eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارزش و قیمت کارها شیخ اسماعیل رمضانی @Asemani_bashim
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محل های استجابت دعا حاج آقا حاتمی @Asemani_bashim
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام @Asemani_bashim
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها جمله فرزند شهید مسعود شانه ای مظلومیت شهدای عزیز @Asemani_bashim
حاج آقا قرهی: ابی بصیر می گوید آمدم محضر امام صادق(ع) و عرض کردم فلانی وضعش خوب نیست و ما هم کمک کرده ایم و آمده ایم تا شما هم کمک کنید و این کمک را تبرک نمایید. ابی بصیر می گوید ما که همیشه امام را با چهره ای مهربان دیده بودید یک دفعه مشاهده کردیم که امام غضبناک شدند و گفتند چرا اذیتش می کنید؟! گفتم که ما اذیتش نمی کنیم داریم کمکش می کنیم، امام فرمود همین قدر که من تو را در هر مجلسی ببینم یادم می آید تو به فلانی کمک کرده ای، این اذیت است. چرا نامش را بردی، کسی که نیازمند هست نباید نامش را برد. ✍️درس اخلاق اسفند 96 خبرگزاری مهر @Asemani_bashim
23.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفره حضرت ام البنین سلام الله علیها حاج آقا بنیانیان @Asemani_bashim
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عظیم‌ترین نعمت خداوند استاد شجاعی @Asemani_bashim
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماز نخوان😭😭 آیت الله مجتهدی تهرانی @Asemani_bashim
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند @Asemani_bashim
ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم. حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهت زده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟! سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد. مجدداً این دو به ملاقات حضرت مدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. " ✍️منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج. @Asemani_bashim @saatibarayagha