می‌شد. در ماه‌ های پایانی جنگ یک هواپیمای کامیکازه کوچک با موتور راکتی که مخصوص حمل توسط بتی ساخته شده بود هم در دسته تسلیحات این بمب‌افکن قرار گرفت. از نظر توان حمل تسلیحات و ابعاد می‌توان بتی را هم رده بمب‌افکن‌های آمریکایی B25 Mitchel ،A26 Invader یا B26 Marauder دانست. البته تیربار‌های حفاظتی این بمب افکن نسبت به نمونه‌های آمریکایی بیشتر بود. در دم این هواپیما یک تیربار 20 میلیمتری نصب شده بود که در بمب‌افکن‌ های آن دوران تقریبا بی نظیر بود و نزدیک شدن از دم را برای خلبانان متفقین بسیار دشوار می‌کرد. در بتی 7 خدمه قرار می‌گرفتند که شامل خلبان اول و خلبان دوم، افسر ناوبری، افسر هدایت بمب‌ها، مهندس مکانیک و تیربارچی‌ها می‌شد. از مهم‌ترین دلایل محبوبیت و موفقیت بتی می‌توان به وزن کم، پیچیدگی ساختاری کم، برد عملیاتی بالا تا 5000 کیلومتر و هدایت آسان اشاره کرد. البته این هوایپما هم مانند خیلی از جنگنده‌ها و بمب‌افکن های دیگر، چون مال متحدین بود دیده نشده و زیاد به آن پرداخته نشد. @armyir
▪️دیروز 16 می سالگرد یکی از مخربترین عملیات های متفقین بر علیه زیرساخت های آلمان در زمان جنگ جهانی دوم بود در سال 1943 تعداد 19 فروند بمب افکن لنکستر انگلیسی مجهز به بمب جهنده یا به سد های آلمان حمله کردند و باعث شکستن سد ها و نابود شدن بخش زیادی از مناطق پایین دست آنها شدند به این بمب ها نیز می گویند @armyir
▪️ترکیب یک فروند هواپیمای فوکه ولف 190 در بالای یک فروند هواپیمای یونکرس 88 برای حمله به پل ها قبل از سقوط برلین مورد استفاده قرار گرفت هواپیمای یونکرس 88 در مجموع 3500 کیلو مواد منفجره با خود حمل می کند و تا هدف بدون سرنشین و با هدایت هواپیمای بالای سر خود پرواز می کند و سپس خلبان Fw_190 در فاصله ای چند کیلومتری از هدف ارتباط را قطع می کرد تا هواپیمای یونکرس به مسیر خود ادامه دهد و به سمت هدف پرواز کند و به آن برخورد کند @armyir
▪️تصویری از یک بمب‌افکن متوسط هینکل-111 بعد از عملیات پرتاب اژدر به سوی کشتی های بریتانیایی به جز محموله های مختلف بمب، HE-111 می‌توانست دو اژدر F5B را نیز در پایلون های خارجی خود در زیر بدنه حمل کند. معمولا استراتژی این بمب‌افکن‌ها در اجرای این عملیات، پرواز در ارتفاع بسیار پایین و با سرعت بالا و بعد از پرتاب اژدرها، به سرعت دور شدن در همان ارتفاع بود که به طرز عجیبی هم موثر واقع شد. در این گونه عملیات‌ها خلبان با این هواپیما بیشتر مانند یک جنگنده-بمب‌افکن رفتار می‌کرد تا یک بمب‌افکن متوسط. ساختار بدنه سبک و بال های پهن، قابلیت های مانوری‌ای فراتر از یک بمب‌افکن متوسط به این هواپیما می‌بخشید. @armyir
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید در 81 سال پیش در چنین روزی نبردی میان 2 بیسمارک و هود در گرفت که در آن بیسمارک توانست نبرد ناو هود را منهدم کند با نفوذ یک گلوله نبردناو بیسمارک به داخل خزانه مهمات ناو هود این ناو به طور کامل منفجر شد در این فیلم که از روی رزمناو گرفته شده است شاهد شلیک نبردناو بیسمارک به سمت ناو انگلیسی در میانه نبرد هستیم @armyir
▪️در سال 1939 زیردریایی HMS_THETIS در بندر لیورپول با 99 نفر پرسنل غرق شد و تنها 4 نفر بازمانده نجات یافتند نیروی دریایی سلطنتی انگلیس این زیردریایی را از آب بیرون آورد و بعد از نوسازی با نام HMS_THUNDERBOLT دوباره به خدمت گرفت ولی این زیردریایی دوباره در سال 1943 در سواحل سیسیل با همه پرسنل غرق شد @armyir
▪️کندن گودال روباه در منطقه نورماندی ▫️گودال روباه: سنگ انفرادی حفرشده‌ای است که حکم جان پناه یک‌ نفره را داشته و همچنین برای استفاده به عنوان کمین در برابر نیروهای دشمن نیز کاربرد دارد یکی از کاربرد های بیلچه انفرادی همراه سرباز کندن سنگر انفرادی است که به نام گودال و یا حفره روباه مشهور می باشد. در کشور ما و جهان مسابقات کندن سنگر انفرادی در میان نیروهای نظامی رایج است که بعضا همراه با طراحی زیبای فضای داخلی انجام می گیرد @armyir
▪️تصویری زیبا از فرانسوی که تمام اطلاعات مربوط به آن را می توانید در مطالب ریپلای شده ببینید @armyir
دانشنامه دفاعی
▪️معرفی مانور های مورد استفاده در نبرد های نزدیک "داگفایت" قسمت اول تک دایره و دو دایره @armyir
▪️مانور های مورد استفاده در نبرد های هوایی نزدیک "داگفایت" قسمت اول مانور های تک دایره و دو دایره ▫️نکته قابل توجه: این مانورها صرفا از نظر توانایی هدف گیری روی دشمن و شلیک از فاصله نزدیک با توپ جنگنده‌، بدون در نظر گرفتن نقش موشک‌ های کوتاه برد مورد بررسی قرار می‌گیرند. هنگامی که دو جنگنده از سد موشک یکدیگر عبور کرده، کاملا رو در رو شدند و از کنار یکدیگر عبور کردند، نبردی که طی چند صدم ثانیه بعد آن اتفاق خواهد افتاد به احتمال بالا تک دایره یا دو دایره خواهد بود. با گذر کردن دو جنگنده از کنار هم اگه هر دو بلافاصله به سمت یکدیگر و از یک جهت یکسان گردش کنند، وارد تک دایره شده‌اند. در تک دایره، مانورپذیری حرف اول را می‌زند. زیرا جنگنده‌ای که چرخش نیم دایره خود را زودتر کامل کند، زودتر هم ‌فرصت آتش بر دشمن پیدا می‌کند. اگر گردش دو جنگنده بعد از رویارویی، خلاف جهت، اما همچنان به سوی یکدیگر باشد، دو دایره شکل می‌گیرد. در دو دایره فاصله دو جنگنده برای چند ثانیه از یکدیگر زیاد ‌می‌شود که این یک فرصت طلایی برای هواپیمایی با مانورپذیری کمتر است تا دشمن را در HUD خود قرار داده و شلیک کند. در دو دایره قدرت و انرژی حرف اول را می‌زنند. زیرا درست زمانی که جنگنده‌ای که مانورپذیری کمتر دارد دشمن را در تیرراس خود قرار داده، جنگنده دیگر با مانورپذیری بیشتر، برای هرچه زودتر نابود کردن هدف یک گردش شدید انجام داده و بخش عمده انرژی خود را از دست داده است و تبدیل به یک هدف آسان و تقریبا ثابت می‌شود. سوالی که پیش ‌می‌آید این است که خلبان چطور می‌داند که به چه شکل وارد نبرد مطلوب جنگنده خود شود؟ جواب سوال فریب دادن دشمن است! به عنوان مثال در صورت وقوع نبرد رو در رو، اگر خلبان قصد انجام دو دایره داشته باشد، می‌تواند ابتدا کمی به یک جهت گردش کند و درست بعد از عبور جنگنده دشمن، ناگهان در جهت مخالف گردش کند. این گونه می‌توان دشمن را به اشتباه انداخته و او را وارد محدوده تسلط خود کرد. از دو دایره بازان معروف می‌توان به F-14 تامکت، F-16 و همچنین Su-27 و J-11 اشاره کرد. در مقابل، جنگنده هایی چون F-22 رپتور و Su-57 پکفا هم مناسب انجام مانور تک دایره هستند. مخصوصا Su-57 که دارای تراست وکتورینگ سه بعدی است. در نمونه های کلاسیک، Zero معروف ژاپنی‌ها، Hurricane و Spitfire از جمله جنگنده های مناسب تک دایره بودند. جالب است بدانید که اکثر جنگنده‌ های دوران جنگ جهانی دوم، در دسته دوم قرار می‌گیرند‌. اگر هر جنگنده را بخواهیم نسبت به نمونه هایی که در طول جنگ با آن رو به رو شد مقایسه کنیم، تقریبا تمام جنگنده های آمریکایی و BF-109 و FW-190 آلمانی‌ها را می‌توان در دسته مناسب دو دایره دانست. ▫️مطلب مفصلی درباره تراست وکتورینگ در کانال وجود دارد که می‌توانید مطالعه کنید. @armyir
دانشنامه دفاعی
▪️بررسی بال های دلتا در جنگنده‌ها @armyir
▪️بررسی بال های دلتا در جنگنده‌ها مدتی بعد از جنگ جهانی دوم، رقابت عجیبی بین کشور های مختلف برای توسعه جنگنده‌‌ها با ویژگی‌ها و تفاوت های فراوان آغاز شد. تا پایان دهه هشتاد پیش نمونه های بسیار زیاد و مختلفی در سراسر جهان، برای رسیدن به یک طرح مطلوب ساخته شد. در این میان، شاهد ظهور جدی جنگنده‌ هایی با طراحی بال دلتا بودیم. خانواده میراژ را می‌توان نخستین جنگنده های دلتا با حضور جدی در صحنه های نبرد دانست. در ادامه، این شرکت سوئدی ساب بود که با ساخت Viggen این مسیر را ادامه داد. بررسی نقاط قوت و ضعف این نمونه‌ها نهایتا منجر به تولید جنگنده هایی چون رافال، گریپن و یوروفایتر تایفون گردید. با بررسی دقیق طراحی بال های دلتا، می‌توان نقاط قوت قابل توجهی را دید. بال های دلتا به دلیل مساحت بالای خود، نیروی لیفت (بالابر) زیادی تولید می‌کنند. این نیروی لیفت بالا، مانورپذیری این جنگنده‌ها را در داگفایت به مقدار قابل توجهی بالا می‌برد. مساحت زیاد بال و نیروی لیفت بالا همان دلیلی بود که اسپیت فایر در جنگ‌جهانی دوم مانورپذیری بالایی داشت. بال های دلتا یکپارچگی بیشتری برای جنگنده به همراه دارند. این موضوع منجر به افزایش ظرفیت سوخت قابل حمل بدون نیاز به مخازن سوخت خارجی می‌گردد. همچنین بال های دلتا از نظر آیرودینامیکی در سرعت های بالا مخصوصا بعد از یک ماخ، پایداری بیشتر و لرزش کمتری را در کاکپیت خلبان ایجاد می‌کنند. با این وجود افزایش مساحت بال و نیروی لیفت، افزایش نیروی درگ (مقاوت هوا) را به دنبال دارد که باعث می‌شود این سبک از جنگنده‌ها معمولا سریع تر از سایرین سرعت از دست بدهند. اگر دو جنگنده با وزن کاملا یکسان اما یکی با بال های دلتا و دیگری بدون بال دلتا در نظر بگیریم و بخواهیم هر دو را به سرعت یکسان یک ماخ برسانیم، جنگنده‌ای که بال دلتا دارد نیاز به موتور قدرتمندتری برای رسیدن به یک ماخ نسبت به دیگری خواهد داشت. نیروی درگ بالا که با افزایش مساحت بال ایجاد می‌شود، مجددا یکی از دلایلی بود که اسپیت فایر توان رسیدن به BF-109 را نداشت! یکی دیگر از معایب بال های دلتا، مسافت و سرعت بالای مورد نیاز برای نشست و برخاست است. در جنگنده‌ای همچون میراژ، دماغه هواپیما هنگام تیک آف به سختی بالا می‌آید و همچنین هنگام فرود هم به سختی پایین می‌رود. البته این ایراد در جنگنده هایی مانند یوروفایتر، رافال و ساب با اضافه کردن یک جفت کانارد به قسمت دماغه هواپیما برطرف شده‌ است. این کانارد‌ها نیروی لیفت کافی برای بلند کردن دماغه را ایجاد می‌کنند؛ اما منجر به یک ایراد دیگر می‌شوند! در جنگنده های دلتا که دارای کانارد هستند، مرکز ثقل هواپیما در پشت کانارد‌ها قرار دارد. این موضوع باعث ورود راحت‌تر این جنگنده‌ها به استال و ریکاوری بسیار دشوار از آن می‌گردد که در ارتفاع پایین مخصوصا هنگام فرود بسیار خطرناک است. لذا خلبانان این جنگنده‌ها باید چند برابر بیشتر مراقب سرعت خود باشند. نهایتا این طراحی، هزینه نگهداری و پیچیدگی مهندسی بیشتری را به همراه دارد. اگر یک کشور مجموعه‌ای از جنگنده‌ها با بال های غیر دلتا داشته باشد و جنگنده‌ای چون یوروفایتر را دریافت کند، نیاز به امکانات اضافه و آموزش بسیار بیشتری به تکنسین‌ها و در نتیجه هزینه بیشتری نسبت به نمونه‌ های مشابه خواهد داشت. @armyir
دانشنامه دفاعی
▪️معرفی مانور های مورد استفاده در نبرد های نزدیک "داگفایت" قسمت دوم قیچی چرخنده و تخت @armyir
▪️معرفی مانور های مورد استفاده در نبرد های نزدیک "داگفایت" قسمت دوم قیچی چرخان و تخت ▫️نکته قابل توجه: این مانورها صرفا از نظر توانایی هدف گیری روی دشمن و شلیک از فاصله نزدیک با توپ جنگنده‌، بدون در نظر گرفتن نقش موشک‌ های کوتاه برد مورد بررسی قرار می‌گیرند. در قسمت قبل و مانور های تک دایره و دو دایره، گفتیم که این مانور‌ها بعد از رو در رو شدن کامل دو جنگنده رخ می‌دهند. اگر دو جنگنده در حالی که یکی از آن‌ها مانورپذیری کمتری دارد وارد یک تک دایره شوند، معمولا امکان دارد برای خروج از خطر ناگهان یکی از آن دو به جهت مخالف گردش کرده و بعد از گذر از کنار هم، باز هم این کار را تکرار کنند‌. ادامه این روند آن‌ها را وارد مانوری به نام "قیچی چرخان" می‌کند. اگر از دور بنگریم، شکل این مانور همچون مارپیچی است که همینطور به دور خود می‌چرخد و ادامه پیدا می‌کند. کسی که در قسمت جلویی مارپیچ قرار دارد، مدافع محسوب می‌شود و معمولا جنگنده‌ای است که مانورپذیری کمتری دارد. این مانور هرچه ادامه پیدا کند، باریک‌تر و تنگ‌تر می‌شود اما معمولا بیشتر از 4 یا 5 پیچ ادامه پیدا نمی‌کند و مدافع مجبور می‌شود با گردش مخالف یا شیرجه مستقیم، قبل از هدف قرار گرفتن مانور را به هم بزند. البته خلبان مدافع باید خیلی زودتر متوجه این خطر شود و همراهی کردن جنگنده دشمن به مدت طولانی می‌تواند انرژی و سرعت او را برای فرار کاهش دهد. نوعی دیگری از این مانور به نام "قیچی تخت" وجود دارد که در آن دو هواپیما یک مارپیچ صاف و صفحه‌ای و بدون دوران را طی می‌کنند. برای جنگنده‌ مدافع قیچی تخت بسیار خطرناک‌تر از حالت چرخان است و در صورت همراهی، زودتر از قیچی چرخان انرژی خود را از دست می‌دهد. به طور کلی، چه در جنگ‌ جهانی دوم و چه نبرد های امروزی، معمولا جنگنده‌ای که مانورپذیری کمتر و انرژی بالاتری نسبت به حریف خود دارد، ناخودآگاه در جایگاه مدافع قرار می‌گیرد. مواردی در طول جنگ بوده که یک خلبان آلمانی برای نجات همرزم خود، با ‌BF-109 خود وارد یک تک دایره یا قیچی تخت شده و نهایتا جنگنده خود را در میان شعله های آتش یافته است. @armyir
دانشنامه دفاعی
▪️مقایسه عملکرد دو رقیب سرسخت آسمان اقیانوس آرام، جنگنده های F4U-Corsair و Ki-84 Hayate @armyir
▪️مقایسه عملکرد دو رقیب سرسخت آسمان اقیانوس آرام، جنگنده های F4U-Corsair و Ki-84 Hayate با فرا رسیدن سال های پایانی جنگ، خلبانان آمریکایی وضعیت را برای خود آسان و آسان‌تر می‌دیدند. جنگنده های آمریکایی به طور مرتب با موتور های قدرتمندتر و زره های حفاظتی مختلف بروزرسانی می‌شدند. از طرفی حملات مداوم به زیر ساخت های ژاپن، کاهش کیفیت ساخت نسبت به اوایل جنگ و عدم تجهیز به موتور بهتر باعث شده بود زیروها دیگر یک شکار آسان محسوب شوند. البته ژاپنی‌ها جنگنده های بهتری همچون Ki-61 را هم تولید کردند اما این هواپیماها هم همچنان توان رسیدن به Corsair های آمریکایی را نداشتند. سال 1943 بود که آمریکایی‌ها با پرنده جدید ژاپنی‌ها رو به رو شدند. ترکیبی از قدرت موتور و در عین حال مانورپذیری بالا چیزی بود که واقعا هیچ خلبانی دوست نداشت با آن مواجه شود. اما Ki-84 این ترکیب را به خوبی دارا بود. جنگنده جدید ژاپنی‌ها معایب نمونه های قبلی را نداشت. Hayate به زره های حفاظتی بیشتری مجهز شده بود؛ ارتفاع پرواز آن به 38 هزار پا می‌رسید، مانورپذیری بالایی داشت و قدرت موتور آن به راحتی به 1820 اسب بخار می‌رسید. شاید این عدد به رقم 2380 اسب بخار Corsair خیلی نزدیک به نظر نرسد اما وزن Ki-84 تقریبا نصف Corsair بود. این باعث می‌شد تاکتیک همیشگی خلبانان آمریکایی در مقابل ژاپنی‌ها، یعنی شیرجه زدن یا اوج‌گیری و استفاده از قدرت موتور بالا برای جا گذاشتن هواپیمای دشمن، در مقابل Ki-84 چندان موثر نباشد. اما از نظر توانایی حمله به اهداف زمینی، Corsair در مقابل Ki-84 برتری داشت. Corsair توانایی حمل 4000 پوند تسلیحات را داشت که ترکیبی از بمب های 500 پوندی و راکت های غیر هدایت شونده 5 اینچی بود. در مقابل Ki-84 تنها می‌توانست دو بمب 250 کیلوگرمی (معادل بمب های 500 پوندی) را حمل کند. از نظر سلاح اصلی، هر دو جنگنده از ترکیبی از توپ های 20 میلیمتری و تیربار های 12/7 میلیمتری بهره می‌بردند آمریکایی‌ها در اقیانوس آرام تا به حال با جنگنده‌ای که هم قدرت موتور بالا و هم مانورپذیری بالایی داشته باشد رو به رو نشده بودند. به همین دلیل اوایل کار یک خلبان Corsair واقعا نمی‌دانست در داگفایت مقابل یک Ki-84 دقیقا باید چکار کند! تاکتیک Corsair ها در مقابل Ki-84 تا حد امکان عدم درگیری نزدیک و ورود به داگفایت یا حمله به تعداد بالا بود. اینگونه وقتی که یکی از جنگنده‌ها سر Ki-84 دشمن را گرم می‌کرد، سایرین از فرصت استفاده کرده و از پشت و نقاط کور به آن حمله می‌کردند. جنگنده های آمریکایی با داشتن برتری عددی در مقابل Ki-84، به همین شکل موفق به شکار تعداد قابل توجهی از آن‌ها شدند. سرانجام این غول مرحله آخر هم به سرنوشتی مشابه Me-262 آلمانی‌ها دچار شد. حمله به Ki-84 و نابودی تعداد بالایی از این جنگنده‌ها روی زمین یا حین نشست و برخاست، کمبود قطعات به دلیل بمباران شدن کارخانه‌ها، عدم بهره‌وری از خلبانان باتجربه و آموزش دیده و نهایتا برتری عددی جنگنده های دشمن، باعث غروب زود هنگام این پرنده افسانه‌ای شد. @armyir